این
روزها تهران و چند شهر دیگر را تعطیل کرده اند چرا که هوای آنها مرگبار شده است .
اگر چه می گویند خطر اصلی در وجود ذرات بسیار ریزی است که دیده نمیشود و این ذرات
زهرآگین ریه ها و سایر اعضاء بدن را هدف قرار می دهند ، تراکم دودهای معمولی هم
بقدریست که شعاع دید را بسیار کم کرده و دود در فاصله ی ساختمانها هم دیده میشود .
عبور دود در مجرای تنفسی احساس می شود و سر درد و سرفه وسرگیجه اولین علائم تاثیر
آلودگی را نمایان می کند .
اگر در
این اوضاع آشفته آماری هم از تلفات و مراجعات به مراکز درمانی تهیه شده باشد ، فقط
دارندگان این آمارها هستند که به عمق فاجعه پی خواهند برد . متاسفانه چون مردم
ایران آرامش را دوست دارند ، مسئولین به خودشان اجازه نمیدهند اینگونه آمارهای
وحشتناک اعلام عمومی شود . و برای مردمی هم که آرامش را به جنبش ترجیح می دهند
همان به که لشگر زهرین دشمن خود ساخته به آرامی آنان را تا لب گور همراهی کند .
راستی چه شده است که ما این قدر نسبت به
زندگی خود و فرزندانمان بی تفاوت شده ایم و به سلامتی خود هم توجه نداریم و در عین
حال شب و روز با تلاش طاقت فرسا و از راههای صواب و ناصواب بدنبال اندوخته ای برای
گذران این زندگی سهمگین هستیم ؟! و فقط زمانی که گرفتار بیماری و مشکلات ناشی از
آن میشویم فریاد چه کنم چه کنم بر میداریم و زمین و زمان را به کمک می طلبیم ! آیا
به عاقبت این نوع زندگی فکر کرده ایم ؟!
سرنوشت چنین ملتی جز درد و مشقت و نابودی در
عین ذلت نیست . و این مایی که این جرات و جسارت را در خود نمیبینیم که لا اقل از
خودمان سئوال کنیم که چرا گرفتار چنین وضعیتی شده ایم کی میتوانیم برای حل اینگونه
مسائل دست به اقدامی بزنیم !
( از آنجا که با مشاهده این اوضاع هوای وانشان به
سرم زده است ولی لااقل تا چند روز دیگر امکان رفتنم به آنجا نیست ، این درد دل را
برای وبلاگ " وانشان " بازگو می کنم .)
No comments:
Post a Comment