در تاریخ خواهد آمد که ملتی بپاخواست تا با روشهای مسالمتآميز از استبداد رها و خود آزادانه بر سرنوشت خود مسلط شود. در اولین گزینشِ خود فردی به معنای واقعی موحدِ خداپرست و عالم را برای اداره کشور برگزید ولی افرادی بنام خدا و با ادعای نمایندگی از خدا بر او شوریدند و بساط آزادی را جمع و استبداد را دوباره گسترش دادند و تباهی آفریدند.
مهمترین دلیل چنین واقعه ای خدا ناشناسی تشخیص داده خواهد شد. مردم چون خدای معبود مورد ادعای خود را نمی شناختند در حقانیت راه او تشکیک کردند و گرفتار شیطان شدند. شیطانی که مردم را گمراه و ناآگاه میخواهد.
اکنون حدود چهل سال از این واقعه گذشته است و آن موحدِ آزاد تاکنون لحظه ای آرام نگرفته و از دعوت مردم به توحید باز نایستاده بوده .
ولی اکنون حدود دو هفته است صدای او را نشنیده ام. آیا گذر زمان و کهولت سن قدرت فریاد آزادی را از او گرفته است؟! اگرچه او ماموریت خود را بخوبی انجام داده و از گفتنیها بسیار گفته و نوشته است ولی آیا مردم میل به خداشناسی پیدا خواهند کرد و آماده میشوند که بندهای سانسور را از خود باز کنند و به همه نداها گوش فرا دهند تا بلکه ندای حق را درست تشخیص دهند؟! او قانون اداره دنیا بر اساس حقوق را هم تبیین کرده است.
دستت درد نکنه جناب مشایخی عزیز،بسیار عالی،بسیار زحمت کشیده ای!انشاءالله موفق باشی!
ReplyDelete