وانشان

وانشان

Tuesday 20 December 2011

بفرمایید شام روستایی

یک هفته استراحت کامل در وانشان فرصتی است تا استراحتی هم به یکی از پر
کارترین عضو بدن یعنی جناب معده بدهم . انسان هر وقت تنهاست حوصله پخت و
پز طولانی را ندارد . بنابراین غذاهای حاضری بهترین گزینه برای یک هفته
تنهایی در روستاست . البته اگر بتوانم بهانه های کافی برای قبول نکردن
دعوت خویشاوندان و برادر و خواهران پیدا کنم . با این وجود لا اقل یکی دو
وعده را باید با آنان باشم و در هر کدام از این وعده ها هم به اندازه دو
وعده غذا باید خورد . غذاهایشان آن قدر لذیذ است که بدون تعارف به اندازه
ای خورده میشود که دیگر جایی برای تعارفات زورگویانه آنان نمی ماند .
تازه از غذای باقیمانده بار می کنند که با خودم ببرم . اینها سوای آن آش
رشته هایی است که با عناوینی مثل عصرانه به معده ای که میخواهد استراحت
کند تحمیل می شود .
اگر بحال خودم واگذار شوم غذاهای مورد علاقه خودم یک وعده آبگوشت ، و
مابقی نان و لبنیات است . منهای صبحانه که معمولا نان و مغز گردو با عسل
است . معمولا در بدو ورود به وانشان شیر یک شب گاو یکی از معدود همسایه
های گاودار را می گیرم و بعد از نیم ساعتی جوش دادن ملایم ، نیمی از آنرا
ماست می کنم و نیمی دیگر را در یخچال نگهمیدارم و روزی یکی دو لیوان می
نوشم . فقط باید در نظر داشته باشم که برای درست کردن ماست ، باید مایه
ماست با خودم بیاورم چرا که خانه داران اینجا عقیده دارند که نباید مایه
ماست به کسی داد ، که اگر چنین کنند ماستی که خودشان درست می کنند ترش می
شود . چند بار چیزی از این موضوع به من نگفتند ولی بلاخره موضوع را به
گوشم رساندند . البته راه حلش اینست که هر وقت ماست آماده شد به اندازه
آن مایه ماست که فقط یک قاشق ماست است به آنان پس بدهم . این بار مایه
ماستم را از ماستی که دو هفته قبل درست کرده بودم داشتم و ماستی هم که
درست کردم از همیشه بهتر در آمد . باید فرصت کنم روی این عقیده خانمها یک
تحقیق عملی انجام دهم. تا یکسال پیش سعی می کردم از لبنیات کامل استفاده
نکنم و در صورت امکان ماست چکیده از دوغ می خریدم که چربی نداشته باشد .
ولی اخیرا در یک نشریه خارجی خواندم که در یک تحقیق مشخص شده که شاید
لبنیات کامل بهتر از نوع کم چرب آن باشد .
بهر حال شام امشب همین ماست است با کمی سبزی تره که در باغچه خودم که
آنرا زمستانیزه کرده ام تولید شده ، باضافه کمی تربچه سفید که خواهر
مهربانم از باغچه خودش آورده . نان هم همان نان است که از نانوایی وانشان
خریده ام . نانش بسیار خوش خور است . اگر هوس نکنید باید بگویم که این
غذا بسیار خوشمزه است و اگر شما مهمان من بودید حتما نمره ده به من
میدادید ! حال ببینید چه بازی بر سر این فرهنگ ایرانی بیچاره در می آورند
! فکر می کنید من بتوانم با این بفرمایید شام خودم با هجوم فرهنگی من و
تو ، و این و آن ، و خودی و بیگانه مبارزه کنم . شاید کمک شما کاری بکند
.
داشت یادم میرفت در مورد میز شام صحبت کنم . میز امشب همان کرسی است
. سفره هم یک ورق از آن روزنامه خیلی بزرگه هست که چون خواننده ندارد
بعنوان کاغذ باطله فروخته میشود . در کنار کیوسک روزنامه فروشی در
گلپایگان ، تیترها را نگاه می کردم که دیدم یک نفر روزنامه باطله خرید .
من هم از آن خواستم و با دویست تومان ، پنج شماره از آن روزنامه بزرگه را
به من داد و فقط اسم روزنامه را از صفحه اولش بریده بودند . شاید برای
اینستکه روزنامه فروش بتواند از پرداخت پول روزنامه هایی که فروش نمیرود
معاف باشد . ظاهرا نمی صرفد که روزنامه ها را عودت دهند . ناشرین این
روزنامه هم که دغدغه ضرر و زیان ندارند . خوشبختانه هر چه بخواهند از بیت
المال در اختیارشان قرار می گیرد . آخر برای مقابله با هجوم فرهنگی هر چه
پول به افراد فرهنگی بدهند کم است . حالا اگر مردم فقط به من و تو و شما
و ایشان توجه می کنند ، آن دیگر تقصیر خودشان است !

1 comment:

  1. به به . من که از این آبگوشتهاو ماست و لبنیات آقای مشایخی خورده ام و مهمان همان باغچه ایشان بوده ام میدانم جه صفایی هم آنجا . هم خوذ ایشان دارند . زنده باشید و سالم .

    ReplyDelete