در دوران کمتجربگیِ جوانی بخاطردارم زمانی را که صحبت از جیمی کارتر رئیس جمهوری طرفدار حقوق بشر در میان آمد. آنروزها ما در ایران گرفتار دیکتاتوری شاه و در سایه ترس از ساواک زندگی میکردیم. یکبار بخاطر من خطور کرد که نامهای به او بنویسم و از او بخواهم اگر واقعا به دفاع از حقوق بشر اعتقاد دارد، چرا باید به پشتیبانی از شاه دیکتاتور ادامه دهد! آنروزها امکانات امروزی برای ارسال پیام نبود و این تمایل من هم از حد تصور تجاوز نکرد. تا اینکه از سال ۵۶ کمکم در لابلای صفحات روزنامههای ایران با مطالب و مقالاتی انتقادی روبرو میشدیم و روزنههایی از تغییر ظاهر گردید.
تا آنجا که بخاطر دارم در تهران مشکلات عمومی با مسائل مربوط به مسکن سر بلند کردند.
ابتدا برای ساخت و ساز در مناطقی خارج از محدوده شهر که مجوز ساختمان داده نمیشد مردم با نصب بنرهای بزرگ در کنار قطعه زمین خود و نوشتههایی با حروف بسیار بزرگ که با شعارِ "بنام نامی اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر" شروع میشد بخود اجازه میدادند شروع به ساخت خانه کنند.
تخریب اینگونه خانهها توسط مامورین شهرداری اولین حرکات تظاهرات دستجمعی را موجب شد و همین تظاهرات کوچک در تهران و شهرستانها بود که گاها با برخورد نیروهای انتظامی منجر به تلفات و همان تلفات موجب گسترش تظاهرات در قالب یادبودها گردید تا اینکه بسرعت منجر به حرکات انقلابی و خود انقلاب شد.
بعدها متوجه شدیم که علت آن کم شدنِ برخوردهای امنیتی حکومت شاه همان سیاستهای حقوقبشری کارتری بوده است.
موضوع حقوق بشر در موقعیتهایی در سیاست خارجی آمریکا بعنوان ابزاری جهت پیشبرد اهداف مورد نظرشان کاربرد پیدا کرده است.
جنگ آمریکا در ویتنام با مخالفت افکار عمومی روبرو شد بطوریکه مجبور به پایان دادن به جنگ شدند و همین امر دخالت مستقیم آمریکا در جنگها در خارج از آمریکا را غیرقابل تصور مینمود. از آنجا که ادامه جنگها در سایر کشورها منافع عدهای قدرتمند در آمریکا را تامین میکند، تسلط حاکمیتهای جنگافروز در بعضی کشورها میتواند تامین کننده همان منافع باشد بدون اینکه مجبور باشند ارتش خود را مستقیما درگیر کنند.
بهرحال انقلاب ایران باتوجه به وجود زمینههای داخلی اتفاق افتاد و ظاهر امر چنین مینمود که قدرتهای منتفع از حکومت شاه، مانند آمریکا و سایر کشورهای غربی، ادامه حکومت شاه را ممکن نمیدانستند و حاضر به معامله با انقلابیون شدند.
بدیهیاست باتوجه به نفوذ و قدرتی که غربیان در ایران داشتند، بدون گرفتن تضمینهایی برای آینده، حاضر به خارج کردن نیروهای نظامی خود و کنترل سران بشدت وابسته به شاه ارتش ایران نمیشدند.
ظاهر قضیه اینطور دیده میشد که غربیها این تضمین را میخواستند که کمونیستها در ایران بقدرت نرسند؛ بنابراین برای آنها مهم بود که قدرت در ایران در دست چه کسانی بماند. اینگونه مسائل در گفتگوهای پشتپرده بین انقلابیون ایران و نمایندگان دول غربی مخصوصا آمريکا مورد بحث بوده است.
آیا آمریکاییها منافع خود را در براه انداختن شعارهایی مانند "مرگ بر آمریکا" در ایرانِ بعد از اتقلاب و زمینه سازی برای وقوع جنگهای منطقهای در خاورمیانه تعریف کرده بودند بطوریکه بدون لزوم دخالت مستقیم خود از برکت گسترش جنگها در منطقه برخوردار گردند؟!
آنچه بعد از انقلاب ۵۷ تاکنون اتفاق افتاده جز این نبوده است.
یک سوال باقی میماند و آن اینستکه آیا شخص خودِ کارتر، بعنوان فردی با ظاهری دموکرات و طرفدار حقوق بشر، در تبدیل انقلاب ایران به آنچه نتایجش را امروز میبینیم نقش کلیدی داشته است و یا قدرتمداران دیگری از شعارها و شخصیت او در رسیدن به منافع خود بهرهبرداری کردند؟!
هرچه بوده امروز در آمريکا جنازه جیمی کارتر بعنوان شخصیتی قابل احترام، در نگاه دولت و ملت آمريکا، آماده خاکسپاری رسمی میشود و مردم ایران، نگران از آینده خود، در انتظار راههای نجات از گرفتاریهای هستند که زندگی آنان را با مشكلات فراوان روبرو کرده است و سایه شوم جنگهای بیشتری را بر سر خود احساس میکنند.
از آن تاریخ تا کنون هم در آمریکا و هم در ایران روسای جمهور دیگری هم یکی پس از دیگری به مسند ریاست جمهوری رسیدهاند. در آمریکا در زمان انتخابات کاندیدهای رقیب یکدیگر را به بدترین اتهامات متهم ولی در ایران هیچ کاندیدی نمیتوانسته علیه کاندیدی دیگر از یک سری خطوط قرمز عبور کند؛ ولی امروز تمام روسای جمهور سابق آمریکا و سیاسیون آمریکا از همه گرایشها با هم به احترام و به پاس خدمات رئیسجمهور درگذشته در کنار هم به خط می ایستند ولی در ایران با کمال تأسف میتوان گفت هیچیک از روسای جمهور گذشته و حال، نه در نظر مردم و نه از نظر اکثریت سیاسیون، نقطه مثبتی برای تجلیل از مقامشان یافت نمیشود.
و چنانچه همین امروز مقرر شود باصطلاح رئیس جمهور ناکام حاضر را هم برکنار و شخصی دیگر را منصوب کنند، گزینه مناسبی درنظر مردم نیست! یعنی صحنه سیاسی ایران هنوز هم این ظرفیت را دارد که قدرت خارجی منسجم، از هر نوعش، اوضاع را بسود خود مصادره کند!