وانشان

وانشان

Friday, 16 May 2025

روند تغییرات عمده در ایران



    معروف است که ایران هر پنجاه سال دستخوش تغییرات بزرگ می‌شود.
   این نظر، اگر درست باشد، فقط می‌تواند در مورد دوران جدید صحت داشته باشد. قبل از آن سلسله پادشاهی‌های ایران چندصد سال دوام می‌آورده‌اند تا به اضمحلال برسند. دوران جدید در ارتباط بوده است با گسترش نفوذ غرب در ایران و سایر مناطق شرقی. در این دوران یکی از عوامل تغییرات در سیستم حکومتی ایران غربی‌ها بوده‌اند.  از تغییرات در دوره قاجاریه گرفته تا روی کار آمدن رضاشاه و بعد از او محمدرضا شاه نمونه‌های بارز این تغییرات است. تا اواخر حکومت محمدرضا و شروع انقلاب ۵۷ روابط بین دولت‌های ایران و غرب عمدتا حسنه توصیف میشده است و هیچگاه توسط غرب مورد فشار مداوم نبوده است.
   سیاست آشکار فشار ممتد بر حکومت ایران  فقط مربوط به این دوران تقریبا ۵۰ ساله بعد از انقلاب میشود.
   در طول این مدت هیچیک از دولت‌های آمریکا اشتیاقی برای معامله با ایران و رفع اختلافاتِ مشهود نشان نداده بودند. فقط آقای ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری خود بوده است که از اشتیاق خود به معامله با ایران و تمایلش به اینکه ایران تبدیل به کشوری پیشرفته و مرفه بشود صحبت بمیان آورده است.
  این تغییر نگاه، البته همزمان با تهدید بخاطر غنی‌سازی اورانیوم، را چگونه میشود تفسیر کرد؟
   این تغییر نگاه به ایران همزمان است با اعلام تمایل آقای ترامپ به برقراری صلح در سایر مناطق جنگی در جهان. این نگاه رئیس‌جمهور آمریکا، اگر برخوردار از صداقت باشد، در مغایرت کامل است با منافع اقتصادی آمریکا که بمیزان زیاد بستگی به گسترش جنگها و فروش تسلیحات و سایر تولیدات آمریکایی دارد. در همین سفر اخیر آقای ترامپ به خاورمیانه یکی از افتخارات او بستن قراردادهای بزرگ فروش اسلحه به کشورها بوده است.
   مجموعه این واقعیت‌ها ارائه‌ی یک تحلیل درست در مورد اهداف آقای ترامپ نسبت به تمایلات صلح‌جویی او را بسیار مشکل جلوه می‌دهد. 
    آیا میشود گفت آمریکا احتیاج به ترمیم وجهه‌ی خراب شده خود در جهان دارد؟ آیا ذخیره‌های اسلحه‌های فروشی آنها، با توجه به مصرف بسیار زیاد در چندسال اخیر، دچار کسری شده و کارخانجات اسلحه‌سازی هم سفارش کافی برای چندسال تولیدات آینده خود را دریافت کرده‌اند؟ و یا هر دو مورد مجموعا شعار صلح‌طلبی آقای ترامپ را توجیه می‌کنند تا در کنار آن شاید جایزه صلح نوبل را هم نصیب خود کند؟!
  آیا می‌توان این را اضافه کرد که قدرت حاکم بر جهان در برنامه‌های دراز‌مدت خود وضعیت سیاسی حاکم بر خود و سایر کشورها را هم لحاظ می‌کند و بر همان اساس مهره‌چینی میکند؟!
   هدف اصلی طرح این موضوعات فقط به این خاطر است که ما ایرانیان درسی از این مجموعه بگیریم و تجربه‌ای بشود برای اینکه دیگر در دام بازی‌های دیگران قرار نگیریم و با تشخیص مصالح خود راه مستقل و عاقلانه‌ای برای مدیریت کشور خود درپیش گیریم.
   برای تکمیل این بحث بهتر است نگاهی داشته باشیم به چگونگی انتقال قدرت از رژیم شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی. خلاصه‌ی دیده‌ها و شنیده‌‌ها و اطلاعات درز کرده نشان از آن دارند که در زمان انقلاب و کمی پیش و پس از آن، همزمان با قیام مردم ایران در برابر رژیم استبدادی، گفتگوهای پشت‌پرده بین آمریکا و گروهایی از انقلابیون برقرار بوده و آمریکا، که در آنزمان همه‌کاره رژیم بوده، تضمینهایی برای مراعات منافع خود دریافت کرده بوده است. روند تغییرات پس از انقلاب در ایران و تسویه حساب‌های درونی بین گروه‌های سیاسی آنزمان و حذف و تعدیلات اشخاص کلیدی هم بگونه‌ای بود که هرگونه دخالت خارجی می‌توانست به قدرت گرفتن یک گروه و یا حذف آنان از صحنه سیاسی ایران بیانجامد.  گاهی هم اتفاقات و مشکلات پیچیده‌ای رخ داد که خلاصی از آنها فقط با تأییدات و دستورات غیبی توجیه می‌شد.
   وضعیت عمومی ایران امروز با همه مشکلات و بحران‌های موجود بگونه‌ای نیست که بتوان ادعا کرد ایران در طول این مدت از تأییدات و پشتیبانی نیرویی از عالم غیب برخوردار بوده است. بلکه روند سیر قهقرایی اقتصاد و اوضاع اجتماعی نشان از آن دارد که نه تنها سوء‌مدیریت بلکه برنامه‌های تخریبی دراز‌مدت حساب شده می‌توانسته غریب ۵۰ سال به ادامه این روند کمک کند.
   آیا میشود این را هم بگردن عوامل خارجی انداخت و خود را بخاطر آن سرزنش نکرد؟ آیا هنوز هم باید منتظر بمانیم تا ببینیم آقای ترامپ و هیأت‌های مذاکره کننده چه چیزی برای ما به ارمغان  می‌آورند؟!

No comments:

Post a Comment