Sunday, 20 April 2025

معاملات جمهوری اسلامی با آمریکا؛ طبیعی یا ساختگی؟!



   برابر یک نظر غیرمشهور، نظام جمهوری اسلامی حاکم بر ایران خود نتیجه معاملات پشت پرده با آمریکاست.
در سال ۵۷ انتقال قدرت از شاه به آیت‌الله خمینی موضوع گفتگوهای پیچیده و محرمانه بین آمریکایی‌ها و نمایندگان آقای خمینی و خود ایشان بوده است. آن انتقال‌ قدرت به آسانی انجام شد و بگونه‌ای وانمود شد که روندی طبیعی از یک انقلابی بود که گل را بر گلوله پیروز کرد. واقعیت این بود که هم گل در میان بود و هم گلوله ولی نه در مقیاس رایج در آنچنان انقلاباتی که موجب تغییر کامل رژیم در یک کشور بشود. البته بلافاصله پس از سقوط رژیم شاهنشاهی گل‌ها برچيده شدند ولی گلوله‌ها بسیار حساب شده به شلیک ادامه دادند و جان بسیاری را از گناهکاران و بیگناهان جاری کردند تا پس از یک سری پاکسازیها و خالص‌سازی‌ها منجر به تثبیت نظام جمهوری اسلامی گردید.
   نتیجه اقتصادی  آن انقلاب تاکنون، از نظر اکثریت بزرگی از مردم ایران، هدر رفتن ثروت‌های طبیعی ایران و خالی شدن جیب و سفره مردم باضافه از دست رفتن فرصت بازسازی و مدرنیزه کردن کشور بوده است.
   اکنون، پس از حدود نیم قرن از این ماجرای عموما دردناک، دوباره صحبت‌ از معامله‌ای بین جمهوری اسلامی و آمریکا در میان است. ظاهر امر چنین است که دولت امروز آمریکا جمهوری اسلامی را در آستانه قدرت اتمی شدن می‌بیند که تاب تحمل آنرا ندارد و تهدید کرده است که یا چنین توانایی باید سلب شود و یا با حملات نظامی روبرو خواهد شد. و با همین تهدید نظام جمهوری اسلامی حاضر به معامله شده و فعلا درحال مذاکره در اینخصوص هستند و بصورتی غیرمنتظره مقامات دو طرف با خوش‌بینی به نتیجه می‌نگرند. این درحالیست که تا چندی پیش رهبری ایران هرگونه مذاکره با دولت فعلی آمریکا که رئیس آنرا قاتل فرمانده نظامی خود می‌داند غیرممکن اعلام کرده بود.
   آیا میشود ارتباطی بین مذاکرات این دو نظام در دو سوی  این دوران ۴۷ ساله پیدا کرد؟
   تا آنجا که به مردم ایران مربوط است می‌توان گفت که اکثریت بزرگی از این مردم نه از محتوای آن مذاکرات دوران انقلاب باخبر شدند و نه از محتوای این مذاکرات اطلاعی دارند. آیا سناریوی این فیلم طولانی قبلا طراحی و برنامه‌ریزی شده بوده است؟
  تا آنجا که بعد از این مدت طولانی روشن شده است، در سال ۵۷ دولت وقت آمریکا زمانی به برکناری رژیم دست نشانده قبلی خود رضایت داد که اطمینان حاصل کرد محمدرضا پهلوی دیگر قادر به ادامه ایفای نقش خود در حاکمیت بر ایران نبود و کارآیی خود برای آمریکا را هم از دست داده بود. و بهمین جهت تلاش خود را برای جایگزینی آن نظام با خیرالموجودین بکار برد.
   در ابتدا صحبتی از دشمنی بین ایران و آمریکا در میان نبود. و اگرچه مردم ایران آمریکا و انگلیس را بانیان براندازی حکومت ملی مصدق و حاکم کردن دیکتاتوری شاه میدانستند، ولی با روبرو شدن با شعارهای حقوق بشری کارتر و تسهیل برکناری شاه، نه تنها احساس دشمنی با آمریکائیان نداشتند بلکه در پس ذهن خود روابطی دوستانه در جهت ارتباطات سازنده جهت پیشرفت کشور می‌دیدند. اما اتفاقاتی ناگهانی، خارج از اراده ملت ایران، به مسمومیت آن فضا انجامید که اوج آن در تسخیر سفارت آمریکا در تهران نمایان شد و شعار مرگ بر آمریکا را بر مردم ایران تحمیل کرد. َبعدها مدارکی مطرح گردید که اینگونه برنامه‌های خرابکاری در روابط بین ایران و غرب را از طراحی‌های خود غرب قلمداد میکرد‌.
   در طول این نیم قرن اتفاقات بزرگ غم انگیزی مخصوصا در منطقه خاورمیانه رخ داد که با این فضای دشمنی بین جمهوری اسلامی ایران  و غرب مرتبط بوده است.  درسایه این اتفاقات بسیاری از معادلات در این منطقه و جهان بهم ریخته است. بزرگترین بازندگان این ماجراها مردم ایران بودند که آمال و آرزوهایی را که در آزادی از نظام‌های دیکتاتوری دنبال می‌کردند بر فنا دیدند. دومین بازنده را می‌توان اعراب فلسطینی قلمداد کرد که از همان اول انقلاب امیدهای زیادی به انقلاب ایران بسته بودند. امروز همان فلسطینیان در سرزمین‌های باقیمانده خود بدترین دوران زندگی خود را سپری می‌کنند و این موضوع مطرح است که باید این باریکه از زمین‌های خود را هم ترک کنند تا در آنجا مکانی برای خوشگذرانی کسانی ساخته شود که از برکت ثروت‌های طبیعی این منطقه به مال و منالی رسیده‌اند!
این شرائط جز از راههای کیدآمیز سیاسی ایجاد نمیشد.امروز نه شعار حقوق بشری از آمریکا شنیده میشود و نه کشتار و ویرانی در فلسطین و جاهای دیگر آهی از کسی بلند می‌کند!
   آیا معاملات جدید در این منطقه به تثبیت وضعیت موجود می‌انجامد و یا زمینه تغییرات اساسی در روند اداره دنیای آینده را فراهم خواهد کرد؟