وانشان
Monday, 22 March 2010
Thursday, 18 March 2010
یا محول الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
فاجعۀ کود شیمیایی
Tuesday, 16 March 2010
امامزاده دزدی !
Sunday, 14 March 2010
وانشان بهتر است یا شمال ؟
یکی از موضوعاتی که برای ساکنین شهرهای بزرگ مانند تهران مطرح است ، چگونه و کجا گذرزاندن تعطیلات است . مسافرت به قصد دیدن مکانهای جدید همیشه از تجربه های خوب همه میباشد که در صورت امکان با ید مد نظر همه باشد . ولی گاهی انسان میخواهد ایام تعطیل را در جایی خوش آب و هوا بحالت استراحت سپری کند . یکی از مناطقی که بیشترین مسافران را در ایام تعطیلات پذیرا میباشد مناطق شمال است که مخصوصاً در تابستان بخاطر دریا بسیار شلوغ میشود . بعضی افراد هم که توانایی داشته اند برای خود استراحتگاهی هم تهیه کرده اند . تجربه این سالهای اخیر نشان داده است که رفتن به شمال در ایام تعطیلات با مشکلات بسیاری مواجه میباشد از جمله شلوغی و خطرناک بودن جاده ها و شلوغ شدن شهرهای آن نواحی بطوریکه مسائل ترافیکی تهران عینا و شاید بدتر از آن به آنجا منتقل میشود. و دیگر نمیشود از آن بعنوان محل استراحت استفاده کرد . در تابستان اگر کنار دریا اقامت شود هوای شرجی آزار دهنده است و اگر به ارتفاعات رفت که دیگر دریا نیست . تازه خود دریا هم متاسفانه دیگر قابل استفاده نیست . سواحل اغلب کثیف و آب هم بعلت ورود فاضلابها به آن سلامت خود را از دست داده است .
برای ما وانشانیها وانشان میتواند محل مناسب تری برای استراحت باشد . هوای آن از هوای شمال تمیزترو مطبوع تر است و آرامش آن هم همین طور . حتی برای استراحت زمستانه هم قابل استفاده است و با وجود گاز ، گرم کردن منازل راحت شده است . متاسفانه بسیاری از منازل فقط بخاطر اینکه تعمیرات پشت بام ها انجام نمیشود فرو میریزند ؛ درحالیکه نگداری این منازل هزینۀ زیادی ندارد . باز سازی این منازل هم کار سختی نیست و احتمالا از وام بانکی هم میشود استفاده کرد .
به دوستان توصیه میشود در این مورد تامل بیشتری بفرمایند و سعی کنند از طبیعت زیبا و آب و هوای مطبوع آن بیشتر استفاده کنند تا موجبات رشد و توسعۀ آنهم فراهم شود .
وابند آهااااااااااااای اوووووو
گذشته از هوای پاک وانشان ، تماشای درختان پوشیده از انبوه گلهای رنگارنگ بسیار لذت بخش است . درختهای بادام پوشیده از گلهای سفید و برخی هم ارغوانی هستند . هنوز متوجه نشدم چرا رنگ گل درختهای بادام متفاوت است . قبلا به این توجه نکرده بودم و این بار هم اول فکر کردم رنگهای ارغوانی درخت زردآلو هستند . ولی نزدیک که شدم دیدم بادامند .
امسال آب رودخانه هم جاریست ؛ ظاهرا یکی دو سال بوده که رودخانه حتی زمستان هم خشک بوده ، اگر چه امسال هم به اندازۀ کافی برف و باران نباریده .
منهم باید مشغول تمیز کردن جوی شوم تا آب به درختان زمینهای پدری برسانم . قدیمها مردان آبیار که میخواستند آب را تحویل دیگری بدهند ، با صدای بلند میگفتند " وابِند " ؛ و اگر فاصله زیاد بود داد میزدند : " وابِند آهااااااااای اووووووو! " ولی حالا دیگر آب را از روی ساعت تنظیم و تقسیم میکنند . ولی هروقت محدودیت زمانی نداشته باشند ، مثل حالا که هنوز آب حساب و کتاب معمول را ندارد باز مجبورند بقول خودشان " پِسی بینِند " یعنی هروقت با احتساب آب جاری در طول جوی ، زمینشان سیراب میشود خبر می کنند که " وابِند " . البته من که نفسم و ریه هام در هوای تهران دیگر آن نفس وانشونی نیست در اینمورد مشکل خواهم داشت . شاید راه حل آن را در تلفن همراه بیابم .