وانشان

وانشان

Sunday, 10 April 2011

غم آخر ( 3 )

 

    در نوشته قبل عرض کردم چنانچه قرار باشد دعای مردم ، " غم آخرتان باشد " ، مستجاب شود یکی از حالاتی که میتواند اتفاق بیافتد اینست که خود شخص غم دیده قبل از فوت دیگری از دنیا برود . این حالت مورد درخواست دعا کننده نیست لذا ربطی به این دعا پیدا نمیکند . لیکن موردیست که میتوان در باره آن بحث کرد . چرا که اگر شخص در دنیا حضور نداشته باشد زمینه ای هم برای اینکه غم دیگران را تحمل کند و یا دیگران غم او را تحمل کنند وجود نخواهد داشت . حال این سؤال پیش می آید که آیا اصولا به دنیا آمدن و به دنیا آوردن مزایایی همراه دارد یا نه ؟ و چه نوع زندگی ارزش زیستن دارد ؟

    هفته  پیش زمانی که اولین درس یکی از کلاسهای سال جدید را شروع کردم ، در مقدمه درسی که موضوع آن " زندگی کن و بگذار زندگی کنند " بود چند سوال برای دانشجویان مطرح کرده بود که اولینش این بود : " سه سؤال خود از خدا را بیان کنید . "  زمانی که نظر آنان را به این سؤال جلب کردم اولین دانشجو با لحنی طلبکارانه سؤالش را اینچنین مطرح کرد : " چرا من را بدنیا آوردی ؟ " بلافاصله دومین دانشجو با لحنی که بخواهد سوال او را تصحیح کند گفت : " چرا من را در ایران بدنیا آوردی ؟ " زمانی که از سایر دانشجویان منطقی بودن این سؤال را پرسیدم کسی مخالفت نکرد و همه موافق بودند که این یک سؤال عادلانه است و هر کس حق دارد این سؤال را از به دنیا آورنده خود داشته باشد . چند سال قبل هم شنیده بودم که جوانی یا جوانانی به پدر و مادر خود معترض بودند که شما که نمیتوانید آنچه ما نیاز داریم فراهم کنید چرا ما را به دنیا آوردید ؟!

    وجود اینگونه ذهنیات در افراد نشان میدهد که صِرف به دنیا آمدن و داشتن امکان زنده ماندن در دنیا امتیاز خاصی نیست که همه مشتاق آن باشند . و زندگی در دنیا باید دارای شرایطی باشد تا مطلوب زندگان باشد . در گفته های بزرگان هم بارها شنیده ایم که " مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت ." البته عزت و ذلت معانی خاص خود را دارند که باید درست تفسیر شوند . ولی زمانی که کسی به دنیا آورده شد و رشد کرد دیگر خود او ست که باید در مورد زندگی خود تصمیم بگیرد درعین اینکه کسی هم حق ندارد موجب مرگ خودش بشود چرا که این دیگر فقط مربوط به خودش نیست و روی دیگران هم آثاری دارد که نمیتوان انکار کرد .

   پس زندگی زمانی ارزش دارد که شرایط مورد رضایت افراد در آن فراهم باشد و میتوان بطور خلاصه گفت که اگر زندگی توام با شادی باشد مطلوب است و هرچه موجب از بین رفتن شادی گردد به زندگی لطمه میزند . شادی نیز دارای درجات مختلف است و شاید بالاترین درجه شادی را آن بدانیم که مردم تصور آنرا در زندگی در بهشت در ذهن خود دارند . یعنی یک زندگی کامل که هیچ نقصی در آن نیست و همه در کمال شادی و عزت از آن لذت میبرند . البته داشتن یک زندگی بی نقص و کامل مستلزم داشتن شرائط کامل است و در این شرائط همه مردم هم باید کامل و بی نقص باشند و هیچگونه اشتباهی از آنان سر نزند . حال باید دید ما انسانها که هر روز چند اشتباه مرتکب میشویم میتوانیم در بهشت زندگی کنیم ؟ اگر حتی یکنفر فقط یک اشتباه هم مرتکب شود دیگر نمیشود آن محل بهشت باشد .همانطور که در داستان آدم داریم که او فقط بخاطر یک اشتباه از بهشت اخراج شد . پس اگر محلی بنام بهشت هم برای ما آماده کرده باشند در حال حاضر هیچیک از ما نمیتوانیم در آن زندگی کنیم تا زمانی که شرائط آنرا پیدا کنیم . یعنی آنقدر رشد کنیم که دیگر اشتباه نکنیم . رسیدن به این مرحله مستلزم یاد گرفتن بسیاری از حقایق زندگی است که بسیاری از آنها هنوز کشف نشده اند و این وظیفه همه مردم خصوصا صاحبان دانش و اندیشه است که زندگی را در این مسیر سوق دهند . شاید اگر چنین کنیم در نهایت بتوانیم شرایطی مانند بهشت را برای خود فراهم بیاوریم و در آن شرایط شاید یاد گرفته باشیم که خود را برای همیشه زنده نگهداریم و دیگر کسی غم از دست دادن کسی را نداشته باشد .  

No comments:

Post a Comment