وانشان

وانشان

Sunday 19 August 2012

زلزله کی لرزد این افکار ما ؟!


 این بار که باز فرصتی پیش آمد تا برای فرار از تهران جانکاه و تنفسی تازه از هوای پاک وانشان به این روستا بیایم ، اولین نگاهم به خانه های گل و خشتی ، تصاویر ویرانیهای زلزله اخیر آذربایجان را برایم تداعی کرد . این روستا هم مانند همه روستاهای ایران با چنین زلزله هایی که قاعدتا نباید موجب اینهمه خسارت جانی و مالی گردند به ویرانه ای تبدیل خواهد شد . این موضوع چنان فکرم را درگیر کرد که زبانم آهنگ ترنم پیدا کرد و چنین زمزمه کرد :

زلزله گــــهگاه لرزد بوم  ما
این شده است از سرنوشت شوم ما
سرنوشت است زادۀ کردار ما
کار خام از ایده هـای خـــام ما
ایده های خام ماست از فقر ما
فقر ما باشد ز کـسر فضـل ما
کسری فضل است از آداب ما
شد ادب غایب میان جـمع ما
جمع ما فرد است بی تدبیر ما
بی تدبر نی دگر شد حــال ما
حال ما شد حاصل درسهای ما
نه ز درس از اشتباه غیر و ما
اشتباه  دیگران و اشتباه آن ما
گر نگردد درس ، جان گیرد ز ما
جان ماست اندر کف دستان ما
دست ما بر دامن افکار ما
فکر بکر است چاره دردای ما
درد ما دانند دانـایـان ما
ای بسا دانـا که در زنجیـر ما
زیر زنجیرند اندر فکر ما
فکرها هستند  در سانسور ما
سانسور است مادر دردهای ما
دردهاست درمان در آزادی ما
گر به آزادی بیایـند نزد ما
نزد ماست درمان مشکلهای ما
مشکلات ماست تولیدات ما
چون مولد نیست تمهیدات ما
آنکه تمهیدش شده دردهای ما
دردها افزوده بر دردهای ما
درد ماست درمان در آزادی ما
مای آزادی طلب نه مای ما
مای ما گر میشدی ماهای ما
می شدیم جویای دانایان ما
بلکه دانایی بلرزد مای ما
لرزه آرد بر نهاد پـاک ما
پاک گردد جان ما از آز ما
ای مشایخ کن رها تو جان ما
جان ماهست در ید این شیخ ما
شیخ ما خندان کند لبهای ما
لب که دارد ناله از آلام ما
این الم از زلزله شد مال ما
زانکه مال ما نشد دنیای ما
دین و دنیامان شده اغفال ما
غفلت از خوبان، بدان سازد ز ما
بد بیارد بدتر از بدها به ما
ای مشایخ این شد از اشیاخ ما
ره گشا راهی نوین از بهر ما
زلزله کی لرزد این افکار ما