وانشان

وانشان

Wednesday, 6 November 2024

برق بلوغ در دیدگان قامت‌های‌ غیرتمدارانه


   فرصتی شد دوباره چند روزی گشت وگذار در شهر پر ماجرای  بی‌سامانه. چشمان مطالعه‌گر بدنبال تغییرات حاصله پس از بیداریهای زمانه. تغییرات اساسی در دیدگان جوانان و مردان خسته از بدبینیهای تحمیله. نشانه‌های امید در قعر چشمان مردمان رنج‌دیده؛ روشن شده از برق گیسوان مادران و خواهران بند گسسته که بندهای بندبازانِ جاهل گسسته و گیسوان غرور‌آمیز خود آویخته.
    نگاه‌های سابقا جنسیت‌گرایانه تبدیل به نگاه‌های
تحسین‌آمیز و ستایشگرانه، در برابر شهامت و وقار قامتهای استوار قهرمانانه. سر تعظیم مردان خم در مقابل سرهای باز بانوان صلابت‌پیشه.
    بوی دوستی، برادری و خواهری در میان انبوه مردم در گذرگاههای شلوغ شهرِ نیمه‌جان‌گرفته. آماده برای گذر از ایستگاه‌های تاریک باقیمانده.
    دیدم و شنیدم در مَجازی صحنه‌ای تحسین‌برانگیز از اتفاق نامُجازی در کنار دانشگاهی آلوده به تمایلات واپسگرایانه؛ قامتی مردانه از جوان‌بانویی شجاعانه رژه‌روان  در مقابل مردان و زنانی همدل با دل خونین آهوی ستمدیده. مردان چشمانِ جنسی‌نگر بسته، تحسین‌گرِ جسارت و وقار بانویی نیمه برهنه.
  شنیدم حسودی بر زیبایی موهای آزاد او خرده گرفته، بر او شوریده و جامه‌ی او را دریده. بانو، در دفاع از شخصيت خود، نیمه‌ی دیگر جامه‌ی خود را بر سر ظالم نشانه گرفته و بر همگان ثابت کرد که وقارت در شخص است چه در جامه و چه در قامت ایستای بدون جامه. بر مردمان ثابت کرد که انسانیت در فهم است و نه در لباس‌های اجبارا بر بدن پوشیده.
      گفتند التماسی آمده از سوی مردی، کو را در همسری درک ننموده، که مردم صحنه را بازگو نکنند بخاطر آبروی فرزندان کوچکش در زمانی آینده! غافل از این واقعیت که چنین واقعه‌ای در آینده افتخاری بزرگ محسوب‌ است برای فرزندان مادری با چنین شهامت تحسین‌ برانگیزاننده.
     پس از سالها ناامیدی امید آمده است در چشمان باز شده‌ی زنان و مردان جامعه‌ی این شهر آلوده به دودِ ناشی از مدیریتهای ناشیانه.
    اینست سوغات من از شهر برای روستاییان فقیر چشم بر شهر تابانده.

No comments:

Post a Comment