وانشان

وانشان

Friday, 21 February 2025

" اتحادیه جهانی کشورهای آزاد" " The World Union of Free Countries "


همانگونه که مردم یک روستا، مردم یک شهر، و مردم يک کشور می‌توانند با هم زندگی مسالمت‌ آميز داشته باشند، مردم چند کشور، مردم یک قاره و همه مردم دنیا هم می‌توانند در صلح با هم زندگی کنند. همان قوانین و مقرراتی که در یک کشور روابط بین مردم را تنظیم می‌کند، می‌تواند روابط بین مردمانِ با فرهنگهای تقریبا مشابه در چند کشور را هم تنظیم کند.
  اگرچه اختلافاتی که معمولا در بین کشورها پیش می‌آید از جنس فرهنگی نیستند، ولی مردمان کشورها می‌توانند با فرهنگ دیگران آشنایی پیدا کنند تا در زمان مواجهه با همدیگر دچار سوءتفاهم نشوند. و با افزودن خوبیهای دیگران به رسوم و عادات خود به غنای فرهنگ خود بیفزایند.
اتحادیه اروپا نمونه‌ای از اتحاد کشورهای همسایه است که تاریخ آنها شاهد جنگهای خونین و ویرانگر بین آنها بوده است. ولی رشد فکری و مدنیت مدرن آنان را به این نتیجه رساند که اتحاد آنها موجب زندگی بهتر برای همه آنان خواهد بود و چنین کردند. اگرچه انگلیسیها، بر اثر یک سری اطلاعات غیرصحیح که در زمان نظرخواهی و تبلیغات مربوطه، با اختلافی کم به جدایی از اتحادیه رای دادند ولی پشیمانی بسیاری از آنان را درپی داشت. با استفاده از این تجربه و دقت بیشتر در تنظیم مقررات می‌شود چنین اتحادیه‌هایی در سایر مناطق هم تشکیل و، با کار فرهنگی بیشتر، با پیوستن این اتحادیه‌ها به یکدیگر اتحادیه‌ای جهانی شکل گیرد تا در سایه صلح و دوستی و کوشش همگانی آینده ای بهتر برای همه پایه‌گذاری شود.
   یکی‌ از معضلات رنج‌آور در جهان امروز جنگهاست. جنگ و صنعت جنگ است که بموازات کشتار و ویرانی‌ها و بدبختی‌هایی که برای مردم جنگ‌زده ببار می‌آورد، موجب تخریب طبیعت، تغییرات مخرب جوی، گرانی، تشدید اختلافات طبقاتی و ایجاد نگرانی برای سایر مردم در همه نقاط جهان میشود.
  اصولا جنگ بین کشورها ننگی است بر دامن انسان متمدن.
    تا زمانیکه این ننگ از دامن نوع بشر پاک نشود هیچ فردی از انسانها، در هر شأن و مقام، نمی‌تواند به انسانیت خود افتخار کند. تا علت این جنگها و راههای جلوگیری از آنها بررسی و رفع نشود بسیاری از مشکلات امروز دنیا حل نخواهد شد. درک چرایی ادامه این بلای همگانی اولین گام برای رفع آن میباشد.
   
   معمولا این مردم عادی نیستند که جنگ بین کشورها را دامن میزنند. ديده میشود گاهی دو کشوری که مردمانشان در دو طرف مرز با هم ارتباطات گرم دوستی و خویشاوندی دارند درگیر برخوردهایی می‌شوند که ریشه در اختلافات سیاسی غیرموجه حاکمین مرکزی دارد.
   نگاهی به تاریخ جنگها نشان می‌دهد اغلب با بهانه بر سر منافع و منابعی شروع شده‌اند که در پایان جنگ چیزی از آن منابع برای بهره‌برداری باقی نمی‌ماند. مثلا آنچه بهانه حمله روسیه به اوکراین عنوان شد این بود که در نواحی روس‌نشیننِ اوکراین به روس‌تبارها ظلم میشود. آیا جنگ طولانی‌ مدت روسیه و اوکراین این ظلم‌ها را برطرف کرده است یا کل زندگی روس‌تبارها و اوکراینی‌ها را تباه کرده است؟! یا اینکه روسیه مخالف نزدیک شدن ناتو به مرزهای خود بوده است. آیا اشغال اوکراین توسط روسیه، روسیه را همسایه ناتو نمیکند؟!
   در جنگ اخیر بین اسرائیل و غزه، شاید جنگ را برای این شروع کردند که گشایشی در زمینه رفع آلام و نابسامانیهای مردم غزه حاصل شود! ولی آیا نتیجه‌ای جز کشتار مردم و ویرانی کامل غزه و بی‌خانمان شدن همه آنها داشته است؟!
   مردم همه می‌دانند که ورود به جنگ جز ایراد لطمات جانی و مالی به طرفین بهره‌ای ندارد؛ باوجود این بنظر میرسد کسانی منافع خود را در جنگها می‌یابند و با حیل مختلف و سوءاستفاده از بعض مشکلات آتش جنگ را روشن می‌کنند.
   برنده جنگها معمولا قویترین‌ها هستند و قویترین‌ها پولدارترین‌ها هستند.  تجمع ثروت در نزد معدود افراد موجب قدرتمند شدن آنان میشود و تمرکز قدرت معمولا هموار کننده راه فساد و تقویت تمایل به افزودن بر ثروت و قدرت میشود. همین تمایل به افزایش قدرت و ثروت است که گاه خشونت می‌آفریند و در صورت کنترل نشدن به جنگ می‌انجامد.
   آیا همین پولدارترینها هستند که به جنگها دامن میزنند تا بازهم به ثروت خود اضافه کنند؟!
همین روزها دارند به اعضای ناتو تکلیف میکنند به بودجه نظامی خود بیفزایند. سود اضافه شدن بر بودجه نظامی کشورها به جیب چه کسانی می‌رود و از جیب چه کسانی کسر میشود؟!
   همین خالی شدن جیب مردم و پر شدن جیب عده‌ای معدود است که موجب اختلافات طبقاتی و تبعات آن میشود. آیا همین جنگها و بودجه‌های نظامی از دلایل اصلی این نیست که، برابر آمار، ثروت یک درصد از مردم بیشتر است از دارایی ۹۵ درصد باقی مردم دنیا؟!
   حتی همین اختلاف طبقاتی فاحش هم مورد سوءاستفاده سیاستمداران ثروتمند شده است. بخش نیازمند جامعه‌ها توسط ثروتمندان بکار گرفته میشوند تا در تبلیغات انتخاباتی هوراکش آنان باشند.

این وضعیت اصولا دموکراسی را هم زیر سوال برده‌ است. زمانیکه میزان موفقیت یک کاندید در انتخابات با میزان پولی که برای تبلیغات در نظر گرفته می‌شود سنجیده میشود، این چه دموکراسی می‌تواند باشد؟! آیا در بین کسانیکه پول‌ تبلیغات ندارند افرادی مستعد برای مشاغل سیاسی وجود ندارند؟!
    ثروتمندان به این میزان از ثروتشان هم بسنده نمی‌کنند! دیگر پنهان نمی‌کنند که در پایان جنگ  باید به آنها باج هم داده شود! غزه را برای خود می‌خواهند تا منبع درآمد بلندمدت شود! از اوکراین معادن سرشار از مواد کمیاب و گرانقیمت آن کشور را می‌خواهند!
  در آفریقا برای تسلط بر منابع طبیعی کشورها بر آتش جنگ ناشی از اختلافات قبیله‌ای و اعتقادات متعصبانه‌ی بی‌اساس میدمند و با مسلح کردن طرفهای درگیر جهنم می‌آفرینند!
    این دیگر یک راز پنهان نیست که امروزه‌ در دنیا به هر شخص و گروهی که زمینه و توانایی ایجاد جنگ در نقاط ثروتخیز را داشته باشد کمک می‌شود. با قدرت و نفوذی که در پناه پول پیدا کرده‌اند در ایجاد گروههای تروریستی و حکومت‌های جنگ‌طلب و دشمن‌تراش کوتاهی نمی‌کنند. آنها چند برابر بودجه‌ای را که برای اینکار هزینه می‌کنند از مناطق جنگ زده و اطراف برداشت می‌کنند.
عجب اینجاست که شعار صلح‌طلبی هم سرمیدهند! ولی
صلح را هم از طریق قدرت می‌خواهند! یعنی آنقدر قدرت داشته باشند که همه طرفهای جنگ در اطاعت از آنان به جنگ خاتمه دهند. درصورتیکه با این روش جنگ خشونت برای همیشه و از طرف همه برچیده شود قابل مناقشه نیست ولی چرا صلح از طریق اخلاق نباشد که دوامش هم وابسته به زور نباشد؟!
  گفته میشود وجود سرمایه‌های کلان برای اجرای پروژه‌های بزرگ و پیشبرد برنامه‌های توسعه ضروری میباشد؛ ولی زمانیکه ثروتمندانی در پناه سرمایه‌های بی‌پایان خود بر سریر قدرت می‌نشینند و بدون توجه به پیامدهای محیط زیستی صرفا بخاطر اقتصادی بودن به گسترش صنایعی با درجات بالای تخریب کنندگی محیط زیست میپردازند، نتیجه نهایی چه خواهد بود؟! چنانچه انکار کنندگانِ نقش انسان و صنایع مخرب محیط زیست در ایجاد تغییرات آب و هوایی و مواجه شدن با درجات حرارت و برودت غیرقابل تحمل و آتش‌سوزیهای بزرگ و طوفانهای ویرانگر مدیریت کلان جامعه را در اختیار داشته باشند نتیجه به کجا خواهد انجامید؟!
  تمرکز قدرت در دست چنین افراد پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی از جمله تخریب محيط زيست و گسترش حوادث ویرانگر و شیوع بیماریهای صعب‌العلاج بهمراه خواهد داشت که دامنگیر همه از غنی و فقیر خواهد شد.
     چنانچه ثروت دنیا به میزان عاقلانه و بر اساس اصول علمی اقتصادی تقسیم شده باشد، سرمایه‌گذاری‌های بزرگ برای انجام ابرپروژه‌ها می‌تواند بصورت مشترک درقالب شرکت‌های بین‌المللی صورت گیرد.
همه اینها لزوم تجديد نظر در نحوه اداره دنیای امروز را گوشزد می‌نماید.
عقل و منطق انسانیت حکم می‌کند که این جنگها باید هرچه زودتر پایان یابد تا لااقل از پیامدهای این وحشیگریها نجات و راه برای حاکمیت انسانیت در روابط بین مردم هموار و در سایه دوستی و تفاهم تکلیف مردم در رابطه با طبیعت هم روشن شود تا لااقل انسانها با دست خود موجبات پریشانی احوال خود را فراهم نکنند.
   این مهم جز در سایه رشد عقلانیت و ایجاد روابط دوستی و حسن همجواری بین مردم دنیا امکان پیدا نمی‌کند.
    آیا میشود امیدوار بود سیستم کنونی حاکم بر روابط کشورها خود را تصحیح و با رفع مشکلات و معضلات موجود و با مراعات حقوق همگانی راهی درست پیش پای همه قرار دهد؟
بدیهی‌است بدون دخالت آگاهانه آحاد مردم در سرنوشت خود چنین مهمی صورت واقع بخود نخواهد گرفت. عنصر آگاهی در این میان تعیین کننده است و این بر عهده باسوادان و نخبگان مخصوصا متصدیان امر آموزش و پرورش یعنی دانشگاهیان متعهد میباشد که، با استفاده از پتانسیل دانشگاه‌ها و توان تأثیرگذاری دانشجویان، مجدانه در این زمینه دست بکار شوند. وسائل ارتباطی قابل دسترس همگان بستر مناسبی برای آموزش و راهنمایی مردم در گام نهادن در مسیر زندگی بهتر است. چنانچه اتحادیه‌ای از دانشگاههای جهان دور از دخالت قدرت‌های ویرانگر به ارائه اصلاحات لازم بپردازند و سایر دست‌اندرکاران امور فرهنگی، از هنرمندان و نویسندگان و مطبوعات مستقل و متخصصین متعهد تکنولوژی‌های روز، در این مسیر همکاری کنند و عموم مردم را هم بکمک بخوانند قدرتمداران بی‌فرهنگ توانایی مقابله با آنان را نخواهند داشت و می‌توانند آینده بهتری برای جهان و جهانیان رقم بزنند.
طبیعتا اولین گام با ایجاد حس دوستی بین مردم شروع میشود‌؛  با روشنگری در زمینه پندارهای اشتباهی که  موجب تعصب و انجماد فکری در بعضی انسانها شده است و بیان این حقیقت که لذت بردن از دنیا فقط در سایه حس دوستی نسبت به سایر انسانها و محیط زندگی میسر میگردد. انسان امروز این توانایی را دارد که با اصلاحات فکری در مسير درست گام بردارد.

راه حل دراز‌مدت را میتوان در تشکیل اتحادیه‌های منطقه‌ای و گسترش آنها به یک اتحادیه جهانی ملل آزاد جستجو کرد. در کوتاه‌مدت لازمست مردم آمادگی پیدا کنند حاکمیت‌های درگیر سیاست‌های کثیف در کشورهای بزرگ و ابزارهای دست آنان در کشورهای کوچک را، از طریق آگاهی دادن به همه و تلاش‌های فرهنگی سیاسی مناسب، به حکومت‌هایی معتقد به سیاست‌های تمیز و درخور شان انسانیت تبدیل کنند.
    بر همگان وخصوصا نخبگان و دانشگاهيان است که به این وظیفه ذاتی خود توجه و برای انجام آن برنامه‌ریزی کنند. تاریخ کوتاهی در اینخصوص را بر اندیشمندان نخواهد بخشید.

No comments:

Post a Comment