وانشان

وانشان

Thursday 18 March 2010

یا محول الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

 فرا رسیدن سال نو را به عموم نو خواهان مخصوصا وانشانیهای عزیز تبریک عرض میکنم . امید وارم در سال نو تحولی بزرگ در زندگی ما رخ دهد . با نو شدن سال ، طبیعت خشک شده بر اثر سرمای زمستان هم زندگی را از سر میگیرد و با پوشیدن جامۀ سبز نوید زندگی و شادابی را همراه خود عرضه میدارد . ما انسانها هم  مخصوصا ایرانیان که سال نو خود را درست همزمان با نو شدن طبیعت جشن میگیریم همیشه در این زمان آرزو میکنیم که حال و احوالمان هم نو شود و هر سال زندگی بهتری را برای خود و دوستانمان طلب میکنیم . ولی همیشه جای یک سوال در آخر هر سال باقیست و آن اینکه آیا در آرزویی که در اول سال کردیم و هدفی را که برای خود برگزیدیم موفقیتی حاصل کردیم ؟ و اگر نه چرا ؟ پاسخ به این سوال یعنی پیدا کردن راه تحول .

فاجعۀ کود شیمیایی


     چند روز پیش که به اتفاق اخوی برای آبیاری به صحرا رفتم ، با حاج عباس که در همسایگی زمین ما مشغول آبیاری بود مواجه شدیم . بعد از سلام و احوالپرسی صحبت از آبیاری کشت جو شد . ایشان به داداش گفتند قبل از آبیاری کود شیمیایی بپاشد تا رشدش یهو زیاد شود .  داداش هم گفت اتفاقا کود دولتی گرفتم و پاشیدم . من که قبلا در نشریات پزشکی خوانده بودم که مصرف بعضی از انواع کودهای شیمیایی در مزارع موجب بروز بیماریهای خطرناک در انسان می گردد و مصرف آنها در کشورهای اروپایی ممنوع شده است ، به خیال اینکه حاج عباس از خطر این کودها بی خبر است ، موضوع را عنوان کردم . ولی ظاهرا او قبل از من خبردار بوده و گفت : " درسته ولی چاره چیست ؟!  ما قدیمها هر چه کود حیوانی هم که به جو و گندم میدادیم در نهایت هر جریب حد اکثر ... مقدار جو یا گندم میداد ولی با این کودها یهو تولید بالا رفت و هر جریب ...مقدار شد "( عددها یش را یادم نیست ).و در تایید حرف من ادامه داد : " ما که همه مریض شده ایم ! چرا اینا میگی!؟ چند وقت پیش سیب زمینی از ایران به روسیه صادر میکنند .سیب زمینی توش بوده که هر دونه اش سه کیلو بوده ! روسها تعجب میکنند و به آزمایشگاه میبرند و می بینند همه اش مواد شیمیاییه ! به ایرانیا میگند بیایید سیب زمینیهاتون را ببرید . " بالاخره حرفشون این بود که بدون کود شیمیایی با این هزینه ها و این قیمتها اصلا کشت و کار نمی صرفد . در جایی دیگر از حاج علی شنیدم که : " تو بعضی گاوداریها کود شیمیایی را داخل علوفه به جوونه ها میدند ، چشم جوونه ها اینقدر میزنه بیرون و هر روز دو کیلو به وزنشون اضافه میشه ! همین مرغها را چرا نمیگی !؟ مگر ما جوجه بزرگ نکردیم ؟! مگر میشود یک جوجه به این زودی دو کیلو بشه ! این مرغداریها همه مواد شیمیایی میدند ! "
     من هم که دیگه در مقابل این حرفها چیزی نداشتم بگم ، با خود گفتم واقعا فاجعه ای در پیش است  که وزارت بهداشت ایران صحبت از خطر سونامی سرطان در ایران کرده بود و فقط گفتم لااقل چیزهایی را که خودتون میخورید شیمیایی ندید . شب که مهمون حاج علی ، عموی عزیزم  ، بودم . از میان غذاهایی که خواهر عزیزم تهیه کرده بود من فقط نان و شیرۀ انگور با مغز گردوی کوبیده خوردم . بعد از تمام کردن پیالۀ شیره ، پیاله ای دیگر جلو من گذاشتند . ولی من که اندازۀ چند بارم از آن غذا ی بسیار لذیذ خورده بودم پیالۀ دوم شیرۀ قرمز خوشرنگ را از جلو خودم کنار گذاشتم . حاج علی گفت : " به باغ انگورم کود شیمیایی نمیدم ؛ برا همین است که کشمش و شیره اش اینقدر خوشمزه است ."
    حال فقط باید امیدوار باشیم تا با حذف یارانه ها و اصلاح قیمتهای محصولات کشاورزی ، کشاورزان دیگر مجبور نباشند کود شیمیایی مضر استفاده کنند .
   اینرا هم بگم که آنروز بعد از نیم ساعتی صحبت کردن با حاج عباس ، حاجی به برادرم گفت : "حاجی مون آخرش این آقا رام یاقا نارت . " بعد از اینکه داداش من را معرفی کرد ، متعجبانه گفت : " پره محدابرایم تویه !؟ چرا انقد پیر گِنایه ؟!"  

Tuesday 16 March 2010

امامزاده دزدی !

 همۀ وانشانیها امامزاده ابوالفتوح را که عکس گنبدش در بالای صفحه آمده می شناسند . خبر شدیم که برای چندمین بار پریشب افرادی با ماسک وارد آن شدند برای دزدی . قبلا یکی دو بار قسمتهای طلایی بالای گنبد را دزدیده بودند که سارقین توسط مردم دستگیر و طلاها باز پس گرفته شد . این بار گفته شد که برای بردن سنگ نوشته ای قدیمی آمده بودند که متولی بیدار میشود و مورد ضرب شتم دزدان قرار میگیرد و با فریادهای خانمش دزدان فرار میکنند .
    در مورد تاریخچۀ این بنا اطلاع دقیقی نداریم و داستانهای مختلفی در موردش بیان شده . به یاد دارم شاید حدود سی سال قبل پسر عموی عزیزم آقای آشیخ قدرت الله مشایخی و پسر عمۀ گرامی اینجانب آقای آشیخ زین العابدین مشایخی که با هم به وانشان تشریف فرما شده بودند ، برای مشاهدۀ شجره نامه و یا تاریخچۀ فردی که میگویند در آنجا مدفون شده است ، به امامزاده رفته بودند . تا آنجا که من بخاطر دارم پس از مطالعه فرموده بودند " اینجا فقط برای فاتحه خوانی بروند " . و مفهوم این مطلب هم این بود که شخص مدفون وابسته به سلسلۀ امامت مورد نظر مردم نیست . چرا که برابر اعتقاد ما ، امامزاده ها را برای سلام میروند و نه فاتحه خوانی . از هم ولایتی ها خواهش میشود اگر اطلاعات دقیقی دارند ارائه دهند . بهر حال تاریخچه آن هرچه باشد ، فعلا یکی از آثار باستانی وانشان هست که با مجموعۀ مسجد آن برای وانشانیها حائز اهمیت زیاد است و باید در نگهداری آن کوشید . ظاهرا فعلا از طریق اوقاف به آن رسیدگی میشود و شاید اگر از میراث فرهنگی هم به آن توجه شود ، امکانات نگهداری آن بهتر شود . از مسئولین باید خواسته شود تا ساختمان را به وسائل دزدگیر الکترونیکی مجهز کنند .

Sunday 14 March 2010

وانشان بهتر است یا شمال ؟

 

     یکی از موضوعاتی که برای ساکنین شهرهای بزرگ مانند تهران مطرح است ، چگونه و کجا گذرزاندن تعطیلات است . مسافرت به قصد دیدن مکانهای جدید همیشه از تجربه های خوب همه میباشد که در صورت امکان با ید مد نظر همه باشد . ولی گاهی انسان میخواهد ایام تعطیل را در جایی خوش آب و هوا بحالت استراحت سپری کند . یکی از مناطقی که بیشترین مسافران را در ایام تعطیلات پذیرا میباشد مناطق شمال است که مخصوصاً در تابستان بخاطر دریا بسیار شلوغ میشود . بعضی افراد هم که توانایی داشته اند برای خود استراحتگاهی هم تهیه کرده اند . تجربه این سالهای اخیر نشان داده است که رفتن به شمال در ایام تعطیلات با مشکلات بسیاری مواجه میباشد از جمله شلوغی و خطرناک بودن جاده ها و شلوغ شدن شهرهای آن نواحی بطوریکه مسائل ترافیکی تهران عینا و شاید بدتر از آن به آنجا منتقل میشود. و دیگر نمیشود از آن بعنوان محل استراحت استفاده کرد . در تابستان اگر کنار دریا اقامت شود هوای شرجی آزار دهنده است و اگر به ارتفاعات رفت که دیگر دریا نیست . تازه خود دریا هم متاسفانه دیگر قابل استفاده نیست . سواحل اغلب کثیف و آب هم بعلت ورود فاضلابها به آن سلامت خود را از دست داده است .

     برای ما وانشانیها وانشان میتواند محل مناسب تری برای استراحت باشد . هوای آن از هوای شمال تمیزترو مطبوع تر است و آرامش آن هم همین طور . حتی برای استراحت زمستانه هم قابل استفاده است و با وجود گاز ، گرم کردن منازل راحت شده است . متاسفانه بسیاری از منازل فقط بخاطر اینکه تعمیرات پشت بام ها انجام نمیشود فرو میریزند ؛ درحالیکه نگداری این منازل هزینۀ زیادی ندارد . باز سازی این منازل هم کار سختی نیست و احتمالا از وام بانکی هم میشود استفاده کرد .   

    به دوستان توصیه میشود در این مورد تامل بیشتری بفرمایند و سعی کنند از طبیعت زیبا و آب و هوای مطبوع آن بیشتر استفاده کنند تا موجبات رشد و توسعۀ آنهم فراهم شود .    

وابند آهااااااااااااای اوووووو

چند روز پس از پایان جوی روبی و با گرم تر شدن هوا و در غیاب بارش باران دشت های وانشان احساس تشنگی کرده ؛ کشاورزان آب قناتها را که در زمستان به رودخانه میرفت بسوی زمینهای کشاورزی جاری کرده اند و بقول خودشان " اُوَه جو گِناو " . کشاورزان هم اغلب مشغول تمیز کردن جویهای فرعی به سمت زمین ها و باغات خود هستند . منهم با پایان ترم زمستانه درس و برای فرار از هوای بسیار آلودۀ تهران راهی وانشان شدم . نفس کشیدن در وانشان بسیار لذت بخش تر است و بنظر می آید که انسان ورود اکسیژن خالص به داخل بینی را احساس میکند . یادم می آید زمان جوانی که در وانشان ساکن بودم ، گاهی خویشاوندان که از تهران می آمدند از اختلاف هوای تهران با وانشان صحبت می کردند و اینکه چقدر هوای اینجا تمیز است . آنروزها که منهم به فکر این بودم که پس از دبیرستان به تهران بروم با خودم میگفتم : " مگر دیگر هوا اینجا و آنجا دارد ؟! " این داستان از چهل سال پیش است که هنوز هوای تهران زیاد آلوده نشده بود . حالا که دیگر زندگی در هوای تهران خودکشی تدریجی است.
گذشته از هوای پاک وانشان ، تماشای درختان پوشیده از انبوه گلهای رنگارنگ بسیار لذت بخش است . درختهای بادام پوشیده از گلهای سفید و برخی هم ارغوانی هستند . هنوز متوجه نشدم چرا رنگ گل درختهای بادام متفاوت است . قبلا به این توجه نکرده بودم و این بار هم اول فکر کردم رنگهای ارغوانی درخت زردآلو هستند . ولی نزدیک که شدم دیدم بادامند .
امسال آب رودخانه هم جاریست ؛ ظاهرا یکی دو سال بوده که رودخانه حتی زمستان هم خشک بوده ، اگر چه امسال هم به اندازۀ کافی برف و باران نباریده .
منهم باید مشغول تمیز کردن جوی شوم تا آب به درختان زمینهای پدری برسانم . قدیمها مردان آبیار که میخواستند آب را تحویل دیگری بدهند ، با صدای بلند میگفتند " وابِند " ؛ و اگر فاصله زیاد بود داد میزدند : " وابِند آهااااااااای اووووووو! " ولی حالا دیگر آب را از روی ساعت تنظیم و تقسیم میکنند . ولی هروقت محدودیت زمانی نداشته باشند ، مثل حالا که هنوز آب حساب و کتاب معمول را ندارد باز مجبورند بقول خودشان " پِسی بینِند " یعنی هروقت با احتساب آب جاری در طول جوی ، زمینشان سیراب میشود خبر می کنند که " وابِند " . البته من که نفسم و ریه هام در هوای تهران دیگر آن نفس وانشونی نیست در اینمورد مشکل خواهم داشت . شاید راه حل آن را در تلفن همراه بیابم .

Thursday 11 March 2010

مرد جو پله بیرین یو آهااااااااای!

  با سپری شدن زمستان کشاورزان وانشان به استقبال سال نو میروند . یکی از کارهای آنها در این زمان تمیز کردن جوی آب قناتهاست که به " جو ور رفتن " معروف است . جمعه گذشته جوی آب قنات فلق را ور رفته اند . این خبر مرا به یاد روزی انداخت که خدا بیامرز پدرم برای اولین بار من را هم مرد بحساب آورد و سایر مردان جوی هم قبول کردند که منهم میتوانم پا به پای آنان کار کنم و یک مرد حساب شوم . آنروزها در وانشان بلند گو نبود ولی صدای مردان وانشان احتیاج به بلند گو نداشت . صبح روزیکه چند نفر از پیشتازان تصمیم به جو روبی میگرفتند یکنفرشان میرفت بالای بام امامزاده و چند بار جار میزد " مرد جو پله و یا مرغون و یا مرد جو دیه بیرین یو آهاااااااای " . همین کافی بود تا آنان که میدانستند نوبتشان هست آماده میشدند . آنروز مادر خدا بیامرزم هم سفرۀ مخصوص نهار را که معمولا " خاگینه " بود آماده کرد و به کول من بست . خاگینه همانست که امروز" کوکو سبزی " مینامیم ولی این کجا و آن کجا ! بعد از چند ساعت جوی روفتن زمانیکه اعلام وقت ناهار شد ، در طول مسیر کنار هم  نشستیم و مشغول خوردن آن نان و آن خاگینه شدیم . فکر نمیکنم از آنروز تا کنون که بیش از چهل سال میگذرد ، در بهترین رستورانها و مهمانیهای رسمی و غیر رسمی که در چند شهر اروپا و ایران غذا خورده ام ، غذایی با آن لذت خورده باشم . آنروز زمانی که من سر جوی رسیدم ، از " گلتاق" تا " ولگا برکوچ " را مردها مشغول بودند و من از سر " ولگا چهارده گیریه " شروع کردم . پدرم هم آمده بود که مطمئن شود من از عهدۀ کار بر می آیم و پس از اطمینان ، من را در بین مردان رها کرد و رفت تا خودش کارهای سخت تر را انجام دهد . آن روز ، پدرم هم حتما احساس تازه ای داشته است . برای اولین بار بود که به قول مردم عزیز کرده اش را که تا آنزمان جز درس خواندن و کارهای سبک به او نسپرده بوده ، مامور یک کار تمام روز پا به پای سایر مردان میکرد . دوست داشتم وانشان بودم و یک بار دیگر تجربه آنروز را تکرار می کردم . به امید چنان روزی دیگر .   

درختکاری در وانشان

 با توجه به تغییرات جمعیتی در وانشان که نتیجۀ کوچ تحمیلی روستائیان به شهرها میباشد و به علت کمبود نیروی کار جوان در این روستا ، و همچنین کمبود آب که مانع اصلی کشت انواع محصولات میباشد ،  بهترین گزینه برای صاحبان زمینهای زراعتی کاشتن درخت است که احتیاج به کار مداوم و همیشگی ندارد . امروزه اهمیت غذایی محصولاتی مانند گردو و بادام برای عموم آشکار شده است . مخصوصا متخصصین علم پزشکی علت بیشتر امراض قلبی را که اخیرا در ایران بسیار زیاد شده است را تغذیه با انواع روغنهای نباتی نا مرغوب موجود در بازار میدانند و مصرف گردو و بادام را که دارای چربی مرغوب میباشند جایگزین خوبی برای تغذیۀ مردم میدانند . گردو و بادام وانشان از بهترین نوع از نظر کیفیت میباشند که اگر با روش درست در مقابل آفات حفاظت شوند میتوانند منبع غذایی خوبی برای همه باشند . آفات رایج این درختان در وانشان سرمازدگی و شته میباشند که با کمی توجه همگانی قابل پیش گیری هستند . در این مورد باید از مسئولین ادارات کشاورزی خواسته شود با مطالعات دقیق و راهنماییهای علمی در رفع این مشکلات به کشاورزان کمک نمایند . کشاورزان نیز باید با استفاده از تجارب گذشته و مطالعۀ آخرین دست آوردهای علمی در این زمینه ، با انتخاب نهال مطمئن و روش کاشت درست ، بهره برداری آتی از حاصل دسترنج خود را تضمین نمایند .   

Friday 5 March 2010

جلسه مورخه 14/12/1388 وانشانیها

با پی گیریها و زحماتی که بعضی دوستان متحمل شده بودند ، بالغ بر شصت نفر از آقایان در مسجدی حضور پیدا کردند و پیرامون موارد عنوان شده اظهار نظر نمودند و در نهایت بر لزوم تشکیل هیئت مدیره توافق گردید و عده ای داوطلب و بعضی هم با اسرار دیگران به تعداد یازده نفر اعلام اسامی گردید تا در جلساتی که خود تشکیل میدهند پی گیر موضوع گردند .

Thursday 4 March 2010

انجمن وانشانیها

اخیرا از طرف دوستان وانشانیها پیشنهاد تشکیل انجمنی از وانشانیهای مقیم تهران بعمل آمده و ظاهرا در جلساتی که داشته اند صحبت از تهیۀ مکان مناسبی برای استفادۀ چند منظورۀ اجتماعی کرده اند و قرار است در جلسه ای که تعداد بیشتری شرکت داشته باشند موضوع مورد مشورت قرار گیرد . همین دوستان حدود یکسال پیش هم موضوع ارتباط مجازی بین اعضا از طریق تشکیل سایت اینترنتی را مطرح نمودند و وبلاگی را هم برای شروع بنا نهادند که داشت مورد استقبال قرار می گرفت لکن بدلایلی پی گیری نشد و متاسفانه کمی در روحیۀ همبستگی وانشانیها شبهه ایجاد کرد . بدیهی است که فراهم نمودن وسائل ارتباطی بین افرادی که میتوانند اهداف مشترکی داشته باشند و با همکاری و همفکری یکدیگر بتوانند در ایجاد زندگی بهتر برای خود و همنوعان خود تلاش کنند ، امری است بسیار پسندیده و مفید که میتواند منشا ثمرات و خیرات فراوان باشد . ولی از آنجا که اینگونه اقدامات در حوزۀ اجتماعی با گستردگی غیر قابل پیش بینی و ارتباط تعداد بسیاری از مردم مواجه خواهد شد که در صورت عدم موفقیت میتواند لطماتی در ارتباطات افراد وارد نماید ، بسیار ضروری است که قبل از هرگونه تصمیم ، مطالعات کافی و مشاوره های عمیق انجام شود . وانشان ما و وانشانیهای عزیز ما با موارد و مسائل مختلفی روبرو هستند که پرداختن به همۀ آنها زمان طولانی طلب میکند و بنابراین اولویت بندی مشکلات باید در راس آنها قرار گیرد . ظاهرا موضوعی که در مرحلۀ کنونی مورد گفتگو قرار گرفته تهیه مکان مناسب است و اینکه با چه وسعتی و در چه جایی و با چه امکاناتی تهیه شود . چنانچه محلی در تهران انتخاب شود محاسن و معایبی خواهد داشت که میتواند شامل موارد زیر باشد : محاسن : الف : استفاده از محل جهت هرگونه مراسمی که جنبه عمومی دارد . ب : استفاده جهت برگزاری مراسمی که با دعوت خاص از دوستان و آشنایان برقرار می گردد . ج : استفاده از محل جهت امور عام المنفعه از قبیل دوره های آموزشی مختلف . د : استفاده از آن بعنوان دفتر انجمن و مرکزی برای ارتباط بهتر بین اعضاء . معایب : الف : با توجه به گستردگی شهر تهران و مشکلات تردد ، هر منطقه ای از تهران که انتخاب شود ، حضور در آن برای ساکنین سایر مناطق با مشکل روبرو خواهد بود . ب : هزینۀ تهیه محل و نگهداری و ادارۀ آن در تهران بالا خواهد بود . ج : از آنجا که لازم است ساکنین خود وانشان و سایر شهرهای کشور و حتی همشهریهای خارج کشور هم در چنین انجمنی فعال باشند ، مرکزیت آن در تهران میتواند موجب کاهش اشتیاق غیر ساکنین تهران به فعالیت موثر در آن باشد . لیست معایب و محاسنی که ذکر گردید میتواند طولانی تر هم باشد . ولی مشکل رفت و آمد در تهران که معضلی است برای تمام ساکنین، کافی است که ما را در انتخاب آن دچار تشوش نماید . البته امروزه به یمن برخورداری از امکانات مختلف ارتباطی زمینۀ بسیاری از رفت و آمدها از بین رفته است . و درست بهمین خاطر هم برای انجام فعالیتهای اجتماعی مرکزیت مکانی اهمیت خود را از دست داده است . امروزه بخاطر همین نوع مشکلات تعدادی ازگرد هم آییهای مرسوم از جمله مرسم شب هفت متوفیان حذف شده است و شاید در آیندۀ نزدیک برای سایر مراسم هم منطقی جدید جایگزین شود . لذا چنانچه ایدۀ سایت اینترنتی انجمن به حقیقت بپیوندد ، ارتباط بین وانشانیها میتواند بسیار راحت تر انجام گیرد . مخصوصا تعداد بیشتری از نسل جوان را جذب خود خواهد کرد و البته با توجه به اینکه تقریبا تمام خانواده ها دارای کامپیوتر هستند و ارتباط اینترنتی هم دارند برای قدیمی ترها هم آسان و لازم است خود را ا این وسیلۀ بسیار مفید بهره مند گردانند . یک پیشنهاد جالب اینست که اگر قرار باشد هزینه ای صرف تهیه مکان مناسب شود ، این کار در خود وانشان انجام شود که مزایای مختلف همراه خواهد داشت . و کمک فراوانی به آبادی آنجا خواهد بود . هم اکنون در طول سال به مناسبتهای مختلف و در هر تعطیلی دو سه روزه ، وانشان پر میشود از وانشانیهای غیر ساکن . و اینگونه موقعیتها بهترین فرصت خواهد بود برای هر گونه گرد هم آیی . شاید بیشتر از تعدادی که میتوانند در تهران دور هم جمع شوند امکان شرکت در اجتماع در وانشان را دارند . ساختن چنین امکاناتی در وانشان خود موجب حرکت جدیدی در آنجا خواهد بود که با توجه به موقعیت جغرافیایی آن میتواند مورد استفاده های فراوان داشته باشد . با امکاناتی که اکنون در وانشان موجود است مانند آب و برق وگاز و تلفن ، همراه با هوای بسیار عالی و اینکه در فاصلۀ کمتر از چهار ساعته تا تهران قرار گرفته ، بدلایل مختلف برتر از شهرهای شمالی ایران برای گذران اوقات فراغت و تعطیلات است . به امید اینکه با همفکری با هم بتوانیم راه مثبتی در پیش گیریم .