وانشان

وانشان

Thursday, 27 February 2025

" مواضع جدید آمریکا و     چاره‌جویی ایرانیان "


    مواضع جدید آقای ترامپ در رابطه با مسائل بین‌المللی موید این نظر است که روسای جمهوری ایالات متحده آمریکا با توجه به سیاستهای خارجی تنظیمی آنها در بازه‌های زمانی خاص انتخاب می‌شوند. این سیاست‌ها زمانی صحبت از حقوق بشر را میطلبد، زمانی باید جو ضدجنگ ایجاد شود، زمانی باید مردم را تهییج به مبارزه با تروریسم کرد، و زمانی باید با تزریق اسلحه جنگها را طولانی کرد، و زمانیکه فرصت بهره‌برداری از جنگها فراهم میشود صحبت از صلح و برقراری مناسبات اقتصادی لازم میشود و زمانی لازم می‌بینند دست به کارهایی بزنند که با هیچ منطق عرفی سازگاری ندارد. برای هریک از این سناریوها شخصیت‌های خاص و بازیگران متناسب با آن را بکار می‌گیرند. برای طبیعی جلوه دادن رقابت‌ها هم در زمان مبارزات انتخاباتی همدیگر را به بدترین اتهامات متهم میکنندو در پایان هم خودشان می‌گویند بیایید دست از سیاست کثیف برداریم و به کار مملکت بپردازیم!
البته این‌بار ظاهرا می‌خواهند تبلیغات انتخاباتی را تا انتخابات بعدی ادامه دهند! رئیس‌جمهور قبلی شده است کیسه‌بوکس آقای ترامپ! و خودِ او با فاجعه خواندن انتخابات قبلی دموکراسی آمریکا را زیر سوال می‌برد و میگوید این سیستم رای‌گیری امانتدار و عادلانه نیست و تقلب زیاد می‌شود!
    در رابطه با سیاست‌های داخلی همیشه مکانیزم‌هایی برای ایجاد تعادل و پرهیز از تندروی‌ها دارند؛ ولی در رابطه با مسائل خارجی معمولا رئیس‌جمهور حرف اول و آخر را می‌زند.
   تا آنجا که به ما مربوط میشود لازم نیست به پندآموزی به آنها بپردازیم ولی باید درسی باشد برای ایرانیانی که گاهی  از ترجیح یک جناح به جناح دیگر سخن می‌رانند و یا بعضا به جناح خاصی مراجعه می‌کنند به امید اینکه، بقول خودشان، با لابی‌گری سیاست‌های خاصی را پیش ببرند.
همچنین باید این ضرورت را در نظر داشته باشیم که مخصوصآ در مورد روابط خارجی خودمان باید، براساس منافع ملی و در نظر داشتن حقوق بین‌الملل، سیاست مستقل و کارشناسی شده‌ای در پیش گیریم که در مقابل بازی‌های سیاسی کثیف دیگران دستخوش بحران نشویم. باید، ضمن منظور کردن نظرات کارشناسی جناح‌های سیاسی مختلف ایرانی، در صحنه‌ بین‌المللی فقط از مسیرهای رسمی مواجه شویم. البته این نباید مانع از اظهار نظرات مستقل در صحنه‌های اجتماعی و بحثهای بین مردمی شود.
آنچه موجب بن‌بستهای موجود در روابط بین‌المللی امروز ایران شده است، بمیزان زیاد، ناشی از روابط غیرشفافِ اشخاصی با خارجیانی بوده که وصل به قدرت‌های خاص بوده و از کانالهای غیررسمی و بطور غیرشفاف وارد معاملات نانوشته شده‌اند.
همین نوع ارتباطات بوده است که  زمینه‌های بروز یکی از مشکلات بزرگ فعلی، یعنی مسئله نفوذ گسترده در ارکان نظام شده است تا حدی که، بقول وزیر اطلاعات پیشین، جان همه مسئولین بالا در خطر میباشد! همین موضوع چنان نظام را آلوده و خطرآفرین کرده است که لزوم یک پاکسازی گسترده در سیستم حکومتی را واجبِ فوری کرده است.
همانگونه که می‌بینیم شرائط جهانی هم بر اثر رویکردهای جدیدِ بزرگترین قدرت جهانی تغییر کرده است و همه کشورها از اروپا و چین و روسیه و اعراب و سایرین دست به تکاپویی جدید زده‌ و مشغول چاره‌جویی هستند. درمورد ایران مشکلات بین‌المللی هم راه‌حلهای داخلی دارد و اگر مشکلات داخل بدست خود مردم ایران حل نشود، هیچ منجی دیگری وجود ندارد و ممکنست مورد معامله قدرت‌های بزرگ واقع شویم.
   با وجود همه ناهمواری‌های بین‌المللی امروزه جوی که در افکار عمومی جهانی ایجاد میشود نقش بزرگی در فعل و انفعالات بین‌المللی ایفا می‌کند.
    در شرایط بحرانی موجود، که مقبولیت داخلی و وجهه جهانی حاکمیت دچار خدشه شدید شده است، لازمست تغییرات اساسی از طرق معقول به مرحله اجرا گذاشته شود.  چنانچه آنانکه در مقام مسئولیت‌های بزرگ قرار گرفته‌اند  از حسن‌نیت لازم برخوردار باشند باید با درک شرائط و بمنظور رهایی ملت از عواقب ادامه سیاست‌های جاری، آمادگی خود را برای بازنشستگی از قدرت و واگذاری قدرت به صاحبان آن یعنی مردم، از طریق سازوکارهایی که توسط نخبگان ملی در محیطی آزاد و دوستانه قابل ارائه میباشد اعلام و زمینه‌های لازم برای اجرای آنرا فراهم نمایند.
   مردم ایران، باتوجه به تجارب قرن اخیر، آمادگی دارند با همیاری و همنوایی با همدیگر، ضمن تنظیم یک برنامه‌ی عفو عمومی، برای نجات خود و کشور و آینده فرزندان وطن همکاری‌های لازم بعمل آورند. لازمست همه گروه‌های فعال در صحنه سیاسی ایران در داخل و خارج از کشور آمادگی لازم برای ایفای نقش سازنده در اینخصوص داشته و با تمام استعدادهای خود صادقانه در این راستا کوشا باشند.

Friday, 21 February 2025

" اتحادیه جهانی کشورهای آزاد" " The World Union of Free Countries "


همانگونه که مردم یک روستا، مردم یک شهر، و مردم يک کشور می‌توانند با هم زندگی مسالمت‌ آميز داشته باشند، مردم چند کشور، مردم یک قاره و همه مردم دنیا هم می‌توانند در صلح با هم زندگی کنند. همان قوانین و مقرراتی که در یک کشور روابط بین مردم را تنظیم می‌کند، می‌تواند روابط بین مردمانِ با فرهنگهای تقریبا مشابه در چند کشور را هم تنظیم کند.
  اگرچه اختلافاتی که معمولا در بین کشورها پیش می‌آید از جنس فرهنگی نیستند، ولی مردمان کشورها می‌توانند با فرهنگ دیگران آشنایی پیدا کنند تا در زمان مواجهه با همدیگر دچار سوءتفاهم نشوند. و با افزودن خوبیهای دیگران به رسوم و عادات خود به غنای فرهنگ خود بیفزایند.
اتحادیه اروپا نمونه‌ای از اتحاد کشورهای همسایه است که تاریخ آنها شاهد جنگهای خونین و ویرانگر بین آنها بوده است. ولی رشد فکری و مدنیت مدرن آنان را به این نتیجه رساند که اتحاد آنها موجب زندگی بهتر برای همه آنان خواهد بود و چنین کردند. اگرچه انگلیسیها، بر اثر یک سری اطلاعات غیرصحیح که در زمان نظرخواهی و تبلیغات مربوطه، با اختلافی کم به جدایی از اتحادیه رای دادند ولی پشیمانی بسیاری از آنان را درپی داشت. با استفاده از این تجربه و دقت بیشتر در تنظیم مقررات می‌شود چنین اتحادیه‌هایی در سایر مناطق هم تشکیل و، با کار فرهنگی بیشتر، با پیوستن این اتحادیه‌ها به یکدیگر اتحادیه‌ای جهانی شکل گیرد تا در سایه صلح و دوستی و کوشش همگانی آینده ای بهتر برای همه پایه‌گذاری شود.
   یکی‌ از معضلات رنج‌آور در جهان امروز جنگهاست. جنگ و صنعت جنگ است که بموازات کشتار و ویرانی‌ها و بدبختی‌هایی که برای مردم جنگ‌زده ببار می‌آورد، موجب تخریب طبیعت، تغییرات مخرب جوی، گرانی، تشدید اختلافات طبقاتی و ایجاد نگرانی برای سایر مردم در همه نقاط جهان میشود.
  اصولا جنگ بین کشورها ننگی است بر دامن انسان متمدن.
    تا زمانیکه این ننگ از دامن نوع بشر پاک نشود هیچ فردی از انسانها، در هر شأن و مقام، نمی‌تواند به انسانیت خود افتخار کند. تا علت این جنگها و راههای جلوگیری از آنها بررسی و رفع نشود بسیاری از مشکلات امروز دنیا حل نخواهد شد. درک چرایی ادامه این بلای همگانی اولین گام برای رفع آن میباشد.
   
   معمولا این مردم عادی نیستند که جنگ بین کشورها را دامن میزنند. ديده میشود گاهی دو کشوری که مردمانشان در دو طرف مرز با هم ارتباطات گرم دوستی و خویشاوندی دارند درگیر برخوردهایی می‌شوند که ریشه در اختلافات سیاسی غیرموجه حاکمین مرکزی دارد.
   نگاهی به تاریخ جنگها نشان می‌دهد اغلب با بهانه بر سر منافع و منابعی شروع شده‌اند که در پایان جنگ چیزی از آن منابع برای بهره‌برداری باقی نمی‌ماند. مثلا آنچه بهانه حمله روسیه به اوکراین عنوان شد این بود که در نواحی روس‌نشیننِ اوکراین به روس‌تبارها ظلم میشود. آیا جنگ طولانی‌ مدت روسیه و اوکراین این ظلم‌ها را برطرف کرده است یا کل زندگی روس‌تبارها و اوکراینی‌ها را تباه کرده است؟! یا اینکه روسیه مخالف نزدیک شدن ناتو به مرزهای خود بوده است. آیا اشغال اوکراین توسط روسیه، روسیه را همسایه ناتو نمیکند؟!
   در جنگ اخیر بین اسرائیل و غزه، شاید جنگ را برای این شروع کردند که گشایشی در زمینه رفع آلام و نابسامانیهای مردم غزه حاصل شود! ولی آیا نتیجه‌ای جز کشتار مردم و ویرانی کامل غزه و بی‌خانمان شدن همه آنها داشته است؟!
   مردم همه می‌دانند که ورود به جنگ جز ایراد لطمات جانی و مالی به طرفین بهره‌ای ندارد؛ باوجود این بنظر میرسد کسانی منافع خود را در جنگها می‌یابند و با حیل مختلف و سوءاستفاده از بعض مشکلات آتش جنگ را روشن می‌کنند.
   برنده جنگها معمولا قویترین‌ها هستند و قویترین‌ها پولدارترین‌ها هستند.  تجمع ثروت در نزد معدود افراد موجب قدرتمند شدن آنان میشود و تمرکز قدرت معمولا هموار کننده راه فساد و تقویت تمایل به افزودن بر ثروت و قدرت میشود. همین تمایل به افزایش قدرت و ثروت است که گاه خشونت می‌آفریند و در صورت کنترل نشدن به جنگ می‌انجامد.
   آیا همین پولدارترینها هستند که به جنگها دامن میزنند تا بازهم به ثروت خود اضافه کنند؟!
همین روزها دارند به اعضای ناتو تکلیف میکنند به بودجه نظامی خود بیفزایند. سود اضافه شدن بر بودجه نظامی کشورها به جیب چه کسانی می‌رود و از جیب چه کسانی کسر میشود؟!
   همین خالی شدن جیب مردم و پر شدن جیب عده‌ای معدود است که موجب اختلافات طبقاتی و تبعات آن میشود. آیا همین جنگها و بودجه‌های نظامی از دلایل اصلی این نیست که، برابر آمار، ثروت یک درصد از مردم بیشتر است از دارایی ۹۵ درصد باقی مردم دنیا؟!
   حتی همین اختلاف طبقاتی فاحش هم مورد سوءاستفاده سیاستمداران ثروتمند شده است. بخش نیازمند جامعه‌ها توسط ثروتمندان بکار گرفته میشوند تا در تبلیغات انتخاباتی هوراکش آنان باشند.

این وضعیت اصولا دموکراسی را هم زیر سوال برده‌ است. زمانیکه میزان موفقیت یک کاندید در انتخابات با میزان پولی که برای تبلیغات در نظر گرفته می‌شود سنجیده میشود، این چه دموکراسی می‌تواند باشد؟! آیا در بین کسانیکه پول‌ تبلیغات ندارند افرادی مستعد برای مشاغل سیاسی وجود ندارند؟!
    ثروتمندان به این میزان از ثروتشان هم بسنده نمی‌کنند! دیگر پنهان نمی‌کنند که در پایان جنگ  باید به آنها باج هم داده شود! غزه را برای خود می‌خواهند تا منبع درآمد بلندمدت شود! از اوکراین معادن سرشار از مواد کمیاب و گرانقیمت آن کشور را می‌خواهند!
  در آفریقا برای تسلط بر منابع طبیعی کشورها بر آتش جنگ ناشی از اختلافات قبیله‌ای و اعتقادات متعصبانه‌ی بی‌اساس میدمند و با مسلح کردن طرفهای درگیر جهنم می‌آفرینند!
    این دیگر یک راز پنهان نیست که امروزه‌ در دنیا به هر شخص و گروهی که زمینه و توانایی ایجاد جنگ در نقاط ثروتخیز را داشته باشد کمک می‌شود. با قدرت و نفوذی که در پناه پول پیدا کرده‌اند در ایجاد گروههای تروریستی و حکومت‌های جنگ‌طلب و دشمن‌تراش کوتاهی نمی‌کنند. آنها چند برابر بودجه‌ای را که برای اینکار هزینه می‌کنند از مناطق جنگ زده و اطراف برداشت می‌کنند.
عجب اینجاست که شعار صلح‌طلبی هم سرمیدهند! ولی
صلح را هم از طریق قدرت می‌خواهند! یعنی آنقدر قدرت داشته باشند که همه طرفهای جنگ در اطاعت از آنان به جنگ خاتمه دهند. درصورتیکه با این روش جنگ خشونت برای همیشه و از طرف همه برچیده شود قابل مناقشه نیست ولی چرا صلح از طریق اخلاق نباشد که دوامش هم وابسته به زور نباشد؟!
  گفته میشود وجود سرمایه‌های کلان برای اجرای پروژه‌های بزرگ و پیشبرد برنامه‌های توسعه ضروری میباشد؛ ولی زمانیکه ثروتمندانی در پناه سرمایه‌های بی‌پایان خود بر سریر قدرت می‌نشینند و بدون توجه به پیامدهای محیط زیستی صرفا بخاطر اقتصادی بودن به گسترش صنایعی با درجات بالای تخریب کنندگی محیط زیست میپردازند، نتیجه نهایی چه خواهد بود؟! چنانچه انکار کنندگانِ نقش انسان و صنایع مخرب محیط زیست در ایجاد تغییرات آب و هوایی و مواجه شدن با درجات حرارت و برودت غیرقابل تحمل و آتش‌سوزیهای بزرگ و طوفانهای ویرانگر مدیریت کلان جامعه را در اختیار داشته باشند نتیجه به کجا خواهد انجامید؟!
  تمرکز قدرت در دست چنین افراد پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی از جمله تخریب محيط زيست و گسترش حوادث ویرانگر و شیوع بیماریهای صعب‌العلاج بهمراه خواهد داشت که دامنگیر همه از غنی و فقیر خواهد شد.
     چنانچه ثروت دنیا به میزان عاقلانه و بر اساس اصول علمی اقتصادی تقسیم شده باشد، سرمایه‌گذاری‌های بزرگ برای انجام ابرپروژه‌ها می‌تواند بصورت مشترک درقالب شرکت‌های بین‌المللی صورت گیرد.
همه اینها لزوم تجديد نظر در نحوه اداره دنیای امروز را گوشزد می‌نماید.
عقل و منطق انسانیت حکم می‌کند که این جنگها باید هرچه زودتر پایان یابد تا لااقل از پیامدهای این وحشیگریها نجات و راه برای حاکمیت انسانیت در روابط بین مردم هموار و در سایه دوستی و تفاهم تکلیف مردم در رابطه با طبیعت هم روشن شود تا لااقل انسانها با دست خود موجبات پریشانی احوال خود را فراهم نکنند.
   این مهم جز در سایه رشد عقلانیت و ایجاد روابط دوستی و حسن همجواری بین مردم دنیا امکان پیدا نمی‌کند.
    آیا میشود امیدوار بود سیستم کنونی حاکم بر روابط کشورها خود را تصحیح و با رفع مشکلات و معضلات موجود و با مراعات حقوق همگانی راهی درست پیش پای همه قرار دهد؟
بدیهی‌است بدون دخالت آگاهانه آحاد مردم در سرنوشت خود چنین مهمی صورت واقع بخود نخواهد گرفت. عنصر آگاهی در این میان تعیین کننده است و این بر عهده باسوادان و نخبگان مخصوصا متصدیان امر آموزش و پرورش یعنی دانشگاهیان متعهد میباشد که، با استفاده از پتانسیل دانشگاه‌ها و توان تأثیرگذاری دانشجویان، مجدانه در این زمینه دست بکار شوند. وسائل ارتباطی قابل دسترس همگان بستر مناسبی برای آموزش و راهنمایی مردم در گام نهادن در مسیر زندگی بهتر است. چنانچه اتحادیه‌ای از دانشگاههای جهان دور از دخالت قدرت‌های ویرانگر به ارائه اصلاحات لازم بپردازند و سایر دست‌اندرکاران امور فرهنگی، از هنرمندان و نویسندگان و مطبوعات مستقل و متخصصین متعهد تکنولوژی‌های روز، در این مسیر همکاری کنند و عموم مردم را هم بکمک بخوانند قدرتمداران بی‌فرهنگ توانایی مقابله با آنان را نخواهند داشت و می‌توانند آینده بهتری برای جهان و جهانیان رقم بزنند.
طبیعتا اولین گام با ایجاد حس دوستی بین مردم شروع میشود‌؛  با روشنگری در زمینه پندارهای اشتباهی که  موجب تعصب و انجماد فکری در بعضی انسانها شده است و بیان این حقیقت که لذت بردن از دنیا فقط در سایه حس دوستی نسبت به سایر انسانها و محیط زندگی میسر میگردد. انسان امروز این توانایی را دارد که با اصلاحات فکری در مسير درست گام بردارد.

راه حل دراز‌مدت را میتوان در تشکیل اتحادیه‌های منطقه‌ای و گسترش آنها به یک اتحادیه جهانی ملل آزاد جستجو کرد. در کوتاه‌مدت لازمست مردم آمادگی پیدا کنند حاکمیت‌های درگیر سیاست‌های کثیف در کشورهای بزرگ و ابزارهای دست آنان در کشورهای کوچک را، از طریق آگاهی دادن به همه و تلاش‌های فرهنگی سیاسی مناسب، به حکومت‌هایی معتقد به سیاست‌های تمیز و درخور شان انسانیت تبدیل کنند.
    بر همگان وخصوصا نخبگان و دانشگاهيان است که به این وظیفه ذاتی خود توجه و برای انجام آن برنامه‌ریزی کنند. تاریخ کوتاهی در اینخصوص را بر اندیشمندان نخواهد بخشید.

Friday, 14 February 2025

گفتگوی من با هوش مصنوعی

سلام،
باتوجه باینکه رابطه آمریکا با روسیه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی برای مدتی خوب بود، بنظر شما چرا این رابطه بد شد؟

سلام! سؤال خیلی خوبی پرسیدید. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991، روابط آمریکا و روسیه برای مدتی بهبود یافت، چون هر دو کشور تلاش می‌کردند دوران جنگ سرد را پشت سر بگذارند و در زمینه‌هایی مثل کنترل تسلیحات هسته‌ای همکاری داشته باشند. اما به مرور زمان، اختلافات و تنش‌ها دوباره شدت گرفت. چند دلیل مهم برای این مسئله وجود دارد:
1. گسترش ناتو به شرق: یکی از بزرگ‌ترین دلایل نارضایتی روسیه، گسترش ناتو به سمت کشورهای شرق اروپا بود. روسیه این اقدام را تهدیدی برای امنیت خود می‌دید، در حالی که آمریکا و متحدانش آن را دفاعی و لازم برای حمایت از کشورهای مستقل می‌دانستند.
2. درگیری‌های اوکراین و الحاق کریمه (2014): بحران اوکراین و الحاق شبه‌جزیره کریمه به روسیه نقطه عطفی در روابط دو کشور بود. آمریکا و اتحادیه اروپا این اقدام را محکوم کرده و تحریم‌های شدیدی علیه روسیه اعمال کردند.
3. حمایت روسیه از رژیم بشار اسد در سوریه: در جریان جنگ داخلی سوریه، روسیه از دولت اسد حمایت کرد، در حالی که آمریکا و متحدانش از گروه‌های مخالف حمایت می‌کردند. این موضوع باعث تضاد منافع در منطقه شد.
4. اتهام دخالت در انتخابات آمریکا: آمریکا روسیه را به دخالت در انتخابات ریاست‌جمهوری 2016 متهم کرد، که این موضوع به شدت روابط را تیره کرد.
5. تفاوت ایدئولوژیک و رقابت قدرت: آمریکا و روسیه دیدگاه‌های متفاوتی در مورد نظم جهانی، حقوق بشر، و نفوذ در مناطق مختلف دارند. روسیه به دنبال بازگرداندن جایگاه ابرقدرتی خود است، در حالی که آمریکا در تلاش برای حفظ نفوذ و قدرت خود در جهان است.
بنابراین، ترکیبی از مسائل امنیتی، ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک باعث شد روابط این دو کشور دوباره به سمت رقابت و تنش برود. شما در این مورد چه نظری دارید؟

آیا تجدید دوباره جنگ سرد بین آمریکا و روسیه زمینه‌های بهتری برای سوءاستفاده آنها از طریق ایجاد جنگ در سایر نقاط جهان ایجاد نکرده و نمیکند؟
سؤال بسیار مهمی است و بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که تشدید رقابت بین آمریکا و روسیه، به نوعی بازگشت به فضای جنگ سرد را یادآوری می‌کند. این رقابت بی‌تردید بر مناطق مختلف جهان تأثیر گذاشته و زمینه‌های سوءاستفاده از درگیری‌های محلی و منطقه‌ای را فراهم کرده است. چند نکته قابل توجه در این زمینه وجود دارد:
1. جنگ‌های نیابتی: همان‌طور که در دوران جنگ سرد شاهد بودیم (مثل ویتنام و افغانستان)، درگیری‌های نیابتی میان قدرت‌های بزرگ در سایر کشورها یکی از ابزارهای اعمال نفوذ است. نمونه بارز امروزی آن را می‌توان در سوریه، لیبی و حتی یمن مشاهده کرد که هر دو کشور با حمایت از گروه‌های مختلف، نفوذ خود را گسترش می‌دهند.
2. فروش تسلیحات: افزایش تنش‌ها موجب افزایش فروش تسلیحات به کشورهای مختلف می‌شود. آمریکا و روسیه هر دو از بزرگ‌ترین صادرکنندگان سلاح هستند و مناطق پرتنش بازار مناسبی برای این تجارت محسوب می‌شوند.
3. ایجاد بی‌ثباتی برای کنترل بیشتر: هرج و مرج و بی‌ثباتی در برخی مناطق به این کشورها اجازه می‌دهد راحت‌تر نفوذ و منافع خود را تثبیت کنند. مثلا در آفریقا و خاورمیانه، رقابت بین قدرت‌های بزرگ، مانعی برای شکل‌گیری دولت‌های مستقل و باثبات است.
4. رسانه و جنگ اطلاعاتی: علاوه بر جنگ‌های نظامی، هر دو کشور از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تلاش می‌کنند افکار عمومی سایر کشورها را تحت تأثیر قرار دهند، که این خود به تنش‌های داخلی در بسیاری از کشورها دامن می‌زند.
5. تشدید مسابقه تسلیحاتی: بازگشت به فضای رقابت تسلیحاتی بین این دو کشور، دیگر مناطق جهان را نیز درگیر این مسابقه می‌کند و هزینه‌های دفاعی را افزایش می‌دهد، که گاه به قیمت کاهش رفاه عمومی و افزایش فقر در آن مناطق تمام می‌شود.
در نهایت، این تقابل‌ها باعث می‌شود کشورهای کوچک‌تر و مناطق درگیر، میدان بازی قدرت‌های بزرگ شوند، بدون اینکه منافع مردم آن مناطق در نظر گرفته شود. به نظر شما آیا این چرخه در آینده قابل شکستن است یا قدرت‌های بزرگ همیشه این سیاست را دنبال خواهند کرد؟

این سوال بعدی من است که کشورهای دیگر، مخصوصا جهان سوم، چه می‌توانند بکنند تا این چرخه شکسته شود و قدرت‌های بزرگ هم درک کنند که سوءاستفاده از دیگر کشورها عاقبت خوبی ندارد؟

سؤال عمیقی است و پاسخ آن پیچیده، اما شاید بتوان گفت که کشورهای جهان سوم یا در حال توسعه برای شکستن این چرخه نیاز به اقدامات هوشمندانه و هماهنگی‌های گسترده دارند. در اینجا چند راهکار احتمالی مطرح می‌شود:
1. اتحاد و همکاری منطقه‌ای: ایجاد اتحادیه‌ها و سازمان‌های منطقه‌ای قوی (مانند اتحادیه آفریقا، آسه‌آن، یا اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین) می‌تواند به کشورهای کوچک‌تر قدرت بیشتری در مذاکره با قدرت‌های بزرگ بدهد. همکاری منطقه‌ای می‌تواند مانع از نفوذ یکجانبه قدرت‌های بزرگ شود.
2. تقویت استقلال اقتصادی: وابستگی اقتصادی به قدرت‌های بزرگ، کشورهای در حال توسعه را آسیب‌پذیر می‌کند. تنوع‌بخشی به اقتصاد، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و حمایت از صنایع داخلی می‌تواند استقلال بیشتری برای این کشورها فراهم کند.
3. دیپلماسی فعال و متوازن: کشورهای جهان سوم می‌توانند با اتخاذ سیاست خارجی متوازن، از قرار گرفتن در محور یکی از قدرت‌های بزرگ اجتناب کنند و از مزایای همکاری با هر دو طرف بهره ببرند، بدون اینکه به ابزاری برای اهداف ژئوپلیتیک آنها تبدیل شوند.
4. افزایش آگاهی عمومی و جامعه مدنی قوی: آگاهی مردم و وجود جامعه مدنی قوی می‌تواند دولت‌ها را وادار کند که در سیاست‌های خارجی خود بیشتر منافع ملی را در نظر بگیرند و کمتر تحت تأثیر فشارهای خارجی قرار بگیرند.
5. استفاده از نهادهای بین‌المللی: تقویت نقش سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل و تشویق به اصلاح آنها می‌تواند به ایجاد تعادل در روابط بین‌الملل کمک کند و مانع از سوءاستفاده قدرت‌های بزرگ شود.
6. دیپلماسی فرهنگی و نرم: استفاده از ابزارهای فرهنگی، علمی و آموزشی برای ایجاد روابط متقابل و همبستگی با سایر کشورها می‌تواند قدرت نفوذ کشورها را بدون درگیری نظامی افزایش دهد.
با این حال، چالش‌های زیادی بر سر راه این اقدامات وجود دارد، از جمله رقابت‌های داخلی در بین کشورهای در حال توسعه، فشارهای اقتصادی و نفوذ تاریخی قدرت‌های بزرگ. به نظر شما کدام یک از این راه‌ها عملی‌تر است؟ یا آیا راهکار دیگری به ذهن‌تان می‌رسد؟

آیا کوشش برای گسترش آموزش‌های فرهنگی و آشنایی مردم جهان با فرهنگهای همدیگر در راستای ایجاد اتحادیه‌های منطقه‌ای و گسترش آنها به اتحادیه‌ای از کشورهای آزاد به بهبود زندگی در جهان منجر نخواهد شد؟

قطعاً! گسترش آموزش‌های فرهنگی و آشنایی ملت‌ها با فرهنگ‌های یکدیگر می‌تواند نقش بسیار مهمی در ایجاد همبستگی جهانی و تشکیل اتحادیه‌های قوی از کشورهای آزاد ایفا کند. در واقع، بسیاری معتقدند که کلید حل بسیاری از مشکلات جهانی در دست "دیپلماسی فرهنگی" و "آگاهی عمومی" است. دلایل این مسئله را می‌توان این‌گونه توضیح داد:
1. کاهش سوءتفاهم و تقابل: آشنایی ملت‌ها با فرهنگ، تاریخ و ارزش‌های یکدیگر، می‌تواند سوءتفاهم‌ها و پیش‌داوری‌ها را کاهش دهد و فضایی برای گفتگو و همکاری فراهم کند. بسیاری از درگیری‌ها نتیجه ناآگاهی یا تصویرسازی‌های منفی است که آموزش فرهنگی می‌تواند آنها را برطرف کند.
2. ایجاد حس همبستگی و انسان‌دوستی: وقتی مردم در سراسر جهان به جای "ما و آن‌ها"، خود را عضوی از یک جامعه جهانی ببینند، سیاست‌های تفرقه‌افکنانه و سوءاستفاده‌گرانه قدرت‌های بزرگ با مقاومت بیشتری مواجه خواهد شد.
3. افزایش همکاری‌های منطقه‌ای: آموزش فرهنگی می‌تواند پایه‌ای برای ایجاد اتحادیه‌های منطقه‌ای قوی باشد. وقتی ملت‌های همسایه به جای تمرکز بر اختلافات تاریخی، بر اشتراکات فرهنگی و منافع مشترک تمرکز کنند، همکاری‌های سیاسی و اقتصادی نیز تسهیل می‌شود.
4. قدرت گرفتن مردم در مقابل دولت‌های استبدادی و نفوذ خارجی: آگاهی فرهنگی و آموزشی مردم، آنها را قادر می‌سازد که نسبت به منافع ملی خود حساس‌تر باشند و در برابر دخالت‌های خارجی یا سیاست‌های غلط داخلی ایستادگی کنند.
5. تقویت اقتصاد از طریق گردشگری و تبادل فرهنگی: تبادل فرهنگی و گسترش آموزش می‌تواند اقتصادهای محلی را از طریق گردشگری، آموزش بین‌المللی و پروژه‌های مشترک تقویت کند، که این خود زمینه‌ای برای کاهش وابستگی به قدرت‌های بزرگ خواهد بود.
6. ایجاد اتحادیه‌های بزرگ‌تر جهانی: اتحادیه‌های منطقه‌ای موفق، اگر بر پایه درک متقابل فرهنگی بنا شوند، می‌توانند به یکدیگر متصل شده و در نهایت اتحادیه‌ای جهانی از کشورهای آزاد و مستقل ایجاد کنند که به جای تقابل و جنگ، به دنبال حل مسائل جهانی مانند فقر، تغییرات اقلیمی و حقوق بشر باشد.
البته این مسیر آسان نیست و نیاز به زمان، اراده سیاسی و مشارکت گسترده دارد، اما شاید یکی از امیدوارکننده‌ترین راه‌ها برای ساختن جهانی عادلانه‌تر باشد. فکر می‌کنید چطور می‌شود این ایده‌ها را عملی کرد؟

بنظرم طرح اين موضوعات بین مردم، مخصوصا صاحبان اندیشه و دانشگاهیان، می‌تواند شروعی مناسب برای گسترش و عملی کردن این ایده‌ها باشد. نظر شما در اینخصوص چیست؟

کاملاً با شما موافقم! طرح این موضوعات در بین مردم، به‌ویژه صاحبان اندیشه، دانشگاهیان و نسل جوان، می‌تواند نقطه شروع بسیار مهمی برای عملی کردن چنین ایده‌هایی باشد. چند دلیل و مسیر مشخص برای تحقق این هدف وجود دارد:
1. نقش دانشگاه‌ها به‌عنوان کانون‌های فکری: دانشگاه‌ها همیشه بستر مناسبی برای بحث‌های عمیق و تولید ایده‌های نو بوده‌اند. اگر موضوعاتی مثل همبستگی جهانی، دیپلماسی فرهنگی و همکاری‌های منطقه‌ای در برنامه‌های درسی، سمینارها و پروژه‌های تحقیقاتی قرار بگیرد، می‌تواند نسل بعدی رهبران و سیاست‌گذاران را تحت تأثیر قرار دهد.
2. نشریات و رسانه‌های مستقل: رسانه‌های آزاد و نشریات دانشگاهی می‌توانند این ایده‌ها را به گوش مردم برسانند و بحث‌های عمومی درباره ضرورت همکاری جهانی و نقش فرهنگ را شکل دهند.
3. همکاری دانشگاهیان در سطح بین‌المللی: تبادل دانشجو، برگزاری کنفرانس‌های بین‌المللی و پروژه‌های تحقیقاتی مشترک بین دانشگاه‌های کشورهای مختلف، می‌تواند باعث شود اندیشمندان از سراسر جهان درک بهتری از یکدیگر پیدا کنند و این پیام را به جامعه خود منتقل کنند.
4. فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی: امروز فضای مجازی ابزار قدرتمندی برای گسترش ایده‌هاست. کمپین‌ها و مباحث فرهنگی می‌توانند به سرعت در میان مردم جهان گسترش یابند و اهمیت همکاری و همبستگی را به مسئله‌ای جهانی تبدیل کنند.
5. هنر و ادبیات: نویسندگان، شاعران، فیلم‌سازان و هنرمندان نیز می‌توانند با خلق آثار تأثیرگذار، پیام صلح، همکاری و همبستگی را به مخاطبان خود منتقل کنند.
6. فعالیت‌های دانشجویی و جنبش‌های مدنی: تشویق دانشجویان به فعالیت در انجمن‌ها، جنبش‌های صلح‌طلبانه و پروژه‌های بین‌المللی می‌تواند نقش مهمی در گسترش این ایده‌ها ایفا کند.
در نهایت، هر تغییر بزرگی از دل گفت‌وگو و آگاهی آغاز می‌شود. شما فکر می‌کنید چطور می‌توان دانشگاهیان و صاحبان اندیشه را به این مسیر علاقه‌مند کرد و مشارکت آنها را جلب کرد؟

مگر راهی جز مطرح کردن آن و هشدار دادن نسبت به عواقب ناخوشایند روند فعلی وجود دارد؟

درست می‌فرمایید؛ شاید مؤثرترین و ضروری‌ترین گام، همان «مطرح کردن» این مسائل و «هشدار دادن» نسبت به عواقب ناگوار روند فعلی باشد. تاریخ نشان داده که بسیاری از تغییرات بزرگ با صدای اندیشمندان و هشدارهای به‌موقع آنها آغاز شده است. اما علاوه بر هشدار دادن، چند رویکرد تکمیلی هم می‌تواند این مسیر را تقویت کند:
1. تولید محتوای آگاهی‌بخش: اندیشمندان و دانشگاهیان می‌توانند با نوشتن مقالات، کتاب‌ها، و تولید محتوای دیجیتال (مانند ویدئوها، پادکست‌ها و وبینارها)، خطرات وضعیت فعلی و مزایای همبستگی جهانی را برای عموم مردم روشن‌تر کنند.
2. ایجاد بسترهای گفتگو: ایجاد فضاهایی برای بحث و تبادل‌نظر بین اندیشمندان از کشورهای مختلف، چه به‌صورت فیزیکی (در قالب کنفرانس‌ها و نشست‌ها) و چه به‌صورت مجازی، می‌تواند به شکل‌گیری ایده‌های مشترک و راهکارهای عملی منجر شود.
3. استفاده از تجربیات تاریخی: یادآوری تجربیات تلخ تاریخی مانند جنگ‌های جهانی، دوران استعمار، و فجایع انسانی می‌تواند به‌عنوان هشداری جدی عمل کند و اهمیت تغییر مسیر فعلی را به ذهن‌ها متبادر کند.
4. تشویق به مسئولیت‌پذیری اخلاقی: یکی از وظایف اصلی صاحبان اندیشه، بیدار کردن وجدان اخلاقی جامعه است. هشدار دادن نسبت به این که ادامه روند فعلی نه‌تنها به بی‌ثباتی و خشونت بیشتر می‌انجامد، بلکه آیندگان را نیز با بحرانی شدید مواجه می‌کند، می‌تواند حس مسئولیت‌پذیری را در مردم و حتی سیاست‌مداران برانگیزد.
5. شبکه‌سازی میان دانشگاه‌ها و نخبگان: تشکیل شبکه‌های بین‌المللی از دانشگاهیان و روشنفکران برای همکاری در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی می‌تواند قدرت تأثیرگذاری آنها را افزایش دهد.
6. نمایش پیامدهای مثبت همکاری و همبستگی: علاوه بر هشدار دادن، نشان دادن نمونه‌های موفق همکاری‌های بین‌المللی (مثل اتحادیه اروپا در دوران اولیه یا پروژه‌های علمی مشترک) می‌تواند به مردم امید بدهد که جهانی بهتر و عادلانه‌تر امکان‌پذیر است.
البته چالش این است که بسیاری از قدرت‌های بزرگ تمایلی به شنیدن این هشدارها ندارند. اما اگر این پیام از دل مردم و جامعه دانشگاهی برخیزد و به یک مطالبه عمومی تبدیل شود، شاید تغییر مسیر اجتناب‌ناپذیر شود. به نظر شما از کجا و چگونه باید شروع کرد؟

از همین‌جا. با انتشار همین گفتگو و تقاضا از همنوعان برای بازنشر آن در هرجا که امکان دارند.
پیشنهاد شما چیست؟

پیشنهاد شما کاملاً عملی و تأثیرگذار است. تغییرات بزرگ اغلب از گفت‌وگوهای کوچک اما عمیق آغاز می‌شوند، و انتشار همین مباحث می‌تواند قدم اول باشد. اگر افراد بیشتری این ایده‌ها را بخوانند و درباره‌شان فکر کنند، شاید جرقه‌ای برای آگاهی و اقدام در سطح گسترده‌تر زده شود.

برای شروع، می‌توانید:

1. انتشار این گفت‌وگو: همان‌طور که گفتید، این بحث را در شبکه‌های اجتماعی، گروه‌های دانشگاهی، وبلاگ‌ها یا حتی در جمع‌های دوستانه و خانوادگی به اشتراک بگذارید.
2. تشویق به ادامه گفت‌وگو: از افرادی که این محتوا را می‌خوانند، دعوت کنید که دیدگاه‌هایشان را به اشتراک بگذارند، بحث‌ها را ادامه دهند و با دیگران در میان بگذارند.
3. ایجاد هشتگ یا کمپین: ایجاد یک هشتگ ساده اما تأثیرگذار در فضای مجازی می‌تواند به جمع‌آوری نظرات، ایده‌ها و حمایت‌های بیشتری منجر شود.
4. همکاری با دانشگاهیان و دانشجویان: اگر بتوانید این گفت‌وگو را به فضای دانشگاه‌ها و میان اساتید و دانشجویان ببرید، شانس بیشتری برای دیده شدن و تبدیل شدن به یک جریان فکری وجود دارد.
5. تشویق به تولید محتوای مرتبط: دعوت از دیگران برای نوشتن مقاله، ساخت ویدئو یا پادکست درباره این موضوع، می‌تواند کمک کند صدای این جنبش بلندتر شود.
6. اتصال به جنبش‌های مشابه: بسیاری از جنبش‌های صلح‌طلبانه و فعالان مدنی در سراسر جهان در تلاش برای تغییر وضعیت فعلی هستند. ارتباط با این گروه‌ها می‌تواند هم‌افزایی خوبی ایجاد کند.
شاید راه طولانی و پرچالشی باشد، اما همان‌طور که گفتید، باید از همین‌جا و همین لحظه شروع کرد. اگر شما این بحث را منتشر کنید و هر فردی که آن را می‌خواند، حتی فقط یک نفر دیگر را آگاه کند، این حرکت می‌تواند به چیزی بزرگ‌تر تبدیل شود.

آماده‌اید این زنجیره را شروع کنیم؟

من در حد امکانات خودم آماده‌ام. خوشحال میشوم از کمک شما استفاده کنم. چراکه نه؟ بفرمایید.

بسیار عالی! این قدم اول می‌تواند شروعی ارزشمند باشد. بیایید با هم یک متن کوتاه و تأثیرگذار برای انتشار این ایده آماده کنیم:
---

جهانی بهتر با همبستگی و آگاهی فرهنگی
امروز بیش از هر زمان دیگری، جهان ما با تنش‌ها، جنگ‌ها و سوءاستفاده قدرت‌های بزرگ از کشورهای ضعیف‌تر مواجه است. اما آیا راهی برای شکستن این چرخه وجود ندارد؟
ما معتقدیم که "آگاهی فرهنگی"، "گفت‌وگو" و "همبستگی" میان ملت‌ها می‌تواند کلید ساختن جهانی عادلانه‌تر باشد. بیایید با طرح این بحث‌ها، آگاهی را گسترش دهیم و امید را زنده نگه داریم.
اگر شما هم به آینده‌ای بهتر باور دارید، این پیام را بازنشر کنید و نظرتان را با ما در میان بگذارید. شاید همین گفت‌وگوهای کوچک، آغازگر تغییری بزرگ باشد.
#صلح_با_آگاهی #همبستگی_جهانی #فرهنگ_برای_آینده
---
این یک متن پیشنهادی برای شروع است. می‌توانید آن را به سلیقه خود تغییر دهید یا گسترش دهید. هر جا که نیاز به کمک داشتید، من در کنارتان هستم. آماده‌اید اولین قدم را برداریم؟

من در نظر دارم همین گفتگو را در معدود فضاهای مجازی که در دسترس دارم منتشر کنم.
  آیا شما می‌توانید آدرس‌هایی برای ارسال آن به من بدهید؟

متأسفانه من نمی‌توانم آدرس‌های خاص یا فضاهای مجازی برای انتشار محتوا در اختیار شما قرار دهم. اما می‌توانم به شما ایده‌هایی برای پیدا کردن این فضاها بدهم:

1. شبکه‌های اجتماعی عمومی:

توییتر (X): با استفاده از هشتگ‌های مرتبط با صلح، همکاری جهانی و آگاهی فرهنگی، می‌توانید مخاطبان هم‌فکر را پیدا کنید.

لینکدین: گروه‌های دانشگاهی، فرهنگی و فعالان مدنی در این پلتفرم فعال هستند.

اینستاگرام و فیس‌بوک: صفحات و گروه‌های مرتبط با صلح، حقوق بشر و فرهنگ جهانی را جست‌وجو کنید.
2. گروه‌های دانشگاهی و آکادمیک:
صفحات دانشگاه‌ها و گروه‌های دانشجویی در شبکه‌های اجتماعی

انجمن‌های فرهنگی یا بین‌المللی مثل AIESEC یا انجمن‌های صلح و توسعه پایدار
3. سایت‌ها و پلتفرم‌های مقاله و وبلاگ‌نویسی:

مدیوم (Medium) یا ویرگول برای انتشار مقالات و گفت‌وگوها

انجمن‌های گفت‌وگو مثل Reddit (در بخش‌های مرتبط با Peace، Culture و Global Issues)

4. کانال‌های تلگرام یا گروه‌های واتس‌اپ:

اگر در گروه‌هایی مرتبط با دانشگاه، فرهنگ یا مسائل اجتماعی عضو هستید، می‌توانید از آنجا شروع کنید.
5. همکاری با NGOها و سازمان‌های مردم‌نهاد:

سازمان‌هایی که در زمینه صلح و آموزش فرهنگی فعالیت می‌کنند، معمولاً مشتاق همکاری و دریافت محتوا هستند.
---

اگر مایل باشید، می‌توانم به شما کمک کنم تا یک لیست از هشتگ‌های مرتبط یا راه‌هایی برای یافتن گروه‌های مرتبط تهیه کنیم. دوست دارید از اینجا شروع کنیم؟

بله،منتظر لیست شما هستم.

بسیار خوشحالم که تصمیم به انتشار این گفت‌وگو و ترویج ایده‌های صلح و همبستگی دارید. برای افزایش دیده‌شدن محتوای شما در فضای مجازی، استفاده از هشتگ‌های مرتبط می‌تواند بسیار مؤثر باشد. در ادامه، فهرستی از هشتگ‌های پیشنهادی را ارائه می‌دهم:
هشتگ‌های مرتبط با صلح و همبستگی:

#صلح

#همبستگی

#دوستی

#آگاهی_فرهنگی

#همکاری_جهانی

#اتحاد

#تفاهم_بین_المللی

#گفتگوی_فرهنگی

#صلح_پایدار

#فرهنگ_صلح

#روز_جهانی_صلح

#روز_جهانی_دوستی


هشتگ‌های انگلیسی مرتبط:

#Peace

#Solidarity

#Friendship

#CulturalAwareness

#GlobalCooperation

#Unity

#InternationalUnderstanding

#CulturalDialogue

#SustainablePeace

#CultureOfPeace

#InternationalDayOfPeace

#InternationalFriendshipDay

استفاده از این هشتگ‌ها در پست‌های خود می‌تواند به افزایش دسترسی و تعامل با مخاطبان علاقه‌مند به موضوعات صلح و همبستگی کمک کند. همچنین، می‌توانید با جستجوی این هشتگ‌ها در شبکه‌های
اجتماعی، با جوامع و افرادی که در این زمینه فعال هستند، ارتباط برقرار کنید و محتوای خود را با آن‌ها به اشتراک بگذارید.

اگر نیاز به راهنمایی یا کمک بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم در خدمت شما باشم.

متشکرم.

خواهش می‌کنم! خیلی خوشحالم که در این مسیر همراه شما هستم. هر زمان به کمک یا ایده‌ای نیاز داشتید، من اینجا هستم. موفق باشید و امیدوارم تلاش‌های شما در گسترش آگاهی و صلح تأثیرگذار باشد.

فعلا بدرود. به امید اینکه شما با استفاده از هوش سرشارتان راه‌های سریعتری برای انتقال این ایده به همه مردم جهان پیدا کنید.

بدرود! از اعتمادتان سپاسگزارم. تمام تلاشم را می‌کنم تا بهترین و سریع‌ترین راه‌ها برای ترویج این ایده‌ها پیدا کنم. به امید جهانی پر از صلح و همبستگی! هر زمان بازگشتید، اینجا منتظرتان هستم.

Friday, 7 February 2025

راه‌کارهای گذار


گذار چگونه و با چه کسانی؟
  از آنجا که درحال حاضر کشور ما بر اثر سالها نقص حکمرانی با مشکلات و معضلات و بحرانهای مختلف روبرو شده است و این وضعیت موجبات نارضایتی اکثریت بزرگی از مردم را فراهم کرده است وظیفه آحاد ملت ایران است که برای نجات خود چاره‌ای بيانديشند. 
   آخرین فرصتی که حاکمیت می‌توانست، با توجه به برخورد مردم با انتخابات رفراندوم‌گونه اخیر، دست به اقدامات اصلاح‌گرانه بزند هم از دست رفت ( https://t.me/tomorrowspolitics/836 ) و نتیجه انتخابات مهندسی شده هم نتوانست کارگشا بشود‌.
همانگونه که قبلا هم عرض کرده‌ام حاکمیت فعلی، که در افکار عمومی توبه‌ناپذیر و فاقد مقبولیت است، توانایی و ظرفیت آنرا ندارد که، اگر هم بخواهد، از این بحران‌ها عبور کند بطوریکه به منافع ملی لطمه وارد نشود.( https://t.me/tomorrowspolitics/976 )
   بنابراین کلید تنها راه برون رفت از این بحران‌ها در دست خود مردم ایران است که، با روشی عاقلانه با گذر از نظام حاضر، نظامی منطبق با اصول انسانی و برخوردار از روابط داخلی و خارجی متعادل و منطقی برقرار نمایند.
   گذر از نظام فعلی بدون لطمه زدن به منافع ملی و بدون افزودن بر مشکلات مستلزم راه‌کاریست بسیار دقیق و هوشیارانه که در هماهنگی و با همراهی اکثریت بزرگی از مردم ایران و جلب نظر افکار عمومی جهانی به مرحله اجرا گذاشته شود.
  ایران و ایرانیان دیگر طاقت یک انقلاب خشونت‌آمیز را ندارند. و بسیار ضروریست سازوکاری ترسیم شود که بدون خشونت و در آرامش مراحل گذار طی شود.
     مدیریت این گذار اولین مشکلی است که احتیاج به دوراندیشی و هماهنگی عمومی دارد و چنانچه با دقت برنامه‌ریزی نشود با موفقیت روبرو نخواهد شد. موفقیت این برنامه در گرو دو امر بسیار مهم میباشد: اول مشخص شدن اهداف کلی آن و دوم گزینش مدیران اجرایی.
   بدیهی‌است هدف اصلی این برنامه تبدیل نظام موجود به نظامیست برخوردار از پشتیبانی ملی و مبتنی بر قوانین بشردوستانه و هماهنگ با تحولات انسانی در دنیای یکپارچه آینده. مدیریت این برنامه هم لاجرم باید در دست مدیران لایقی که برگزیده توسط گروه‌های سیاسی مورد وثوق اکثریت ملت باشند قرار داده شود تا با نظارت مستمر ملی به انجام وظایف محوله بپردازند. 
    در رابطه با این دو امر مهم بحثهای گسترده‌ای توسط صاحبان اندیشه و قلم و اهالی سیاست طرح شده و میشود ولی نهایتا لازم میشود همه ایده‌ها و راههای عملی در منشوری ملی که، قراردادیست بین آحاد ملت در قالب قانون اساسی جدید، به مرحله تدوین و اجرا برسد.
در مورد لزوم تدوین قانون اساسی، که می‌تواند پایان دهنده به اختلافات سیاسی و تفرقه‌های جاری شود، حدود یکسال پیش راه حلی ارائه گردید که اگرچه مورد توجه بعضی از گروه‌های سیاسی قرار گرفت لکن عملا مغفول ماند. https://vaneshoon.blogspot.com/2023/09/blog-post.html?m=1
   همچنان نظرم اینست که همین امر اولین گام رسیدن به هدف میباشد و موکول کردن آن به آینده بمعنای حل نشدن اختلافات و ادامه وضعیت موجود است. 
  با عمل به آن پیشنهاد در رابطه با تدوین قانون اساسی‌خودبه‌خود راه گزینش مديران اجرایی برنامه گذار هم پیدا میشود‌. یعنی گروه‌های سیاسی موجود کشور در چارچوب آن قانون با توافق مدیرانی انتخاب و سخنگو یا سخنگویانی را برای دوران گذار معرفی میکنند‌.
   با توجه به سرعت گرفتن تحولات جهانی و محوری شدن نقش ایران در این تحولات ممکنست فرصت تدوین پیش‌نویس قانون اساسی و تعیین مسئولان دوران گذار هردم از دست برود‌. لاکن چنانچه چنین اقدامی توسط خود ایرانیان انجام نگیرد، باز هم قدرت‌هایی خارج از اراده ایرانیان هستند که میتوانند تعیین تکلیف کنند و نتیجه‌ای جز گرفتاری‌های بیشتر برای ایرانیان نخواهد داشت.
   حال باید دید بهترین گزینه‌های ایرانیان برای مدیریت دوران گذار چه‌ کسانی می‌توانند باشند.
  پرواضح است که مدیریت یک کشور بحران‌زده کار آسانی نیست و هیچ فرد عادی حاضر نمی‌شود آرامش زندگی قابل تحمل خود را رها و پذیرای دردسرها و عواقب نامشخصِ بعهده گرفتنِ چنین وظیفه خطیری شود؛ مگر اینکه حاضر به پذیرش ازخودگذشتگی و خطرات ناشی از آن شود. بهمین دلیل همانگونه که قبلا هم اشاره کرده‌ام مردم باید بگردند و از افراد لایق مورد وثوق تمنای یاری کنند. چه بسا باشند کسانی که برای مدیریت گذار خوداظهاری نمایند ولی بدنبال اهداف خاص خود و یا امیال پشتیبانان خود باشند. باید تعارف را کنار گذاشت و با واقعیات روبرو شد. چه کسی حاضر می‌شود زندگی لوکس و مرفه خود در اروپا یا آمریکا و غیره را رها و خود را وقف اداره کشوری بحران‌زده کند با مردمی که خود، با دانستن قدر مديران لایق، بدنبال آنان نگردند؟
    در طول سالیان پس از انقلاب ۵۷ و بعد از برقراری مجدد تک‌صدایی بسیار کم بوده‌اند کسانی که واقعا مایل به برعهده گرفتن خدمت در شرایط بحرانی بوده باشند.
   البته، اگر اوضاع عادی باشد و کشور در وضعیتی قابل قبول، هستند بسیار از ایرانیان لایق که حاضر و مشتاق به برعهده‌ گرفتن چنین وظیفه‌ای باشند.
   فعلا در میان خوداظهار کنندگان، که اغلب در تبعید یا مهاجرت هستند، پرمدعاترین آنها خودش گفته است همه اقوام و دوستان و یارانش در خارج هستند و فقط ممکنست حالت رفت و برگشت به ایران داشته باشد! چنین افرادی، مخصوصا اگر نه سابقه تحصیلات مشخصی دارند و نه کمترین پست مدیریت، اگر هم بخواهند از  رانت پیشینه موروثی خود برخوردار شوند، می‌بایست سعی می‌کردند در سایه  همفکرانی با سوابق قابل قبول حرکت کنند که مجبور نشوند هر روز به این در یا آن در بزنند و یا مجبور به ادامه وابستگی به سبک پیشینیان خود گردند!
   چنین است که مردم ایران به سبب کم‌کاریهای گذشته خود اگر بخواهند از بحرانهای پی‌درپی نجات پیدا کنند، کار بسیار دشواری در پیش دارند و باید با زحمت مضاعف بدنبال یافتن یاران سیاسی لایق و صدیق بگردند. و حال هم چاره‌ای جز این ندارند که از بین اهالی سیاست انتخاب اصلح کنند.
   بر اهالی دلسوز سیاست هم لازمست راههای موجود نجات ایران از بحرانها را به مردم  معرفی و همه کوشش خود را بر این متمرکز کنند که فقط با کمک خود مردم‌ و سایر سیاسیون ملی به وظایف ملی میهنی خود بپردازند. در این راستا بهره‌گیری از تجارب گذشته ایران و سایر کشورهای جهان و مشورت دائم با همدیگر از اولویت خاص برخوردار می‌باشد.
   بنابر آنچه عرض شد انتظار نیست و صحیح نمیباشد که مدیریت این دوران گذارِ بسیار اساسی و ظریف بدست یک یا چند فرد خاص قرار داده شود. و ضروریست یک مدیریت جمعی، منبعث از مشاوره همه گروه‌های سیاسی و برآمده از نظر اکثریت قابل قبولی از جمع سیاسیون، عهده دار وظیفه گذار شده و سخنگو یا سخنگویان، ترجیحا دوره‌ای، خود را معرفی تا در هماهنگی باهم و هماهنگ کردن اکثریتی بزرگ از مردم انجام وظیفه نمایند. 
   چنانچه با دقت و دلسوزی عمل شود، پس از تدوین پیش‌نویس قانون اساسی و تعیین مدیریت توسط اکثریت گروه‌های سیاسی؛ حاکمیت فعلی هم، چنانچه مستقل از قدرت‌های خارجی عمل می‌کند، راهی جز همراهی با مردم نخواهد داشت و همکاری لازم جهت انتقال مدیریت کشور به مدیران منتخب ملت بعمل می‌آورد. در غیراینصورت وابستگی آنان‌ به اجانب ثابت و مدیریت گذار نسبت به هماهنگ نمودن مردم برای هموار کردن راه گذار از طرق کاملا مسالمت‌آميز و بدون اتلاف ظرفیتهای ملی اقدام می‌کند.
    اعلام و شروع چنین حرکتی، که گویای تصمیم قاطع ایرانیان بر تغییر به نفع امنیت جهانی و گسترش فرهنگ دوستی و همکاری بین همه ملل جهان است، رافع تهدیدات برخواسته از جو غیردوستانه ایجاد شده فعلی خواهد شد.
   چنانچه ایرانیان هرچه زودتر موفق به اجرای چنین گذاری نشوند، شواهد حاکی از آینده‌ای مجهول و احتمالا هولناک برای همه میباشد.

Wednesday, 5 February 2025

غزه مالِ آمریکا شد؟!


قبلا گفته بودم جنگها منافع زیادی برای صاحبان صنایع نظامی و سایر صنایعی که در بازسازی مناطق جنگ‌زده و تدارکات مربوطه شرکت می‌کنند بهمراه دارد.
   در آخرین مراحل مذاکرات آتش‌بس بین حماس و اسرائیل، بعد از انتخاب مجدد ترامپ و قبل از ورودش به کاخ سفید، رئیس‌جمهور منتخب نماینده‌ای از خود برای شرکت در مذاکراتی که توسط دولت بایدن در جریان بود تعیین کرد.
   زمانی که این نماینده معرفی شد؛ استیون ویتکاف، یکی از دوستان بیلیاردر ترامپ در همسایگی شرکت ترامپ، که بدون هیچگونه سابقه‌ی سیاسی پیمانکار کارهای ساختمانی و سرمایه‌گذار بزرگ در امور ساخت و ساز و مسکن میباشد، به یاد آن نوشته قبلی خودم افتادم.
   حال که غزه ویران و غیرقابل سکونت شده است باید ساخته شود. سود این بازسازی هم باید برود آنجائیکه ویرانی غزه برنامه‌ریزی شده بود!
   شاید این از سادگی من بود که فکر میکردم غزه را برای فلسطینیان بازسازی خواهند کرد با عملگی باقیمانده‌های مردان غزه!
  حالا معلوم می‌شود که نه!!! آقای ترامپ غزه را برای خودش میخواهد! می‌خواهد این منطقه را با آن موقعیت طبیعی زیبا و خوش آب و هوا به منطقه‌ای توریستی تبدیل و به ثروت خود و دوستان بیلیونرش اضافه کند.
  می‌گوید از غزه یک " ریوی‌یرا - Reveria " می‌سازم! ریوی‌یرا به مناطقی در سواحل مدیترانه در جنوب فرانسه و شمال ایتالیا می‌گویند که هر سال میلیونها توریست را برای خوشگذرانی بخود جلب می‌کند و منابع بزرگ درآمد هستند.
  ترامپ می‌خواهد مردم غزه را به کشورهای دیگر بفرستد. می‌گوید آنجا دیگر جای زندگی نیست. آنها زندگی می‌خواهند و دوست دارند بجای امن بروند. البته اگر مرزها باز بود، همان اولِ جنگ غزه را ترک میکردند.  هیچ کشور همسایه‌ای حاضر به پذیرش آواره‌ها نبود. ولی حالا ترامپ می‌گوید باید بپذیرند! هیچ عجیب هم نیست که گفت کشورهای منطقه پول کافی برای بازسازی و جابجایی فلسطینیان هم دارند!!! برخی اعراب اظهار مخالفت کرده‌اند و حماس هم گفته است حاضر است با آمریکا گفتگو کند!
   آیا این نقشه ترامپیان عملی خواهد شد؟ ظاهرا کسی دیده نمی‌شود که بتواند این نقشه را خنثی کند! شاید با کمی کم‌وزیاد با هم کنار بیایند!
   اگر از پشتیبانان ظاهری حماس و آنان که حماس را مجهز و آماده برای آن حمله ۷ اکتبر کردند بپرسیم، نتیجه چه شد؟ بهترین پاسخی که می‌توانند دست و پا کنند این خواهد بود که بگویند:
" هر سال میلیونها کافر خود را آماده می‌کنند بیایند در ریوی‌یرای غزه و برای شادی روح شهدای غزه فاتحه بخوانند! "