یکی از علل کندی پیشرفت جوامع بشری اینست که نسلهای مختلف نتوانسته اند از تجارب پیشینیان درسهای لازم را بگیرند و اشتباهات گذشتگان را تکرار نکنند . چرایی این موضوع هم دلایل مختلف دارد : یکی اینکه معمولا تاریخ نگاریها دقیق نبوده و تاریخ نویسان همیشه تحت تاثیر حاکمان غیر مردمی و غیر اندیشمند مجبور بوده اند تاریخ را بگونه ای بنویسند که صاحبان قدرت را آزرده خاطر نکنند . دیگر اینکه غالبا نسلهای جدید فکر می کنند که همه افکار و نظرات پدران و مادرانشان قدیمی بوده و از زمانی که به سن بلوغ می رسند میزان تاثیر پذیریشان از پدر و مادر کم میشود ؛ غافل از اینکه آنچه انسانها با تجربه می آموزند بسیار بهتر از آنست که با مطالعات تئوریک یاد می گیرد . و بسیاری از جمله خود من تنها زمانی که عمری از آنان می گذرد به ارزش بعضی از نصایح پدر و مادر خود پی میبرند و این زمانیست که دیگر خیلی دیر شده است . دلیل دیگر هم اینست که خاطره نویسی در بین مردم رایج نشده است و خاطرات هر شخص و نتیجۀ تجارب او معمولا با مرگ شخص به گور سپرده میشود .
نوع بشر از دیر زمان میدانسته که چه میخواهد و خواست ایده آلی خود را با تعاریف مختلف و تحت عناوین متفاوت بیان نموده است . یکی از این نمونه ها تعریفی است که انسانها از بهشت کرده اند . تعریفی که از بهشت شده است در اصل همان زندگی ایده آل است که بشر به دنبال آن بوده است ولی چون خودش را در ساختن چنین زندگی ناتوان دیده است آنرا موکول به آینده ای نا معلوم و پس از مرگ کرده است . بهشتی که در کتب مختلف و توسط متفکرین گذشته تعریف شده ، حکایت از مکانی دارد که در آنجا همه چیز در بهترین شکل و بدون نقص وجود دارد و هیچ چیز که مانع از لذت انسان در آن مکان گردد در آنجا یافت نمیشود . در چنین مکانی هیچ چیز و هیچکس نباید مرتکب اشتباه و گناه شود ؛ چرا که اگر چنین اتفاقی بیافتد دیگر آن جا از آن حالت ایده آلی خارج میشود و نقص در آن پیدا میشود . همین است که در داستان آدم و حوا می بینیم که فقط بخاطر یک اشتباه از بهشت رانده میشود . از این داستان باید این درس را بگیریم که ما افراد بشر هم اگر نتوانیم طوری زندگی کنیم که کارهایمان و رفتارمان بدون نقص و اشتباه و گناه باشد نمیتوانیم در جایی که بهشتش می نامیم زندگی کنیم . پس اگر آرزوی چنان زندگی را داریم باید یاد بگیریم که بی گناه زندگی کنیم و خود را مجهز به دانش و ابزاری کنیم که دیگر مرتکب اشتباه نشویم .
از طرفی عقیده داریم که بشر جائزالخطاست و هنوز این نظر در بین مردم مطرح نشده است که ممکن است بشر زمانی زندگی بدون اشتباه داشته باشد . اما پیشرفتهای دهه های اخیر در علوم و صنعت میتواند این نوید را به انسان بدهد که چنین امری میتواند امکان پذیر باشد . رسیدن به چنین مرحله ای بستگی به سرعت پیشرفت علم و تکنولوژی دارد و میزان پیشرفت علم و تکنولوژی هم بستگی به میزان مشارکت مردم در مسیر پیشرفت دارد . می گویند اینهمه پیشرفت در علم و تکنولوژی که تا کنون انسانها داشته اند حاصل کار و تلاش فکری فقط دو درصد از مردم دنیاست و نود و هشت در صد باقی فقط مصرف کنندۀ این محصولات هستند . اگر این همه پیشرفت حاصل فقط دو در صد مردم باشد تصور کنید اگر اکثر و یا همه مردم در این کوشش شرکت کنند چه خواهد شد ! اینست که میتوان امیدوار بود که انسانها بتوانند در آینده زندگی ایده آل خود را بسازند و خود را از اینهمه گرفتاری نجات دهند .
با چنین هدفی انسانها نباید لحظه ای را از یادگیری غافل شوند و شروع یادگیری هم باید از بدو تولد باشد و مجهز شدن به ابزار یادگیری مناسب هم که همان مغز افراد و کل وجود شخص است که باید با قدرت کافی رشد کند باید از قبل از تولد توسط پدر و مادرها پیش بینی شود . در این میان آموختن از تجارب دیگران اهمیت بسیار پیدا می کند که افراد مجبور نشوند راههای پیموده شده را دوباره طی کنند . و خاطره نویسی دقیق توسط افراد میتواند کمک حائز اهمیتی باشد ؛ خصوصا اگر کسانی در آینده با مطالعه خاطرات مختلف چکیدۀ سود مندی از درسهای زندگی را برای آیندگان تهیه کنند .
من هم مانند بسیاری در نوشتن خاطره هایم کوتاهی کرده ام و فقط خاطرات یک دورۀ خاص را به دلایل خاص حاکم بر آن دوران نوشته ام و تا کنون فرصت جمع بندی و انتشار این را هم برای خود ایجاد نکرده ام . ولی با توجه به گذشت سن و احتمال اینکه ممکن است در آینده چنین فرصتی نباشد ، تصمیم گرفته ام سعی کنم کم کم با توجه به وقت و سرعت تایپ کردنم این خاطرات را که از زمان انتقالم به جبهه های جنگ ایران و عراق شروع میشود تایپ و در تنها وسیلۀ انتشارم که وبلاگ " وانشان "است منتشر کنم . چنانچه دوستان مطالب را جالب یافتند و به انتشار آن و یا لینک آن در هر جا اقدام کردند خوشحال خواهم شد .
No comments:
Post a Comment