وانشان

وانشان

Wednesday, 7 December 2011

بیایید آتشکده بسازیم

از همین ابتدا عرض کنم که منظورم از آتشکده نه آن آتشکده های معروف
است که می گویند در ایران قدیم توسط آتش پرستان بر پا میشده . چرا که من
اصولا نظر موافقی با پرستش هر چیز و هر کس ندارم . البته فکر هم نمیکنم
که کسانی در تاریخ ایران آتش پرست به معنی اینکه آتش را بپرستند بوده اند
. انسانها معمولا دنبال حقیقت می گردند . و مهمترین حقیقتی که میخواهند
از آن آگاه شوند آن خالقی است که همه چیز از جمله آتش را آفریده است .
شاید این انسان صاحب فکر و خلاق در هر زمان آنچه را که در زندگیش مهمتر و
مفیدتر می یافته آنرا بعنوان مظهری از آن قدرت بی منتهای خلاق مورد
احترام قرار میداده تا بلکه با ممارست در مطالعه و تفکر در آن بتواند به
وجود خلاق مهمتری پی ببرد . البته در طول تاریخ سوء استفاده گرانی بوده
اند که چون یارای تفکر عمیق را در خود نمی دیدند ، سوء استفاده از دیگران
را سهل تر یافته و از آنچه نظر عامه مردم را به خود جلب می کرده برای خود
دکانی می ساخته اند . همانطور که با سایر ادیان هم چنین شده است و هر وقت
هر کس فکر بکری آورده و عامه مردم را که جویای زندگی بهتری بوده اند بخود
جذب کرده ، پس از رفتن آورنده آن فکر ، کسانی بر موج سوار شده اند ولی
چون نیت درستی نداشته اند وارد دریای خروشان شده اند و مردم را غرق در
گرفتاریهای آن نموده اند .
بنظر میرسد از مرحله پرت شدم . داشتم از آتش حرف میزدم . این روزها
که با استفاده از چند روز تعطیلی روزهای عزاداری و چسباندن چند روز دیگر
به آن در وانشان مستقر شدم ، با سرمای حاکم بر آن به فکر بر افراشتن کرسی
افتادم ، به یاد آن قدیمها که زیر کرسی دراز می کشیدم و به درس و مشق
میرسیدم . رفتم و سری زدم به انبار هیزم آن زحمت کشیده گان یعنی پدر و
مادر عزیزم که از نعمت وجودشان محروم شده ام . دیدم پر است از آنچه برای
کرسی لازم است . این انبار تاریک هم با آن سقف هلالی شکل پر است از درس
تجربه . این آمرزیده ها هیچ چیزی را به هدر نداده اند . حتی رشته
کاغذهایی را هم که در بسته بندیهای آنروز پیدا کرده بوده اند در گوشه ای
از این انبار ذخیره کرده بودند که بدون آنها درست کردن آتش آسان نبود .
البته به یاد دارم که در آنزمان کتاب و دفترهای من را که دیگر نمیخواستم
جمع می کردند و می فروختند . ظاهرا در آنزمان سیستم جمع آوری زباله های
مفید بهتر بوده است که در روستا هم خریدار داشته است . اوایل برای سهولت
افروختن آتش به بیابان میرفتند و بوته جمع می کردند تا زمانی که سازمانی
بنام جنگلبانی مانع از این کار شد .
شب اول گرمای کرسی زیاد نبود ، البته فضای منزل هم سرد بود ولی روز
بعد که به انبار هیزم رفتم در گوشه ای دیگر توده ای از پوست بادام و گردو
دیدم و به یادم آمد که می گفتند آتش اینها گرمای فراوان دارد . از همینها
هم استفاده کردم با همان روشی که از والدین یاد گرفته بودم . اینبار آتش
تا دو شب دوام آورد . باید دلیل علمی این تفاوت حرارت در چیزهای مختلف
را جویا شوم .
آماده کردن آتش کرسی تقریبا نیم ساعت وقت لازم دارد ولی نمیدانم چرا
کار سختی جلوه می کند و ما آنروزها آنرا کار شاقی میدانستیم و حالا هم
آنرا نشان عقب افتادگی میدانیم . حال دیگر برای گرم کردن منازل از گاز و
برق استفاده میشود . و در دنیای پیشرفته در حال ایجاد ساختمانهایی هستند
که با بهره برداری از دمای عمق زمین و مهندسیهای حساب شده ، بدون استفاده
از هر نوع انرژی غیر طبیعی که به محیط زیست لطمه بزند ، دمای منازل و
سایر اماکن را در تابستان و زمستان در درجه حرارت مطلوب نگهمیدارند .
منهم در اینجا بخاریهای گازی دارم که فضای اتاقها را گرم می کند ولی زیر
کرسی نشستن حال و هوای دیگری دارد و بچه ها هم ، البته اگر برایشان آماده
شده باشد ، دوست دارند .
حسن دیگری هم که این کرسی دارد اینست که اگر تنها نشسته باشی و روی
تشکی کاملا نرم با پشتی مناسب که از نظرارگونولوژی ( اندام شناسی ) بدن
مشکل سلامتی ایجاد نکند ، نگاهت به بالا متمایل می شود و به فکر فرو
میروی . همان کاری که لازمش داریم برای شناخت بهتر خودمان و محیط
اطرافمان و بالاخره آنچه و یا آنکس که موجب همه این چیزها شده . برای
اینکه تا آنرا پیدا نکنیم همیشه گرفتار کسانی میشویم که از آتشمان و فکر
بکرهای افراد برجسته مان سوء استفاده می کنند و ما را گرفتار امیال خود .
یک حسن دیگر آن هم زمانیست که تنها نباشیم و چند نفر دور کرسی می
نشینیم و صحبت می کنیم . مخصوصا اگر صحبتها هدایت شود به سمتی که حل
مسائل موجودمان را شامل شود . این را مقایسه کنید با زمانی که هر یک روی
مبلی می نشینیم که طوری چیده شده اند که همه نگاهشان به تلویزیون باشد و
آنوقت تلویزیون است که نظراتش را بر ما دیکته می کند . آن دیگر بستگی
دارد به اینکه کنترل آن تلویزیون در دست چه کسی باشد . البته تلویزیون هم
میتواند برنامه های مفید داشته باشد ولی بهتر است اتاقش مخصوص باشد تا
هرکس خواست برنامه مورد نظرش را ببیند و مانع ارتباط گفتاری خانواده که
بسیار مفید است نشود .
فکر ایجاد آتشکده زمانی به ذهنم رسید که در باره سختی آماده کردن
آتش مخصوصا برای سالمندان می اندیشیدم و همچنین دود مزاحم آن و سایر
مشکلاتی که همراه دارد . با ایده گرفتن از روش تهیه کردن غذاهای نذری که
یکجا پخت می شود و میتوانند همه روستا را تغذیه کنند با خود گفتم چرا
محلی مناسب برای تهیه آتش نباشد و یک سیستم مناسب برای توزیع این آتش
برای همه ؟ تازه حالا فکر می کنم این محل آتشکده میشود آشپزخانه هم باشد
. آره چه اشکال دارد که در هر محل یک آشپزخانه عمومی هم باشد تا با نظارت
کامل بهداشتی ، غذای همه مردم تهیه و توزیع شود ؟! آخر بسیاری از مسائل
مربوط به سلامتی ما از همین غذاهایی است که میخوریم . اینکه میزان مرگ و
میر ما بالا رفته یکی از علتهاش بد خوری است . نوع خوراک و طرز پخت آن
ارتباط مستقیم دارد با سلامتی ما . همین دیروز کمی از خورش نذری را خوردم
که همسایه از مسجد برام آورده بود ، نمیدانم گوشت آن چی بود که با اینکه
کاملا پخته شده بود مثل پلاستیک زیر دندان میماند و پر بود از چربیهایی
که می شنویم هر روز چند نفر از مردم را به گورستانها می کشانند .
آری آتشکده باضافه آشپز خانه بهداشتی بسیار مناسب است . بشرط واجب
اینکه هر وقت زیر کرسی نشستیم از فکر نظارت مستمر بر نحوه تهیه غذا غافل
نشویم تا نکند از اینهم کسانی سوء استفاده کنند . آری اگر نظارت همگانی
نباشد هر کس ممکن است در هر شغل و مکانی منحرف شود . حتی بهترین آدمها
اگر ببینند که لازم نیست به کسی پاسخگو باشند زود گول میخورند و منحرف
میشوند . بهمین خاطر است که دور کرسی نشستن و بحث و تبادل نظر در مورد
مسائل مختلف را واجب میدانم .

No comments:

Post a Comment