وانشان

وانشان

Saturday 20 January 2024

انسانیت یا دین و مذهب؟


    امروزه با مشکلات و اختلافاتی که در جوامع مذهبی بوجود آمده است این صحبت مطرح میشود که بجای پرداختن به موضوع اختلاف‌ برانگیز مذهب، همه مردم به انسانیت رو آورند و با در نظر گرفتن اصول انسانیت که مورد قبول همه است روابط اجتماعی خود را تنظیم کنند.
   لازمست به این نکته توجه شود که انسانیت هم آموختنی است. یعنی آنطور نیست که از همه بخواهیم انسان به معنای مورد نظر باشند و اینطور شود. اول باید همه خوب و بد را از هم تشخیص بدهند و متوجه شوند که اگر کار بد بکنند بضرر خودشان است تا از کار بد خودداری کنند. آنهم درصورتیکه از سود و زیان خود سر در بیاورند و بدانند سودشان در چیست و ضررشان کدامست. بعد هم اراده‌ این را داشته باشند که از هرآنچه به زیانشان هست دوری کنند.
   مثال ساده‌اش را میشود در روش خورد و خوراک خودمان پیدا کنیم: خوراکی‌های بسیاری در دنیا هست که از ارزش‌ غذایی متفاوتی برخوردار هستند و بدن ما هم برای خوب عمل کردن احتیاج به میزان معینی از هر یک از این مواد غذایی دارد که کم و زیاد شدن این مواد در بدن موجب اختلال در عملکرد ما و بروز ناراحتی در بدن ما می‌شود. حال اگر نسبت به این حقایق آگاهی کامل نداشته باشیم و قدر سلامتی خود را هم ندانیم، آیا کوشش میکنیم در انتخاب آنچه در دهان خود می‌گذاریم دقت کنیم؟ و یا اینکه فقط باتوجه به وضعیت موجود هرچه را در دسترس داریم و از خوردنش لذت می‌بریم تا جاییکه میتوانیم وارد معده خود میکنیم!؟
   رفتارهای اجتماعی ما هم خارج از این قاعده نیست. ابتدا باید نسبت به خوب و بد آن علم پیدا کنیم.
    زندگی ما انسانها طی یک فرایند تاریخی تغییر کرده است.  ابتدا تقریبا مثل سایر حیوانات بصورتیکه ما حالا آنرا وحشیانه تعریف میکنیم بوده‌ایم. از زمانیکه قدرت تفکر در انسان شکل گرفته و تدریجا تجربیاتی بدست آورده است شکل زندگی هم تغییر کرده است.
  زمانیکه می‌گوییم اول انسانیت و بعد مذهب معنایش اینست که به تاریخ اجتماعی انسان و چگونگی تغییرات در زندگی آنها توجه نکرده‌ایم.
   ادیان و مذاهب نقش بسیار عمده‌ای در ایجاد این تغییرات داشته‌اند و حاصل تجربیات تاریخی میباشند.
   از زمانیکه انسان با این سوال روبرو شده است که از کجا آمده است و دنیا چطور کار می‌کند یک کسانی کلمه " خدا " را ابداع کرده‌اند،  هر جا به زبان خودشان.
ابتدا برای هر پدیده مهمی خدای خاصی را در نظر گرفتند؛ مثلا می‌گفتند خدای آفتاب، خدای باران، خدای فلان و غیره. بمرور زمان از تعداد خدایان کاسته شد تا رسیدند به تک‌خدایی یا آنچه ما امروز توحید می‌نامیم.
هریک از این خدایانِ تاریخی دین و مذهب خود را داشته‌اند.  یعنی کسی یا کسانی که  به درک وجود خدایی میرسیدند تعریف خاص خود از آن خدا را داشتند و پیرامون آن توضیحاتی داده‌اند که منجر به تغییراتی در اذهان مردم شده و تعریف‌هایی از خوب و بد شده است که تغییراتی در روش زندگی ایجاد کرده است. هریک از این تعریف‌ها از خدا و خدایان در غالب ادیان و مذاهب مختلف برای مدتها ادامه یافته و با تغییرات در فهم مردم از خدا، این ادیان هم شامل تغییر شده‌اند. 
   ادیان توحیدی که امروزه از آنها صحبت در میان است شکل پیشرفته همان ادیان اولیه می‌تواند باشد که مربوط میشود به زمانی که انسانها کمی از زندگی کاملا وحشی فاصله گرفته و بفکر یک زندگی خوب افتاده‌اند. 
   چگونگی گسترش ادیان و استفاده و سوءاستفاده از آنها را باید در متون تاریخی معتبر پیدا کرد. اختلافات مابین پیروان ادیان مختلف به حدی بالاست که گاها بجای استفاده از عقل به جنگ با همدیگر میپردازند و این موجب شده است که نسل جدید صاحب فکر به این نتیجه برسد که هیچیک از اینها نمی‌توانند درست باشند.
   طرح موضوع تقدم انسانیت بر مذهب یا برعکس بخاطر درک جدید انسانها نسبت به خدا و دنیا و زندگیست و مشاهده سوءاستفاده‌ها از آنچه بنام خدا و دین و مذهب انجام میگیرد.
   اگر دین و مذهب را روش و آیین زندگی برای رسیدن به ایده‌آلها تعریف کنیم، این نباید با مفهوم انسانیت در تقابل باشد. اگر هست، یا درک ما از انسانیت درست نیست و یا مذهب به کجراهه رفته است.
   بهرحال آنچه امروز می‌طلبد گذر از وضعیت موجود است با استفاده از تجربیات گذشته و تکیه بر عقل و دانش جدید برای یافتن راهی بهتر برای زندگی بهتر.
     بقول بزرگی که گفته بود خدا را باید از نو شناخت، لازمست خداباوران در تعریف خود از خدا تامل کنند و با جویندگان امروزی خدا، یعنی کسانیکه در تلاش برای شناخت هستی و چگونگی پدید آمدن آن هستند، همراه شوند تا هرچه سریعتر شناخت بیشتری نسبت به جهان پیدا کنند و، با ایجاد آشتی و حس دوستی با همدیگر و با طبیعت، در فکر ساختن زندگی بهشتی مورد نظر خود باشند.
   اینجاست که اخلاق نیکو معنا پیدا می‌کند و همگان باید انسانیت را، که بزبان ساده همان خوش‌اخلاقی‌ست، سرلوحه زندگی قرار دهند و به کوشش در راه شناخت بیشتر هستی ادامه دهند تا با تکیه بر  دانش‌های تکمیلی با جایگاه خود در هستی و نیروهای موثر در زندگی آشناتر شوند و زندگی بهتری برای خود مهیا کنند.