وانشان

وانشان

Sunday 21 May 2017

ایرانیان چه میگویند و چه میخواهند ؟

 آنچه پیرامون باصطلاح انتخابات ریاست جمهوری در ایران اتفاق افتاد ، از تبلیغات معرفی شدگان تا چگونگی رای دادن مردم ، گویای واقعیاتیست که توجه به آنها میتواند راهگشای کلیه فعالین صحنه های سیاسی کشور از حاکمیت تا مخالفین جمهوری اسلامی باشد .
      اولا فراموش نشده است که تا قبل از معرفی کاندیداهای مورد قبول حاکمیت و شروع تبلیغات آنان ، هر وقت صحبت از انتخابات میشد اغلب مردم می گفتند " کی دیگه رای میده !؟ " ثانیا نارضایتی از دولت روحانی بقدری بود که در محافل اصولگرایان نزدیک به قدرت گفته میشد که " این مردم به چوب خشک رای میدهند ولی به حسن روحانی دیگر رای نمیدهند . "  و مطمئن بودند با امکاناتی که در اختیار دارند برنده خواهند بود . ثالثا اغلب گروههای مخالف رژیم هم که معمولا تحریم کننده انتخابات نبودند همگام با گروهها و کسانی که همیشه تحریم انتخابات را مقدمه ای  برای نجات ایران از دیکتاتوری میدانستند ، نا امید از دموکراسی حکومتی ، رای به تحریم انتخابات داده بودند . اما اکثریتی از مردم بگونه ای دیگر عمل کردند و برابر آمار دولتی که مشاهدات عینی هم موید آنست حدود هفتاد درصد واجدین شرائط در انتخابات شرکت و با اکثریت قاطع رای به تنها گزینۀ موجود در برابر کاندید پر زور جناح اصولگرای صاحب قدرت دادند . البته برابر آمار ارائه شده توسط مسئولین انتخابات ، که عرفا همیشه قابل مناقشه بوده ، کاندید قدرت حاکم 38% آرای ماخوذه یعنی کمتر از 30% واجدین شرائط را کسب کرده ولی آمارهای غیر رسمی ای دیده شده است که رای او را حدود 15% واجدین شرائط نشان میدهد و این همان تعدادیست که بصورت سنتی رای به این آقایان میداده اند . بسیار واضح و روشن بود که رای دادن به روحانی صرفا برای جلوگیری از پیروزی رقیب اصولگرای او بوده که مشهور به واپسگرایی و جنایتکاری بوده است .
   با جمع بندی حقایق ذکر شده ، واقعیت وضعیت سیاسی- اجتماعی ایران حاصل میشود که حاکی از اینست که این مردم ، هم از وضعیت موجود بسیار ناراضی اند و هم هرگونه روش خشونت آمیز را نهی میکنند وهم اینکه دیگر تاب و حوصلۀ تحملِ صبر تا روشهایی مانند تحریم آنان را نجات دهد ندارند . و این اخطاریست برای حاکمیت از اصولگرا تا اصلاح طلب که باید تکلیف خود را با این مردم مشخص کنند . این مردم اگرچه خواهان بهبود وضع اقتصادی خود هستند ولی با گفتن نۀ بزرگ به چند برابر کردن یارانه اعلام کرده اند که ارزشها و حقوق انسانی برایشان با اهمیت ترست و خواهان حقوقی هستند که در سایه آزادیهای سیاسی– اجتماعی بدست می آید.
      این واقعیات تکلیف همه فعالان سیاسی را هم روشن میکند . اگر سیاست پیشه گان حاکم متاثر از قدرتهای خارجی نیستند و به آینده خود و کشور علاقمند هستند چاره ای جز گشایش فضای سیاسی و سپردن امور کشور به مردم ندارند . گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نیز با آگاهی از این واقعیات و اینکه دیگر زمان زیادی ندارند و بدون انسجام و ارائۀ برنامه های عملی قادر به جلب نظر مردم ایران نخواهند بود باید در سیاست های جاری خود تجدید نظر کنند . اولا باید بدانند که ایرانیان به غیر ایرانی دل نمی بندند و خواهان ایرانی کاملا آزاد هستند که با تلاش خود و با تعامل سازنده و شرافتمندانه با سایر ملل ، زندگی قابل قبولی را برای خود تامین و در صلح و آرامش با سایر کشورها به زندگی خود ادامه دهند . ثانیا انتظار ایرانیان از این گروههای سیاسی که همگی از تحصیلکردگان کشور هستند اینست که با هماهنگی حول برنامه ای علمی و عملی ، پیرامون تشکلی از افراد خوشنام و کاردان گرد آمده و با روشنگری در مورد هر آنچه انقلاب مردمی سال 57 را ، که در راستای تلاشهای تاریخی ایرانیان بسوی آزادی بود ، به ضد آن تبدیل کرد ، معرف بدیلی گردند که با اعتقاد به آزادی و استقلال فکری –ارادی ایرانیان زمینه تغییرات لازم در صحنه سیاسی ایران را فراهم نمایند .
     همانگونه که در مطلب پیشین آوردم بهترین و راحت ترین راه نجات ایران واگذاری امور به مردم است و احترام به منتخبی که مردم در فضایی آزاد و طبیعی برگزیده باشند . تا آنجا که به حاکمیت فعلی ، شامل دولت و قدرت ، مربوط است برای جلب اعتماد این مردم فقط یک راه وجود دارد و آن اینست که به اشتباهات گذشته خود اذعان ومخصوصا قبول کنند که کودتای پارلمانی – انتظامی علیه اولین منتخب مردم پس از انقلاب ظلم به مردم و انقلاب بوده ومنشا هر آنچه در دهه شصت بر این مردم گذشت و در سانسور نگهداشتن این حقایق هم کمکی به نجات ایران نخواهد کرد . و باید ضمن طلب بخشش از مردم و کلیه کسانی که مورد ظلم قرار گرفتند و مجبور به ترک وطن شدند ، زمینه برگشت همگی به وطن را فراهم تا تمام گروههای شرکت کننده در انقلاب دوباره دور هم جمع و حتی زمینه حضور طرفداران نظام پیشین هم ایجاد تا تمام فرزندان این کشور با امید به آباد کردن میهن عزیز خود در کنار هم با همدلی به فعالیت بپردازند. البته بودند معدود گروههایی که به آرمانهای ملی توجه نکرده و خود را بازیچه دست قدرتمداران اجنبی هم قرار دادند . اینها هم باید با توبه و عذرخواهی جبران مافات نموده تا درسی شود برای تکمیل تجارب تلخ و شیرین مردم .  
     چنانچه آقای روحانی که مردم او را برای آخرین بار به آزمایش گرفته اند بخواهد صداقت نشان دهد و حلال مشکلات باشد میبایست تعارف معمول با همکاران صاحب قدرت خود در دهه های اخیر را کنار گذاشته و آنانرا متوجه این واقعیت کند که با داشتن پشتیبانی حد اکثر پانزده درصدِ درحال ریزش از مردم ایران ، چاره ای جز تسلیم در برابر ملت ندارند و در یک حرکت نمادین پیروزی خود را با حضور محصورین و ممنوعین داخل نظام جشن بگیرد و با دادن نوید آزادی تمام زندانیان سیاسی ، در راستای نجات ایران از وضعیت موجود حرکت نماید .
    بدیهی ست ادامه وضعیت موجود که ایران را طعمه ای برای منافع قدرتمداران دنیا درآورده است نه بسود حاکمیت و نه بسود کشورست و صبر و تحمل مردم هم حدودی دارد که پس از آن هیچ ایرانی قادر به کنترل اوضاع نخواهد بود . 

Sunday 14 May 2017

صدای شکستن استخوانهای قدرت در ایران

اینکه نماینده قدرت در ایران اعلام میکند برای نجات ایران کاندید شده است ، و رئیس جمهور مستقر بر آزادی سلام می کند میتواند بسیار پر معنی باشد . اگرچه حرفهای این افراد در زمان تبلیغات انتخاباتی را نمیتوان جدی گرفت و برابر سابقه فقط برای گرم کردن تنور انتخابات بیان میشود ، اما اینکه یکی از نزدیکترینها به قدرت علنا فریاد میزند ایران نیاز به نجات دارد نشان از احساس خطر قدرت هست . یک خطر برای قدرت احتمال تحریم گسترده انتخاباتست و عواقب آن ، و خطر دیگر فروپاشی از درون بعلت گستردگی فساد و وخامت اوضاع اقتصادی . ممکن است آقایان برای شکستن تحریم انتخابات و عیان شدن بین المللی تو خالی بودن سیستم به سیم آخر زده باشند که با این تبلیغات مردم را به پای ضندوقها بکشانند . ولی امکان شنیدن صدای شکستن استخوانهایشان هم هست که اگر چنین باشد باید گفت بسیار دیر شنوا شده اند و بد موقع ! بد موقع برای اینکه مردم حرفهای تبلیغاتی را جدی نمیگیرند . از طرف دیگر هستند کسانیکه عقیده دارند افرادی در میان حاکمیت با شنیدن صدای استخوانها متوجه وخامت اوضاع شده و در صدد گشایش تدریجی دروازه های حکومت بروی مردم باشند و اینهم از طریق انتخابات میسر میشود . مشکل اینجاست که داستان چوپان دروغگو فراموش شدنی نیست و دروغ هم که در این سیستم نهادینه شده و خود به دروغگوییهای یکدیگر اقرار کرده اند . این آقایان هم که از هیچ موقعیتی برای تصحیح مواضعشان استفاده نکرده اند و فرصت سوزی یکی از خصوصیاتشان بوده است . گویی کسانی از خارج از خودشان مسیرشان را  به بیراهه میبرند و به پرتگاه .
     البته بهترین و راحت ترین راه نجات ایران واگذاری امور به مردم و احترام به منتخبی که مردم در فضایی آزاد و طبیعی برگزیده باشند . برای جلب اعتماد این مردم فقط یک راه وجود دارد و آن اینست که قدرت به اشتباهات گذشته خود اذعان ومخصوصا قبول کند که کودتای پارلمانی – انتظامی علیه اولین منتخب مردم پس از انقلاب ظلم به مردم و انقلاب بوده و تا دیر نشده است از او که برای نجات ایران برنامه همه جانبه دارد دعوت شود برنامه های خود را که بر اثر سانسور کامل بر مردم پنهان بوده است ارائه و در یک رفراندوم واقعی نظر مردم را در مورد بازگشت به اهداف انقلاب 57 وهرگونه تغییرات مورد نظر مردم جویا شد . با اطمینان میتوان گفت که مردم ایران پس از آگاهی از برنامه های مختلف که در جوی آرام ارائه شده باشند بهترین را انتخاب خواهند کرد .