وانشان

وانشان

Monday 13 June 2022

دزدی از تولید کننده احمقانه‌ترین دزدی‌ها و عدم امنیت تولید کننده‌ها بارزترین نوع عدم امنیت.


   با ادامه وخامت اوضاع اقتصادی دزدی از مزارع وانشان هم بموازات دزدی از منازل روزبروز گسترده‌تر میشود . همین دو‌سه روز با چند نفر از ساکنین مواجه شده‌ام که می‌گویند بهمین خاطر دست از کشت و کار کشیده‌اند. کشت در مزارع وانشان تقریبا خلاصه شده است به کمی پیاز و سیب‌زمینی و سیر، آنهم معمولا در سطح مصارف شخصی. ولی درست قبل از زمان برداشت دزدان احمق وارد عمل می‌شوند و حاصل زحمات کشاورز بیچاره را تباه میکنند. این نوع دزدی‌ها احمقانه‌ترین شکل دزدیست؛ چرا که منجر به توقف تولید و گرسنه ماندن خود دزدان هم خواهد شد. 
 زمانیکه تولیدات کشاورزی امنیت نداشته باشد یعنی تولید قطع خواهد شد، کمبود ایجاد خواهد شد، قیمت‌ها بالا خواهد رفت، به تعداد گرسنگان افزوده خواهد شد، گرسنگان شورش خواهند کرد و در نتیجه همه همدیگر را خواهند خورد! 
   این چیزیست که فعلا مردم نمی‌خواهند باور کنند و مسئولین امنیتی هم فقط گوش به گفته‌های منتقدین و زبان به تهدید آنان دارند، غافل از اینکه زمانیکه مردم از گرسنگی بجان هم بیافتند دیگر برای هیچکس امنیت وجود نخواهد داشت و خود امنیتیها هم حتی امنیت خود را نمی‌توانند تامین کنند. 
   بسیاری از فرزندان این روستا در مراکز امنیتی از جمله ارتش و سپاه و غیره خدمت کرده و می‌کنند ولی روستای خودشان فاقد امنیت است!
  فکر می‌کنید در این شرائط دوراندیشی‌های لازم برای امنیت ملی شده است؟! 
آنانیکه خود را مسئول امنیت می‌دانند حتما متوجه هستند که درصورت بحرانی‌تر شدن اوضاع، خودشان اولین قربانی‌ها خواهند بود. مانند ارتشی خواهد بود که چنانچه فرمانده‌اش از درایت و دوراندیشی و ذکاوت برخوردار نباشد بیشترین تلفات را نصیب همان ارتش خواهد کرد. 
در باب مقوله امنیت چنانچه زنگهای خطر بموقع بصدا درنیاید و یا زنگها بگوش نرسند خیلی زود دیر خواهد شد.

Sunday 5 June 2022

بی‌بی سی و منافع انگلیس در سلطان‌پروری

"
    بیش از چهل و چند سال پیش بود که جوانانی مثل من با مشاهده مشکلات مردمِ پیرامون خود و وجود اختلافات طبقاتی شدید در جامعه و حاکمیتی زورمدار که مانع فعالیت‌های سیاسی سالم بود، در مسیر تحول‌خواهی قرار گرفتند. آن روزها بعلت وجود جو ترس از  ساواک صحبت‌های سیاسی فقط در بین دوستان و آشنایان بسیار نزدیک، آنهم با ملاحظات زیاد، انجام می‌گرفت.
امکانات ارتباطی هم بسیار محدود و خلاصه شده بود در معدود شبنامه‌ها و نوارهای صوتی. 
   آنچه بیشتر از هر چیز در دسترس بود رادیو موج کوتاه بود که امکان شنیدن اخبار خارجی و صدای بعضی مخالفین را فراهم می‌کرد. مهمترینِ همه آنها  رادیو فارسی‌زبان بی‌بی‌سی متعلق به کشور انگلیس بود. 
می‌توان گفت تقریبا تمام کسانی که بدنبال آنچه بعدا انقلاب نامیده شد بودند اخبار این رادیو را گوش میکردند. تلقی ما، بعنوان ایرانیِ سانسور زده‌ی دور‌مانده از سیاست، از این رادیو این بود که اینان با توجه به دموکراسی حاکم بر محیطشان وظیفه خبرپراکنی را بعهده دارند و از آنجا که دولت انگلیس روابط بسیار نزدیکی با سلطنت حاکم بر ایران داشت تصور نمی‌کردیم برنامه‌ای بر ضد حاکمیت شاه داشته باشند. لذا تاثیر‌پذیری عامه از این رادیو بسیار بالا بود و سردمداران امور انقلابی هم در اینکه اخبار اقداماتشان از این رادیو پخش شود بسیار مشتاق و فعال بودند. 
    زمانیکه انقلاب پیروز شد و مردم ایران حس کردند به آزادی رسیده‌اند و رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های خودشان اخبار لازم را پخش می‌کنند، این رادیو کاربردش را برای ایرانیان انقلابی از دست داد.
   این بعدها بود که، بموازات و برحسب شدت محدودیت‌های مجدد سیاسی در ایرانِ بعد از انقلاب دوباره صدای اینگونه رسانه‌ها رساتر شدند و این رسانه که ( امثال من کم‌کم متوجه شده بودیم توسط وزارت خارجه دولت انگلیس برای توجیه و پیشبرد مقاصد برون‌مرزی خود تغذیه میشود) به تلویزیون ماهواره‌ای هم مجهز شد که با کادری حرفه‌ای و تعلیم‌دیده در میان اقشار مختلف جامعه ایرانی جا باز کرد.
  اکنون بسیاری هستند که دیگر حوصله توجه کردن به اخبار ارائه شده در صدا و سیمای ایران را ندارند چرا که به آن باور ندارند ولی به بی‌بی‌سی گوش می‌دهند، چرا که به باور بسیاری به واقعیت نزدیکترست و آنانی هم که به ماهیت این رسانه پی برده‌اند میخواهند ببینند چه نقشه‌هایی برای آینده در‌حال طرح دارند! 
   اینکه بعضی باور دارند طراحان آینده بسیاری از وقایع جهان پشت برنامه‌های توجیه‌گر امثال بی‌بی‌سی هستند چیزیست که کنجکاوان از عملیات سری بعدا علنی شده‌ی آنان و حقایق ملموس اتفاقات گذشته متوجه شده‌اند! مثلا در رابطه با جنگ هشت‌ساله ایران و عراق، سالها بعد از جنگ، در یکی از جلسات پارلمان انگلیس که وزیر خارجه برای پاسخگویی به سوالات مطروحه حاضر شده بود بوضوح بیان داشت که: " جنگ به سود منافع غرب بود و ما وسائل ایجاد و تداوم آنرا فراهم کردیم" ! و یا اشغال عراق توسط انگلیس و آمریکا را که با تبلیغات آنان مبنی بر وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق برای مردم خودشان و جهان توجیه کرده بودند، زمانیکه دروغشان آشکار شد، بعنوان اشتباه از آن یاد کردند! و چون سیستم معروف به دموکراسی خودشان چنین امکان را برایشان ایجاد کرده است ممکنست سیاستمداری مسئولیت جنایت بزرگی را بعهده بگیرد و بعد به بهانه اینکه نوعی اشتباه اطلاعاتی مقصر بوده است با یک استعفا به مسأله خاتمه می‌دهند! در مورد انقلاب ۵۷ خودمان ظاهر قضیه، که واقعیت هم داشت، این بود که مردمِ ناراضی و بستوه آمده از دیکتاتوری شاهنشاهی بپا خواستند و تحت رهبری یک روحانی مذهبی نظام موجود را سرنگون کردند. ولی این خیلی بعدتر بود که بعضی‌ها از مذاکرات و گفتگوهای پشت پرده آنزمان متوجه زد و بندهای پنهانی شدند که دلیل سرعت باور نکردنی روند پیروزی آن انقلاب شد! در جایی گزارشی از یک جلسه پرسش و پاسخ جمعی از تقریبا خودی‌ها در محضر آیت‌الله خمینی را خواندم که از او در باره نقش خودش در پیروزی انقلاب سوال میشود، چنین آمده است:
" نقش خود شما در انقلاب چه بوده است؟» ایشان باز هم تکرار کرد: «هیچ نقشی! چون من از سال ۴۲ تا کنون، ۱۵ سال است که از مردم دعوت به حرکت می‌کنم و اجابت نمی‌کنند، اما امروزه، الهی شده و چنین نهضتی به‌راه افتاده و چنین وحدتی پیدا شده!»
این فقط امروزست که فقط بعضی‌ها بر اثر تجربه متوجه بعضی از امور معروف به "الهی" می‌شوند!
 این داستان‌ها ما را می‌رساند به مصاحبه و بیانیه مطبوعاتی اخیر آقای رضا پهلوی که بطور زنده از چند رسانه معلوم‌الحال از جمله تلویزیون پر بیننده بی بی‌سی فارسی با آب و تاب فراوان پخش شد! 
   حالا دیگر امثال ما انقلابیون ۵۷ معنای این حرکت را متوجه میشویم که یا نقشه‌ای جدید در سر دارند و یا بدنبال گرفتن امتیازهای بزرگتر از حاکمین موجود هستند! آنچه مسلم است باید هشداری باشد

به ایرانیان؛ به ملت ایران که اگر می‌خواهند به گرفتاریهایشان افزوده نشود با هشیاری بیشتر و با احساس مسئولیت نسبت به خود و آینده فرزندان خود باید توجه بیشتری نسبت به سیاست حاکم بر جهان امروز و کشور خود داشته باشند و به این بهانه که " من با سیاست مخالفم! " آینده خود را به دیگران نسپارند و با دقت بیشتر خود را در سرنوشت خود دخیل کنند تا با عبرت گرفتن از کلاههایی که قبلا به سرشان رفته، لباسی نو بر تن کنند.
 به سواد‌داران و فرهیختگان و اهل علم و دانش که بی‌توجهی و عدم درک موقعیتِ عوام را بهانه‌ای برای کنج عزلت گزیدن و عافیت طلبی قرار ندهند! روشنگری و هدایت جامعه را وظیفه خود بدانند و در این زمینه هوشمندانه فعال شوند.
   به فعالین دنیای سیاست که با درس گرفتن از گذشته در حفظ آزادی و استقلال خود کوشا باشند و با توجه دقیق به سرنوشت وابستگان به قدرت‌های سلطه‌گر که خود قربانی مطامع آنها شدند، از رسیدن به قدرت با کمک بیگانه پرهیز کنند. آیا جای شگفتی نیست که فرزند شاه سابق که شاهی در خانواده‌شان را هم در سایه حضور قدرتمدارانه‌ی بیگانه به‌ ارث برده‌اند و می‌دانند که اولین شاه آن خانواده را با ذلت از ایران اخراج کردند و دومین را هم با آن همه خدمت و دوستی با قدرت‌ها در نهایت در حال مریضی و مرگ او را از این فرودگاه به آن فرودگاه منتقل و هیچیک از آن دوستان برایش فاتحه هم نخواندند، حالا سومی هم می‌خواهد، بدون توجه به آنچه بر پدرانش گذشت و بدون اشاره به اینکه چگونه سلطنت پهلویها از رشد سیاسی مردم ایران جلوگیری کردند و فقط با این ذهنیت اشتباه‌برانگیز که ایرانیان پهلویها را در مقایسه با آنچه در زمان قاجار داشتند و آنچه حالا تجربه می‌کنند می‌سنجند و ممکنست دوباره به آنها روی آورند، باز بفکر کسب قدرت و کشاندن ایرانیان به گذشتهٔ تاريکی دیگر و جلوگیری از بیداری واقعی مردم ایران بگردد! 
   حاکمین بر سیاست دنیای غرب با توجه به زمینه‌های سیاسی حاکم بر کشورهایشان منافع خود را در شرق جستجو می‌کنند. سیاست آنان هم بر ثروت‌اندوزی استوار است چرا که با این ثروت هم مردم خود را می‌توانند با خود همراه داشته باشند و هم به اهداف و امیال نه چندان دوراندیشانه خود برسند. سریعترین راه ثروت‌اندوزی و سلطه بر شرق را هم ایجاد جنگها می‌دانند و بسیار طول خواهد کشید تا مردم غرب هم متوجه زیان‌های مرگ آور این جنگها برای تمام انسانها شوند. برای ایجاد جنگها هم روی مستبدینی که روحیه جنگ‌طلبانه داشته باشند و یا تسهیل کننده شروع جنگ شوند حساب می‌کنند و در بقدرت رسیدنشان کمک می‌کنند. در همین راستاست که وسائل ارتباط جمعی دولتی آنها مانند بی بی سی با برنامه‌های کارشناسانه و روانشناسانه نظر مردم را بخود جلب می‌کنند تا نه روزانه بلکه چند سال یکبار بذری را بپاشند تا چندین سال حاصلش را درو کنند.
مشهورست که، در این اواخر، هر ۵۰ سال تحولی بزرگ در ایران رخ می‌دهد! اگر چنین باشد این ۵۰ سال مدتیست کافی در هر کشور برای رفتن تجربه‌دیده‌گانِ حرکات قبلی و فراموشی و وارونه جلوه دادن آنچه موجب ناکامیها شده است در سایه‌ی سانسور و اختناقی که حاکم بوده است تا نقشه‌های جدید آنانی که با برنامه‌ریزیهای درازمدت و حساب شده میخواهند به سلطه خود بر جهان ادامه دهند عملی گردد.
    در همین جنگ اوکراین بوضوح دیده می‌شود که، پس از سالها همکاری با پوتین‌ها و نجات آنها از ورشکستگی دوران شوروی و فرصت دادن به الیگارشی حاکم بر روسیه به ثروت‌اندوزی، حالا با هدایت آنها به جنگ نه تنها تمام این ثروتها را بالا کشیدند بلکه پول جیب مردم خود اروپا و آمریکا را هم با گرانی و تورم حاصله به نفع خود مصادره می‌کنند! 
   تا کی شود که مردم عادی جهان به این نتیجه برسند که رستگاری و رفاه همه به روابط دوستی و به کمک به همدیگر بستگی دارد نه به دشمنی و جنگهای وحشیانه.