وانشان

وانشان

Friday 19 April 2024

جنگ در خاورمیانه تامین کننده منافع غرب و شرق



    چند بار و با چه زبان باید گفته شود که امروز جنگ و خشونت ابزارِ دست استکبار است و اسرائیل را برای ادامه جنگ‌ها در خاورمیانه و غارت ثروت این منطقه ایجاد کرده‌اند. آنانی‌که در شرائط موجود می‌خواهند مشکل فلسطینیان را با جنگ حل کنند در زمین استکبار بازی میکنند. یا برای آنان بازی میکنند، یا توسط آنان بازی خورده‌اند.
هفتاد سال روابط خصمانه و جنگی بین اعراب و اسرائیل هیچگونه دست‌آوردی برای فلسطینیان نداشته است. اگر زمانی تصور میشد اتحاد مسلمانان در مقابل اسرائیل میتواند اسرائیل را به عقب‌نشینی وادارد، امروز دیگر نه چنان اتحادی قابل تصور است و نه جنگ میتواند راه حلی برای مشکلات فلسطینیان باشد.
     تجربه این شش ماه گذشته روشن کرده است که ادامه جنگ و خشونت بین اسرائیل و فلسطینیان جز لطمه به مردم فلسطین و بدبختی و بیچاره‌گی و اواره‌گی بیشتر آنان نخواهد داشت.
   چنانچه این درگیری‌های اخیر به جنگ و خشونت دامن نمیزد، حرکات صلح طلبانه و تماسهای مردمی بین گروه‌های صلح‌طلب اسرائیلی _ فلسطینی می‌توانست نوید دهنده زندگی بهتری برای مردم دو طرف باشد.
   اکنون مثل روز روشن است که حتی اگر فلسطینیان را تا دندان مسلح کنند به بهبود زندگی فلسطینیان و نجات آنان از آوارگی نخواهد انجامید. پس این چه اصراریست که خواسته شود با تجهیز گروههای کوچکی از اعراب و فلسطینیان به این جنگ خانمان‌سوز دامن زد و پس از آنهمه تلفات و ویرانی برای آتش‌بس التماس کنند!             
   آیا  در معرض جنگ قرار دادن خود با اسرائیل و پشتیبانان اصلی آن جز  هدر دادن جان و مال مردم و تامین مطامع استکبار هیچ فایده‌ای دیگر دارد!؟
   چنانچه قرار باشد موطن فلسطینیان با زور پس گرفته شود، این فقط اسرائیل نیست که باید شکست داده شود. بلکه موسسین اصلی اسرائیل یعنی کل بلوک غرب باید شکست داده شوند و یا بگونه‌ای راضی شوند از منافع ناشی از وجود اسرائیل دست بکشند. چنین امری درحال حاضر اصلا متصور نیست مگر اینکه کشور دیگری بجای اسرائیل وظیفه جنگ افروزی در منطقه را بعهده بگیرد. این درحالیست که نیاز بلوک غرب در خاورمیانه به بیش از یک اسرائیل است!
   امروزه بلوک نظامی شرق هم در وجود اسرائیل و مشابه آن منافع دارد. پس اگر کسی تصور کند برای شکست اسرائیل میشود روی کمک شرق حساب کرد بسیار در اشتباه می‌باشد.
    شرایط یک قرن پیش که منجر به اشغال فلسطین گردید امروز وجود ندارد مگر اینکه دنیای استکبار بتواند، در سایه حماقت کاریهای نفوذی های خود در کشوری، فضای سیاسی منطقه‌ای را به یک قرن پیش برگرداند.
    آنچه امروز می‌توان انتظار داشت و راههای عملی آن هم در دسترس است مراجعه به افکار عمومی جهان است تا برای حل مشکلاتی مانند فلسطین به دولتهای خود فشار وارد کنند. اینهم در صورتی ممکن است که جنگ طلبان و جنگ‌سالاران در کشورها مورد سوءاستفاده قرار نگیرند و وارد یه بازی‌های جنگی کارتلهای اسلحه‌ساز نشوند.
   این وظیفه مردم کشورهای جهان سوم است که کوشش کنند کشورشان به چنین بلایایی گرفتار نشود.

Tuesday 2 April 2024

جنگ و خشونت ابزارِ دست استکبار


    چند بار و با چه زبان باید گفته شود که امروز جنگ و خشونت ابزارِ دست استکبار است و اسرائیل را برای ادامه جنگ‌ها در خاورمیانه و غارت ثروت این منطقه ایجاد کرده‌اند. آنانی‌که در شرائط موجود می‌خواهند مشکل فلسطینیان را با جنگ حل کنند در زمین استکبار بازی میکنند. یا برای آنان بازی میکنند، یا توسط آنان بازی خورده‌اند.
هفتاد سال روابط خصمانه و جنگی بین اعراب و اسرائیل هیچگونه دست‌آوردی برای فلسطینیان نداشته است. اگر زمانی تصور میشد اتحاد مسلمانان در مقابل اسرائیل میتواند اسرائیل را به عقب‌نشینی وادارد، امروز دیگر نه چنان اتحادی قابل تصور است و نه جنگ میتواند راه حلی برای مشکلات فلسطینیان باشد.
     تجربه این شش ماه گذشته روشن کرده است که ادامه جنگ و خشونت بین اسرائیل و فلسطینیان جز لطمه به مردم فلسطین و بدبختی و بیچاره‌گی و اواره‌گی بیشتر آنان نخواهد داشت.
   چنانچه این درگیری‌های اخیر به جنگ و خشونت دامن نمیزد، حرکات صلح طلبانه و تماسهای مردمی بین گروه‌های صلح‌طلب اسرائیلی _ فلسطینی می‌توانست نوید دهنده زندگی بهتری برای مردم دو طرف باشد.
   اکنون مثل روز روشن است که حتی اگر فلسطینیان را تا دندان مسلح کنند به بهبود زندگی فلسطینیان و نجات آنان از آوارگی نخواهد انجامید. پس این چه اصراریست که یک کشور غیرعرب بخواهد با تجهیز گروههای کوچکی از اعراب و فلسطینیان خود را در جنگ دائمی با اسرائیل و پشتیبانان اصلی آن قرار دهد و با هدر دادن جان و مال مردم در راهی قدم بردارد که جز تامین مطامع استکبار هیچ فایده‌ای دیگر ندارد.

Friday 29 March 2024

فاجعه غزه- آیا حماس اجازه تسلیم شدن دارد!؟

 
    قریب شش ماه از یک حمله محدود و پرتلفات حماس به شهرک اسرائیلی و شروع حملات مرگبار و ویرانگر ارتش اسرائیل به غزه می‌گذرد. نتیجه این عملیات تاکنون ویرانی تقریبا تمام غزه، کشتار حدود پنجاه هزار و زخمی و معلول شدن صدهزار و بی‌خانمانی میلیونها نفر از مردم بی‌پناه غزه بوده است. برای چرایی چنین وحشیگریها میشود به دِلایل مختلف موجه و غیرموجه اشاره کرد.  ولی دلایل عدم توقف این وحشیگریها را میشود در رفتارهای سایر کشورها و سازمان‌های بین‌المللی و نحوه برخورد قدرت‌های بزرگ با قطعنامه‌های پیشنهادی به شورای امنیت سازمان ملل پیدا نمود.
   تاکنون‌ هیچ کشور و سازمان بین‌المللی دیده نشده است که بطور جد کوشش خود را بر پایان دادن به این نسل‌کشی آشکار متمرکز کرده باشد. دلایل وتو کردن قطعنامه‌های سازمان ملل توسط قدرت‌های بزرگ گویای این حقیقت است که آنها فقط  بدنبال چانه‌زنی‌ پیرامون منافع خود هستند و تلاش‌های ناچیزی هم که پیرامون کمک‌های بشردوستانه به مردم غزه میشود جنبه تبلیغاتی و مشغول‌سازی اذهان بین‌المللی دارد.
    تا چندسال پیش حملات فلسطینیان به اسرائیلی‌ها محدود به یک سری سنگ‌پرانی‌ها و تیراندازی‌های بسیار محدود می‌شد که با پاسخگویی‌‌های ارتش اسرائیل و کشتن چند فلسطینی خاتمه پیدا می‌کرد. ولی حالا که به‌اصطلاح حامیان فلسطینیان آنها را به سلاح‌ها و امکاناتی مجهز کرده‌اند که می‌توانند تلفاتی به اسرائیلیها وارد کنند و ماهها در مقابل ارتش اسرائيل مقاومت کنند، اسرائیل هم این بهانه را یافته است که شهرهای غزه را ویران و مردمان آنجا را قتل‌عام کند و از پشتیبانی موسسین خود هم برخوردار باشد درحالیکه حامیان فلسطینی‌ها حتی قادر نیستند از مرگ کودکان فلسطینی بر اثر گرسنگی جلوگیری کنند.
   در چنین موقعیتی وظیفه فلسطینیان و سران حماس بعنوان نماینده آنان و کسانیکه شروع کننده این سری حملات بوده‌اند چیست؟ تاکنون قسمت اعظم باریکه غزه شامل شمال و مرکز آن به اشغال ارتش اسرائیل درآمده است و مردم بیچاره به شهری کوچک در جنوب این باریکه سرازیر شده‌‌اند و امیدی هم ندارند که هیچ کشوری به آنان پناه دهد. ارتش اسرائيل هم آماده حمله به اين آخرين شهر است‌ که‌ اگر چنین کند، باتوجه به تمرکز این جمعیت بزرگ در این شهر کوچک تلفات آنان چندبرابر خواهد شد و حماس هم در آخرين سنگرهای خود در خطر از دست دادن موجودیت خود است.
    در حال حاضر جامعه بین‌الملل در ظاهر در تلاش برقراری نوعی آتش‌بس است و حماس و فلسطینیان بدنبال برقراری آتش‌بسی دائمی هستند. اینکه چرا حماس حمله‌ای را شروع کرد که حالا باید برای توقف آن التماس کند سوالیست که جداگانه باید به آن پرداخت. ولی اگر سوال شود آیا حماس امیدوارست اینبار این جنگ پایان داده شود تا فرصت پیدا کند با بازسازی مجدد خود و مجهز شدن به امکانات برتر در آینده مجدداً شانس خود برای پیروزی بر اسرائیل و آزادی سرزمین فلسطینیان را امتحان کند پاسخ چیست؟ آیا اصلا چنین چیزی متصور است؟
  در حال حاضر امید فلسطینیان برای آزادی خود در چیست ؟ آیا هنوز امید به پیروزی از طریق جنگ با اسرائیل دارند!؟ دست‌آوردهای حماس برای فلسطینیان غزه پس از جدا شدن از تشکیلات خودگردان فلسطینی چه بوده است؟ باتوجه به شرایط موجود چگونه آینده‌ای برای فلسطینیان غزه قابل تصور است؟
   اکنون حملات اسرائیل متمرکز است بر چند بیمارستان باقیمانده در قسمتهای مرکزی غزه که مدعی هستند چریکهای حماس در آنها پناه گرفته‌اند و چنین پیش‌بینی می‌شود که پس از کنترل این بخش‌ها حملات به رفح آغاز خواهد شد و جنگ در رفح هم نتیجه‌ای جز کشتار بیشتر فلسطینیان و تار‌و‌مار شدن حماس ندارد.
   آیا در این مرحله کسی به حماس توصیه میکند با تسلیم خود و آزادی گروگان‌های اسرائیلی از کشتار و ویرانی بیشتر در رفح جلوگیری کند؟
      چشم‌انداز آینده در این ناحیه از خاورمیانه چیست؟ آیا مردم اسرائیل و فلسطینیان اجازه خواهند یافت خود بدنبال نوعی آشتی و زندگی در کنار همدیگر بروند؟ آیا حماس اجازه پیدا می‌کند قبل از تلاشی کامل و اسیر و کشته شدن سربازانش خود را تسلیم سرنوشتی کند که هنوز مشخص نیست چه کسانی برایش تعیین کرده‌اند!؟
   سیاست کثیفِ غالب بر کشورها تمدید زمینه‌های تکرار جنگهاست. آیا مردم جهان فکری برای چگونه پایان دادن به این نوع ننگ‌های تاریخ بشریت دارند؟

Tuesday 20 February 2024

چگونه ممکنست از خداپرستی متعصبانه و نا‌آگاهانه به خداشناسی آگاهانه رسید؟


    دین‌های موجود جهان برمبنای ارتباط با خدا طرح شده‌اند. کلمه خدا هم، که مردم به آفریننده و همه‌کاره‌ی جهان اطلاق میکنند ، خودش مخلوق انسان است. یعنی زمانیکه انسانها از خود سوال کردند که از کجا آمده‌اند و دنیا چگونه درست شده است کلمه‌ خدا و خدایان را، هر جا به زبان رایج خود، بعنوان خالق بکار بردند. همان انسانها  برای هریک از خدایان متعدد اولیه و یا خدای یگانه متاخر تعاریف و توصیفاتی ارائه دادند و همان تعاریف و توصیفات مبنای ادیانی قرار گرفت که به خدا ارتباط دادند و برای بعضی از آنها کتاب به رشته تحریر درآوردند و به تقدیس آن پرداختند تا برای مردمان بدوی و غیرقابل تعلیم دوران جاهلیت کاربرد پیدا کند. در این کتاب‌ها درمورد خوبیها و بدی‌های رایج در آنزمان صحبت شده است و از مردم خواسته شده است که از خوبیها پیروی و از بدی‌ها دوری نمایند.
    تا اینجا ایرادی به این تنها روش آموزشی موجود در آن دوران‌ها نمی‌شود وارد کرد، چرا که بهتر از آنها، اگر هم ارائه میشد،امکانات کاربردی پیدا نمیکردند. البته مقدس دانستن محتویات دین مانع از  بروز عقاید پیشرفته‌تر میشده که بحثی ديگر است. ولی ایراد اساسی زمانی ظاهر می‌شود که این ادیان ابزار قدرت واقع میشوند و حکمرانان کوچک و بزرگ، برای پیشبرد اهداف خود، از دین بهره می‌گیرند.  با توجه باینکه در توصیف خدایان از تقریبا همه کلمات رایج استفاده شده بوده، حکمرانان می‌توانستند  در موقعیتهای مناسب خود را با هریک از این کلمات منطبق کنند. مثلا در جایی خدا هم رحمان است و هم جبار! پس هر حاکمی می‌توانسته در موقعیتی رحمان باشد و در موقعیتی دیگر جبار! تقریبا هیچ دینی نبوده است که متصدیان آن در برهه‌ای از زمان آنرا مورد سوءاستفاده قرار نداده باشند. پس همه ادیان دارای این پتانسیل هستند که بتوانند موجبات انحراف و گمراه کردن مردم را فراهم کنند.
    امروزه در میان اندیشمندان، و بسیاری از مردم، پیرامون چنین مشکلات ناشی از عقاید دینی بحثهای گسترده‌ای مطرح میباشد و راه‌حل‌هایی ارائه می‌شود از جمله سکولاریزم و لائیسیته که مورد انتقاد جوامع مذهبی قرار میگیرند.
   از آنجا که ادیان خود را در ارتباط با خدای مورد فهم گذشتگان تعریف می‌کنند، آیا بهتر نیست امروزه به تعریفی که امروزیان از خدا می‌کنند پرداخته شود و دید آیا اصولا امروزه ادیان قدیمی مشروعیت و مقبولیت کافی برای مطرح شدن دارند یا نه؟
بسیاری از مردم امروزه باورهای خود نسبت به خدا و ادیان را از دست داده‌اند و بسیار محتمل است که نسل جدید و آینده به ادیان صرفا نگاهی تجربه‌گرایانه داشته باشند. البته با گذشت بیش از هزار سال از ظهور آخرین دین خدایی علی‌‌القاعده میبایست آثار کامل تربیتی خود را بر مردم گذاشته باشد و اگر چنین نشده، خود گویای نقصان نهفته در ادیان است و همین نقیصه میتواند دلیلی باشد بر اینکه این ادیان از طرف خدایی نیست که خودش بی‌نقص تعریف شده است.
  امروز چنانچه سیستم‌های آموزشی و پرورشی دنیا توسط خبرگان علمی برنامه‌ریزی و با نظارت آگاهانه اداره شوند، باتوجه به امکانات مدرن روز،  هدایت نسل جدید بسوی یک زندگی عاری از بسیاری از مشکلات اجتماعی رایج ممکن میباشد. یعنی کاری را که تاکنون با تکیه بر عقاید دینی و برداشت‌های دیروزیها از خدا موفقیت چندانی نداشته و ندارد می‌توان در طول مدتی کوتاه‌تر به نتیجه رساند و امید به نجات زمینیان از معضلات و خطراتی که خود پدید آورده‌اند را تقویت کرد. بیشتر گرفتاری‌های امروز بشریت ناشی از سوءاستفاده قدرت از ادیان و ایدئولوژی‌هاییست که در فقدان آزادی واقعی ابزار قدرت کج‌اندیشان واقع شده‌اند.
   باتوجه باینکه علم هم هنوز جواب محکمی برای آنچه خدایش نامیده‌اند پیدا نکرده است و درعین‌حال موید عقاید قدیمیان در مورد خدا هم نمیباشد، آیا اندیشمندان امروز نباید، بجای تکیه بر محترم شمردن آن عقاید، به نقد جدی و علمی آنها بپردازند و راهکارهایی ارائه دهند جهت نجات مردم از عواقب عقاید مقدس‌انگاشته شده‌ی معتقدین به خداپرستی و سایر ایدئولوژی‌های منحط شده توسط قدرتمداران؟
     باتوجه به جاافتادگی و تثبیت کلمه " خدا " در بین مردم، و نظر باینکه پیشرفت و توسعه پایدار از طریق شناخت قوانین حاکم بر هستی تداوم پیدا میکند، و با بذل توجه به حساسیت بعضی از مردم به آنچه‌ خدایش میپندارند؛ آيا برگرداندن ذهن مردم از "خداپرستی" به سمت "خداشناسی"، به مفهوم تلاش برای شناختن آنچه موجب هستی شده و میشود، می‌تواند راه حلی برای تصحیح بدون عارضه‌ی اذهان مردم و منزوی کردن محافل سوءاستفاده کننده از آنچه به مقدسات تبدیل شده است باشد؟ آیا برچیده شدن بساط تقدس موجبات تصحیح دائمی راهکارهای زندگی و مشارکت بیشتر مردم در امر رسیدن به زندگی بهتر را فراهم نخواهد کرد؟

Saturday 20 January 2024

انسانیت یا دین و مذهب؟


    امروزه با مشکلات و اختلافاتی که در جوامع مذهبی بوجود آمده است این صحبت مطرح میشود که بجای پرداختن به موضوع اختلاف‌ برانگیز مذهب، همه مردم به انسانیت رو آورند و با در نظر گرفتن اصول انسانیت که مورد قبول همه است روابط اجتماعی خود را تنظیم کنند.
   لازمست به این نکته توجه شود که انسانیت هم آموختنی است. یعنی آنطور نیست که از همه بخواهیم انسان به معنای مورد نظر باشند و اینطور شود. اول باید همه خوب و بد را از هم تشخیص بدهند و متوجه شوند که اگر کار بد بکنند بضرر خودشان است تا از کار بد خودداری کنند. آنهم درصورتیکه از سود و زیان خود سر در بیاورند و بدانند سودشان در چیست و ضررشان کدامست. بعد هم اراده‌ این را داشته باشند که از هرآنچه به زیانشان هست دوری کنند.
   مثال ساده‌اش را میشود در روش خورد و خوراک خودمان پیدا کنیم: خوراکی‌های بسیاری در دنیا هست که از ارزش‌ غذایی متفاوتی برخوردار هستند و بدن ما هم برای خوب عمل کردن احتیاج به میزان معینی از هر یک از این مواد غذایی دارد که کم و زیاد شدن این مواد در بدن موجب اختلال در عملکرد ما و بروز ناراحتی در بدن ما می‌شود. حال اگر نسبت به این حقایق آگاهی کامل نداشته باشیم و قدر سلامتی خود را هم ندانیم، آیا کوشش میکنیم در انتخاب آنچه در دهان خود می‌گذاریم دقت کنیم؟ و یا اینکه فقط باتوجه به وضعیت موجود هرچه را در دسترس داریم و از خوردنش لذت می‌بریم تا جاییکه میتوانیم وارد معده خود میکنیم!؟
   رفتارهای اجتماعی ما هم خارج از این قاعده نیست. ابتدا باید نسبت به خوب و بد آن علم پیدا کنیم.
    زندگی ما انسانها طی یک فرایند تاریخی تغییر کرده است.  ابتدا تقریبا مثل سایر حیوانات بصورتیکه ما حالا آنرا وحشیانه تعریف میکنیم بوده‌ایم. از زمانیکه قدرت تفکر در انسان شکل گرفته و تدریجا تجربیاتی بدست آورده است شکل زندگی هم تغییر کرده است.
  زمانیکه می‌گوییم اول انسانیت و بعد مذهب معنایش اینست که به تاریخ اجتماعی انسان و چگونگی تغییرات در زندگی آنها توجه نکرده‌ایم.
   ادیان و مذاهب نقش بسیار عمده‌ای در ایجاد این تغییرات داشته‌اند و حاصل تجربیات تاریخی میباشند.
   از زمانیکه انسان با این سوال روبرو شده است که از کجا آمده است و دنیا چطور کار می‌کند یک کسانی کلمه " خدا " را ابداع کرده‌اند،  هر جا به زبان خودشان.
ابتدا برای هر پدیده مهمی خدای خاصی را در نظر گرفتند؛ مثلا می‌گفتند خدای آفتاب، خدای باران، خدای فلان و غیره. بمرور زمان از تعداد خدایان کاسته شد تا رسیدند به تک‌خدایی یا آنچه ما امروز توحید می‌نامیم.
هریک از این خدایانِ تاریخی دین و مذهب خود را داشته‌اند.  یعنی کسی یا کسانی که  به درک وجود خدایی میرسیدند تعریف خاص خود از آن خدا را داشتند و پیرامون آن توضیحاتی داده‌اند که منجر به تغییراتی در اذهان مردم شده و تعریف‌هایی از خوب و بد شده است که تغییراتی در روش زندگی ایجاد کرده است. هریک از این تعریف‌ها از خدا و خدایان در غالب ادیان و مذاهب مختلف برای مدتها ادامه یافته و با تغییرات در فهم مردم از خدا، این ادیان هم شامل تغییر شده‌اند. 
   ادیان توحیدی که امروزه از آنها صحبت در میان است شکل پیشرفته همان ادیان اولیه می‌تواند باشد که مربوط میشود به زمانی که انسانها کمی از زندگی کاملا وحشی فاصله گرفته و بفکر یک زندگی خوب افتاده‌اند. 
   چگونگی گسترش ادیان و استفاده و سوءاستفاده از آنها را باید در متون تاریخی معتبر پیدا کرد. اختلافات مابین پیروان ادیان مختلف به حدی بالاست که گاها بجای استفاده از عقل به جنگ با همدیگر میپردازند و این موجب شده است که نسل جدید صاحب فکر به این نتیجه برسد که هیچیک از اینها نمی‌توانند درست باشند.
   طرح موضوع تقدم انسانیت بر مذهب یا برعکس بخاطر درک جدید انسانها نسبت به خدا و دنیا و زندگیست و مشاهده سوءاستفاده‌ها از آنچه بنام خدا و دین و مذهب انجام میگیرد.
   اگر دین و مذهب را روش و آیین زندگی برای رسیدن به ایده‌آلها تعریف کنیم، این نباید با مفهوم انسانیت در تقابل باشد. اگر هست، یا درک ما از انسانیت درست نیست و یا مذهب به کجراهه رفته است.
   بهرحال آنچه امروز می‌طلبد گذر از وضعیت موجود است با استفاده از تجربیات گذشته و تکیه بر عقل و دانش جدید برای یافتن راهی بهتر برای زندگی بهتر.
     بقول بزرگی که گفته بود خدا را باید از نو شناخت، لازمست خداباوران در تعریف خود از خدا تامل کنند و با جویندگان امروزی خدا، یعنی کسانیکه در تلاش برای شناخت هستی و چگونگی پدید آمدن آن هستند، همراه شوند تا هرچه سریعتر شناخت بیشتری نسبت به جهان پیدا کنند و، با ایجاد آشتی و حس دوستی با همدیگر و با طبیعت، در فکر ساختن زندگی بهشتی مورد نظر خود باشند.
   اینجاست که اخلاق نیکو معنا پیدا می‌کند و همگان باید انسانیت را، که بزبان ساده همان خوش‌اخلاقی‌ست، سرلوحه زندگی قرار دهند و به کوشش در راه شناخت بیشتر هستی ادامه دهند تا با تکیه بر  دانش‌های تکمیلی با جایگاه خود در هستی و نیروهای موثر در زندگی آشناتر شوند و زندگی بهتری برای خود مهیا کنند.

Sunday 12 November 2023

جهان در دست تبهکاران

این را میشود یک حقیقت فرض کرد که فراماسون بین‌الملل، که مدتهاست نامی از آن برده نمیشود، خود را به نفع تبهکاران خالص‌سازی کرده و با نفوذ در ارکان حکومت‌ها زمام امور دنیا را در دست گرفته است و، با استفاده از زور و ثروت و سیاست کثیف، دنیا را به گروگان خود درآورده است. نمونه بازز آنرا اینروزها در غزه می‌بینیم که با وجود مخالفت همه مردم جهان به کشتار و ویرانی وحشیانه ادامه می‌دهند تا به اهداف از پیش طراحی شده خود برسند.
   تغذیه این شبکه جهانی از راه جنگ است که چون قدرت برتر را در اختیار دارد بگونه‌ای برنامه ریزی می‌کند که عواملش را در نقاط ثروتخیز دنیا که سرشار از منابع طبیعی ارزشمندست مسلط و بدور از چشم مردم و یا با اغفال مردم، حتی در پوشش انقلابی و عدالتخواهی، ثروت‌ها را غارت می‌کند. بی‌دلیل نیست که بیش از ۹۰٪ ثروت جهان در دست حدود ۱٪ مردم قرار گرفته است.
از آنجا که تغذیه اصلی این شبکه جهانی جنگهای منطقه‌ای میباشد، می‌توان گفت تمام کسانیکه بر طبل جنگ می‌کوبند بطور مستقیم یا غیرمستقیم در خدمت این شبکه هستند.
امروزه عدالتخواهان باید برای اجرای عدالت بدنبال آزادی و جلب افکار عمومی، از طریق بیان حقایق به مردم جهان، باشند تا با آزادی خود و آگاهی از طرحهای این شبکه تبهکاران با خودداری از جنگ و خشونت و فقط با استفاده از روش‌های مسالمت‌آميز عاقلانه و روشنگرانه این شبکه را خلع‌سلاح نمایند تا بتوانند حاکمیت‌ها را از دست تبهکاران خارج و با نظارت دائمی خود اداره امور خود را به مدیران لایق غیرتبهکار بسپارند.
  بدانید که در وضعیت کنونی آزادیخواهان و حق‌طلبان در هیچ جنگی پیروز نخواهند شد و تنها راه نجاتشان روشنگری و جلب افکار عمومی میباشد.
    آنچه به مردم عادی غیرسیاسی مربوط میشود اینستکه یا منتظر روزهای بدتر در زندگی خود بمانند و یا در این کوشش مسالمت‌آميز شرکت کنند.

Wednesday 1 November 2023

از انقلاب ۱۳۵۷ ایران تا فجایع ۱۴۰۲ فلسطین - از دست‌نشاندگان تا دست‌پرورده‌گان

"  "
   انقلاب سال۵۷ با جلوه‌های مردمی منحصر بفرد خود چنان با سیاست گُل در مقابل گلوله بر حکومت دیکتاتوری دست‌نشانده غربیان در ایران خاتمه داد که هیچیک از قدرت‌های روز آنزمان را یاری نبود بخواهد در برابر افکار عمومی جهان با جانشینان آزادیخواه دیکتاتور سر ناسازگاری را شروع کند. اما از آنجا که ایرانی آزاد و ثروتمند ایرانی نبود که قدرتمداران طمعکار از آن صرفنظر کنند می‌بایست ماشین مخرب سیاست کثیف خود را چنان آراسته کنند که افکار عمومی غرب را آماده ایستادگی در برابر آن انقلاب و مردم آزادیخواه نمایند.
   آسان‌ترین راه ایجاد  جو ضدیت با آن انقلاب این بود که به مردم چنان تفهیم کنند که آن انقلاب آزادیبخش، ضد آزادی و ضد ارزش‌های مورد احترام جوامع آزاد از آب درآمد! و بهمین صورت کار‌کشته‌گان استعمار‌نو دسایس ضدانقلابی خود را در قالب‌های انقلابی رونمایی کردند و با اجرای یکی پس از دیگری آن کردند که دهه‌ها طول کشید تا مردم ایران متوجه شوند چرا مشکلات آنروز مردم ایران، که بقول آقای خمینی ۲۰ سال طول می‌کشد سر و سامان داده شود، چنان با پیچیده‌گیها مواجه شد که اکنون اگر بار دیگر مردم انقلاب کنند و قرار بشود کشور عاقلانه اداره شود، شاید صد سال لازم باشد تا خود را از مشکلات رها کند.
   اولین دسیسه آشکار زمانی رونمایی شد که کمی بیش از یکسال پس از پیروزی انقلاب مقام دادستان انقلاب آنروز در تلويزيون ظاهر شد و گفت اشتباهی رخ داده است! و آن این بود که یکنفر ساواکی، که از دوستان گروهی از کشیشان انگلیسی مستقر در ایران بوده است گزارش کذبی تحویل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌دهد مبنی بر اینکه آن کشیشان در ایران جاسوسی میکرده‌اند و همین گزارش منجر به دستگیری و زندانی آن کشیشان شده بود. و حالا پس از یکسال آنان آزاد می‌شوند! و این یکسال کافی بود تا ماشین تبلیغاتی غرب مردم مسیحی خود را به یاد جنگهای صلیبی بیاندازد و به آنها چنین القا کند که ایران اسلامی آماده نبرد با غرب مسیحی میشود! و این همان چیزی بود که لازم بود تا نظر غربیان را که تا آنزمان بنفع مردم آزادیخواه ایران بود برگرداند و به حاکمان خود اجازه دهند در برابر انقلاب ایران ایستاده‌گی کنند.
  این اولین تجربه آشکار و موفق دسیسه جهانخواران در مقابل انقلاب ایران بود. از آن‌پس برای ضربه زدن بر پیکر نحیف آن انقلاب و زمینه‌چینی برای تصاحب ثروت ایران دسیسه بعد از دسیسه بکار افتاد و شد یک روش جاری موفق برای پیاده کردن برنامه‌های استعمار فوق‌مدرن در ایران و سایر کشورهای ثروتخیز. 
   یکی از سریعترین و موثرترین راه‌های انتقال ثروت کشورهایی مثل ایران به جیب ثروت‌اندوزان غرب و شرق راه‌اندازی ماشین جنگ در چنین کشورهاست. ولی برای بیدار کردن غول جنگی آمریکا، که پس از جنگ ویتنام زمینه‌های ذهنی حرکت خود را در میان مردم آمریکا از دست داده بود، می‌بایست شوکی بزرگ بر پیکر آن مردم وارد میشد تا رگ غیرت آمریکائیان و دوستانشان را برمی‌افروخت بگونه‌ای که جو جنگی دوباره ایجاد و دست حکمرانانشان در راه‌اندازی ماشین جنگ باز میشد. اینبار هم ایران آماده‌ترین موقعیت برای آنان بود و بدین منظور توطئه اشغال سفارت آمریکا در تهران و به اسارت نگهداشتن یکساله کارکنان آن سفارت در ایران بکار افتاد. و این یکسال لازم بود تا آمریکائیان آقای کارتر، رئیس‌جمهوری را که با شعارهای حقوق بشری انتخاب شده بود، را با آقای ریگان، قهرمان فیلم‌های جنگی وسترن، عوض کنند و چنین وانمود شد که حکومت انقلابی ایران از ترس هیبت رئیس‌جمهور جدید همزمان با مراسم تحلیف او گروگان‌های آمریکایی را آزاد کرد!
   همین گروگانگیری شد زمینه جنگ ۸ ساله ایران و عراق و همه عواقب آن که می‌دانیم. آن جنگ ۸ ساله ضمن اینکه جان اغلب جوانان انقلابی ایران را گرفت موجبات برکناری آزادیخواهان ضدجنگ از صحنه انقلاب را هم فراهم و تمام ثروت اندوخته شده در خاورمیانه را بلعید و راه ادامه حرکت این ثروتها به غرب را برای سالیان طولانی هموار کرد!
   از آن پس دندان تیز شده طمعکاران فعال‌تر و شیوه‌های جنگ‌افروزی آنان مدرن‌تر شد. آنان که یاد گرفته بودند چگونه با قربانی کردن مردم خودشان زمینه‌های تجاوز و غارت ثروت‌های دیگران را فراهم کنند ماجرای ۱۱ سپتامبر و حمله به چند نقطه حساس آمریکا  که منجر به مرگ بیش از سه‌هزار آمریکایی شد را برنامه ریزی کردند! چنین تلفاتی لازم بود تا زمینه‌های اشغال کشور افغانستان را فراهم کنند.
   چندی بعد برای ایجاد زمینه اشغال عراق صدام حسین نادان را بار دیگر ترغیب کردند دست به حمله بزند و اینبار کشور کویت را هدف قرار دهد و شد آنچه شد. دخالت در انقلابات مخملین در سایر کشورهای ثروتخیز و خواباندن جو انقلاب‌های مردمی را نیز باید در شمار همینگونه دسایس قرار داد.

امروز  رسیده‌ایم به جنگی که در بین اسرائیل و فلسطینیان در جریان است که  در مقابل چشمان دنیا فجیع‌ترین کشتار و ویرانی در حال وقوع است. برای ایجاد زمینه چنین فجایع لازم بود تمام دستگاه‌های اطلاعاتی شرق و غرب و خود اسرائیل خاموش شوند تا یک شب یک گروه فلسطینی با نفوذ به شهرک‌های اسرائیلی بیش از هزار نفر اسرائیلی و شهروندان کشورهای دیگر را کشته و اسیر کنند و دنیا را غرق در بهت و تعجب نمایند!
  هنوز از برنامه نهایی این جنگ نابرابر، که لکه ننگی بر تاریخ انسانیت باقی خواهد ماند، اطلاع نداریم و هنوز زوایای مختلف چگونگی وادار کردن این گروه فلسطینی به این خودکشی قهرمانانه مورد بحث است. ولی دو نکته در این میان روشن است: اول اینکه مجریان همه این دسایس که بهانه خلق آن تجاوزات را فراهم کرد گروههایی همانند القاعده، طالبان، داعش و حماس بوده‌اند که به اعتراف خود غربیان دست‌پروردگان خودشان بوده‌اند! و دوم اینکه سیاست جهانی در دست اقلیتی، بسیار معدود نسبت به جمعیت جهان که بیش از ۹۰٪ ثروت جهان را در اختیار دارد، مردم جهان را به گروگان گرفته است و در مقابل چشمان آنان بزرگترین فجایع را رقم می‌زند. 
   چنین جنایت‌هایی ممکن نبود اگر این اقلیت موفق نمیشد نبض حکومت‌های حاکم بر کشورهای مختلف را در دست گیرد و آزادیخواهان کشورهای قربانی را با مسلط کردن دیکتاتورهای دست‌نشانده یا دست‌پرورده بر آنان سرکوب و صدای آزادیخواهی را در کنج زندانهای مخوف و در دستان شکنجه‌گران بیمار متعصب خاموش و هر زبان و قلم گویایی را از فعالیت باز دارند.
   شاید کسانی اینگونه وقایع‌نگاری را به آنچه تئوری توطئه‌اش نامگذاری کرده‌اند ربط دهند، ولی شاید دور از واقعیت نباشد که بگوییم خلق واژه " تئوری توطئه " ،با مفهومی استهزا آمیز، خود یک توطئه‌ایست برای انکار وجود توطئه!
    آیا اکثریت خاموش مردم که بازندگان اصلی این اوضاع هستند با خاموشی خود در خلق این فجایع شریک نیستند تا آنان را مستحق چنین زندگی شرمگین جلوه دهند!؟

Tuesday 24 October 2023

راه حل بحران فلسطین

وضعیت موجود فلسطینیان و اسرائیلیان نتیجه یک قرن دسیسه، جنگ، و کشتار بی‌رحمانه بوده است. آنانی که با جنگ بر فلسطین مسلط شده‌اند از فلسطینیان و اعراب قویتر بوده‌اند و تاکنون هم نه‌تنها این ناتوازنی قدرت جنگی را حفظ کرده‌اند بلکه به اندازه‌ای قدرت گرفته‌اند که منطقه را هم تهدید می‌کنند. درمقابل اعراب که برای سال‌ها دربرابر اسرائیل صدایی تقریبا هماهنگ داشتند امروزه درحال هماهنگی برای عادی کردن روابط خود با اسرائیل هستند و موجودیت اسرائیل را قبول کرده‌اند.
   بحرانی که با دسیسه و جنگ و کشتار ایجاد شده است با همان نوع جنگها و سیاست‌ها حل نخواهد شد. چه‌بسا خودِ جنگ و تکرر ایجاد آن یکی از ابزارهای تسلط بر ثروت خاورمیانه تعریف شده است.
  امروز این بحران را می‌توان یک بحران انسانی تعریف کرد و راه حل را هم میشود از طریق سیاستهای انسانمدارانه پیدا کرد. و این راهیست که سیاست حاکم بر کشورها از آن جلوگیری میکند و با تشدید جو خصومت در منطقه و جهان به این بحران ادامه و آنرا تشدید می‌کند.

Monday 9 October 2023

جهنم اسرائیل و فلسطین و ریشه‌های جنگ

"
وقوع جنگ بین اسرائیل و فلسطینیان برای هریک از طرفین معنایی متفاوت دارد.
   از نظر فلسطینیان جنگ عبور از جهنم بسوی مرگ است. زندگی فلسطینیان را جز زندگی در جهنم نمی‌شود توصیف کرد. با وقوع جنگ آنان بطور گروهی کشته می‌شوند و از این زندگی جهنمی خلاصی پیدا می‌کنند.
   از نظر اسرائیلیان وقوع جنگ زندگی آنان در بهشت موعودشان را به جهنم تبدیل می‌کند. آنان با انتقال به سرزمین موعودشان انتظار یک زندگی بهشتی داشته‌اند و با کار و تلاش و کمکهایی که از طریق انتقال‌دهنده‌گانشان دریافت می‌کنند خواهان رفاه کامل در سرزمین‌های زیبای منطقه هستند که با شروع چنین جنگهایی این بهشت مصنوعی به جهنم خانمانسوز تبدیل می‌شود. از اینروست که آنان تلخی جنگ را بسیار بیشتر از فلسطینیان احساس می‌کنند.
    در چنین مواقعی فلسطینیان برای گریز از جنگ هیچ گزینه‌ای جز مرگ و مرگاندن ندارند؛ نه راه فراری دارند و نه پناهگاهی که به آنجا پناه ببرند.
      اسرائیلیان چون به قصد زندگی آسوده به آنجا آمده‌اند سعی کرده‌اند وسائل رفاه و محافظت خود دربرابر مدعیان تملک سرزمینشان را فراهم کنند.
    برای اسرائیلیان هم تقریبا راه‌های فرار بسته است چرا که در سرزمین‌هایی هم که از آنجا آمده‌اند امنیت ندارند. نه آنانی که از اروپا رانده شده‌اند تمایل به برگشت دارند و نه مهاجرین از کشورهایی مانند روسیه و ایران و آفریقا مساکن اولیه خود را برای برگشت مناسب می‌بینند. تنها جاهایی که در زمانهای بحرانی جنگ تمایل به رفتن پیدا می‌کردند اروپا و آمریکا بود که در آنجا هم با پدیده جدید ترورهای دسته‌جمعی روبرو هستند. از شگفتیهای این شرائط اینست که امر ترور یهودیان در اروپا و آمریکا را هم به فلسطینیان نسبت می‌دهند! درصورتیکه قاعدتا اگر فلسطینیان عاقل باشند نباید راه گریز آنان به کشورهای اولیه آنان را ببندند.
  مجموعه این شرائط برای هر دو قشر ساکن این مناطق وضعیت ناپایداریست که هر از چندگاه منجر به فجایعی میشود که جهان را هم تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.
   در این میان جهان قریب یک قرن است که نظاره‌گر این وضعیت غیرانسانی در این منطقه است و تاکنون حرکت موثری‌، جز بازی‌های سیاسی و شعارهایی که ریشه در تعصبات کور مذهبی دارد و بازیگرانی که هریک بنا بر مصالح و منافع خود در برافروختن آتش این جهنم شرکت دارند، دیده نشده است!
    شگفتا که اینگونه جنگها در دنیای باصطلاح متمدن امروز امری عادی شده است و مردم روی کره زمین هرروزه نظاره‌گر چنان کشتار و ویرانگریهایی در کشورهای مختلف هستند که نمونه‌های آنرا در میان هیچیک از حیوانات ساکن زمین نمی‌بینند! درصورتیکه هیچ مردمی بطور عام نه خواستار جنگ هستند و نه تمایل به دیدن اینگونه وحشی‌گری‌ها دارند.
   این پدیده قدیمی بر روی کره زمین که در دوران‌های مختلف اشکالی نو بخود گرفته است و بیشترین هزینه‌ها را بر مردم تحمیل می‌کند هیچ توجیهی ندارد جز وجود یک بیماری مزمن دربین ملت‌ها. این بیماری ریشه در خصوصیاتی از قبیل خودخواهی، ترس، طمع، تعصب، دروغ و بی‌تفاوتی دارد. زمانیکه چرایی این وضعیت را با مردم مطرح میکنیم معمولا جوابشان یک کلمه است: " سیاست "!
   اگر واقعا جواب در سیاست است اولین متهم سیاسیون و مراکزیست که پرورش دهندگان اینگونه افراد هستند. شاید کلمه " سیاست " برای مردم درست معنا نشده باشد؛ ولی باید دید سیاسیون چه کرده‌اند و چه کسانی در امور سیاسی فعال هستند که مردم چنین برداشتی از سیاست دارند.
   این وظیفه مراکز فرهنگی و نخبگان و سازندگان افکار عمومی است که راهی برای درمان این بیماری همگانی پیدا کنند. درعین حال وظیفه همه مردم است که ریشه‌های این بیماری را نزد خود هم جویا شوند و راه علاج آنرا بیابند.
   تا زمانیکه ما مردم همدیگر را بعنوان کسانی که با کمک هم می‌توانیم جهانی بهتر برای خود بسازیم تصور نکنیم و راههای چنین همکاری‌هایی را یاد نگیریم از شر اینگونه نابسامانی‌ها خلاصی پیدا نخواهیم کرد و هر روز باید در این انتظار باشیم که شعله‌های جنگ ما را هم گرفتار کند.

Sunday 24 September 2023

لزوم تهیه مقدمات تدوین و تصویب قانون اساسی جدید



با درود مخلصانه بر همه هموطنان عزیز‌
  تجربه سالیان طولانی ایرانیان در تلاش برای کسب زندگی بهتر، خصوصا کوشش‌های سال‌های اخیر در مسیر یافتن راه حلی برای نجات ایران از گرفتاری‌ها و نابسامانیهای روزافزون کنونی، نشانگر آنست که تقریبا همگی خواستار تغییرات اساسی در روند اداره کشور خود هستند.
    در بیانیه‌ها و گفتگوهای گروهی فعالان سیاسی- اجتماعی در همین یکسال اخیر هم، که صحبت از تغییرات انقلابی در ساختار اداری کشور درمیان بوده است، همه خواستار تغییراتی هستند که نهایی کردن آنرا به تدوین و تصویب قانون اساسی جدید موکول می‌کنند.
    یکی از معضلات مهم وضعیت سیاسی امروز ایران اینست که، باتوجه به آنچه در تاریخ معاصر در صحنه سیاسی اتفاق افتاده است، اعتماد عمومی نسبت به گروه‌های سیاسی- اجتماعی کاهش یافته است و هیچ گروه سیاسی شناخته شده نزد مردم نیست که بتواند پرچم تغییرات اساسی را بردوش گیرد و از پشتیبانی کافی مردمی برای ایجاد تغییرات برخوردار باشد. بهمین دلیل چنانچه گروه‌های سیاسی خواستار جلب حمایت مردمی باشند، که تنها راه ایجاد زمینه تغییرات است، لازمست در برنامه‌های خود آینده‌ای را برای ایران ترسیم کنند مبتنی بر اصولی  که قدرت سیاسی را در هیچ مرکز و نهادی متمرکز نکند و یک سیستم اداری را پیشنهاد نماید که خاصیت خود‌ترمیمی با نظارت همگانی داشته باشد. پایه‌ها و چارچوب چنین سیستمی باید در قانون اساسی کشور بعنوان یک قرارداد اجتماعی مشخص گردد.
    از آنجا که هر کلمه‌ای در هر قانون اساسی می‌تواند حامل بار حقوقی مهم باشد، بررسی چنین قوانینی کار مردم غیرمتخصص نیست. برای اینکه مردم بتوانند در قضاوت نهایی آنرا قبول و تصویب کنند باید اطمینان حاصل کنند که بندها و کلمات مندرج در قانون توسط حقوقدانان برجسته و مورد وثوق مطالعه و تایید شده باشد.
تجربه نحوه تصویب قانون اساسی جاری در ایران و عواقب آن، خود گویای ضرورت چنین امری میباشد.
اکنون که صحبت از ضرورت تغییر قانون اساسی در میان است، لازمست از هم‌اکنون به چنین امر مهم پرداخته شود.
   نظر باینکه اینکار مستلزم صرف وقت و انرژی و هزینه میباشد، و استفاده از امکانات عمومی دولتی هم  ممکن نیست، پیشنهاد میشود مجمعی از نمایندگان تمام گروه‌های سیاسی - اجتماعی در داخل و خارج از کشور در انتخاب حقوقدانان واجدشرائط، به تعدادی مورد توافق، هماهنگی کنند و هزینه‌های لازم هم  بطور شفاف برآورد تا، با ایجاد ساز و کاری مناسب، از طریق اعانه ملی توسط داوطلبین خیراندیش، بدون اعلام مشخصات آنان، تامین شود.
   باوجود همه اختلافاتی که ممکن است در میان گروه‌های سیاسی وجود داشته باشد، لزوم چنین اقدامی که میتواند مردم را هم در صحنه فعال نماید از دید هیچیک پوشیده نیست.
    امکانات عملی اینکار در فضای مجازی مهیاست و هریک از تشکلات موجود می‌تواند، با تماس با همه گروه‌ها، بانی چنین امر نیکویی گردد. بدیهی‌است پس از اعلام آمادگی چند تشکل سایرین هم  به کمک خواهند آمد.
    ابتدا همه نسخه‌های قوانین اساسی که بعضی گروه‌ها تهیه کرده اند باضافه هرگونه پیشنهاد و نظری که دارند به گروه حقوقدانان  انتخابی ارائه و همزمان در نشریه‌ای مجازی، که مخصوص همین امر ایجاد میشود، در معرض نقد عموم قرار داده میشود.
  گروه حقوقدانان پس از بررسی همه پیشنهادات و تجربیات گذشته می‌توانند قانون مورد تاییدشان را شروع به بازنویسی نمایند و از همان ابتدا بترتیب هر ماده از آن در همان صفحه مجازی به اطلاع عموم برسد تا، ضمن آگاهی عمومی، از نظرات مفید ارائه شده توسط مردم هم در جمع بندی نهایی استفاده شود.
   چنین قانونی می‌تواند در یک مجلس منتخب ملی، با هر نامی، در مدتی کوتاه بررسی و عینا و یا با تغییرات در معرض تصویب مردم گذاشته شود بطوریکه مردم بتوانند  همان قانون ارائه شده و یا همان قانون با تغییراتی که آن مجلس اعمال می‌کند یکی را  انتخاب و تصویب کنند.
چنین اقدامی می‌تواند در ایجاد همبستگی ملی و تفاهم همگانی برای پایه‌ریزی بنایی نیکو برای آینده‌ای بهتر تاثیر بسزایی داشته باشد.
    از آنجا که لزوم تحول جهانی بسوی دنیایی بهتر، بطوریکه همکاریهای دوستانه بین‌المللی جایگزین قطب‌بندی‌های خصمانه کنونی شود، در سطح جهانی احساس میشود؛ می‌توان با دعوت از حقوقدانان مشهور بین‌المللی این قانون بگونه‌ای تدوین شود که در هر کشوری قابل اجرا باشد.
    وضعیت موجود روابط بین‌الملل که موجب تخاصمات غیرعاقلانه و کشتارهای وحشیانه انسانهای بیگناه و تخریب محیط زیستِ همه ساکنان روی زمین شده و میشود وضعیتی نیست که درخور انسان متمدن امروز باشد. بهمین جهت بلند کردن ندای تغییر در سطح جهان وظیفه هر انسان نیک‌اندیش میباشد و هیچ دلیلی وجود ندارد که این ندا از درون ایرانیان با آن سابقه تمدنی بر نیاید.

Sunday 16 July 2023

آسیب شناسی جنبش ایرانیان (مورد توجه اهالی سیاست)


  در بررسی علل عدم توفیق جنبش‌های اخیر در ایران غالب صاحب‌نظران علت را به تشتت و پراکندگی گروه‌های سیاسی نسبت می‌دهند و بعضی هم خواستار شروع بدون پیش شرط گفتگو بین آنها هستند.
منشأ اختلافات امروز گروه‌های سیاسی را باید در انقلاب سال ۵۷ و قبل از آن جستجو کرد. شاید اگر در زمان انقلاب ۵۷ عملکرد قابل قبولی داشتند آن انقلاب بسویی نمی‌رفت که احتیاج به جنبش‌های انقلابی مجدد باشد.
   با قبول این نظر که اختلافات عمده در بین گروه‌های سیاسی یکی از مهمترین علل ناموفقیتهای جنبش دموکراسی‌خواهی است، باید قبول کرد که گفتگوی بدون پیش‌شرط بین گروه‌های با اختلافات سیاسی عمده غیرممکن میباشد چرا که این گروه‌ها بعضا همدیگر را در پیش آمدن وضعیت موجود در ایران مقصر می‌دانند و نگران این هستند که درصورت راهیابی به ساختار اداری کشور، بدون تصحیح سیاست‌های حاکم بر خود، داستان‌های گذشته تکرار و به شکست مجدد بیانجامد.
   آنچه بیشتر از وجود تشتت و اختلاف در بین گروه‌های سیاسی اهمیت دارد عدم اعتماد مردم به آنها میباشد. این حقیقتی است که خود گروه‌های سیاسی هم به آن معترفند و وظیفه آنانست که برای رفع هر دو مانع چاره‌اندیشی کنند.
  وجود آراء و عقاید مختلف در بین گروه‌های مختلف سیاسی امریست طبیعی ولی اینکه نتوانند در بزنگاههای تاریخی، که به سرنوشت و آینده کشور ارتباط پیدا میکند، به نوعی هماهنگی دست یابند ایرادی است اساسی که ناشی از عوامل مختلف میباشد:
   یکی از علل عدم اعتماد ملی نسبت به گروه‌های مختلف سیاسی مربوط است به عملکرد گذشته آنان و تصوراتی که مردم نسبت به آنان دارند، وتا نتوانند در این زمینه‌ها بطور بسیار شفاف و صادقانه با مردم صحبت کنند و مقاصد و مبانی فکری فعلی خود را بیان نمایند قادر به کسب اعتماد مردم و همدیگر نخواهند بود.
منظور از گروه‌های سیاسی در اینجا گروه‌های خارج از حاکمیت هستند که، بخاطر سانسور تاریخی طولانی  و تداوم آن، در دیدگاه مردم ایران وضعیت مشخصی ندارند و برای شناساندن خود به ملت احتیاج به کوشش‌های مضاعف دارند. و ابتدا باید شبهات موجود در اذهان نسبت به خود را روشن نمایند. گروه‌های سیاسی داخل حاکمیت همه از یک جنس هستند و مردم به وجود تفاوت دربین آنان قائل نیستند.
   سابقه گروه‌های سیاسی در ذهن مردمِ امروز عمدتا به ابتدای انقلاب ۵۷ تا سال ۶۰ مربوط میشود.
در سال ۶۰، با برکناری اولین رئیس‌جمهور منتخب، تقریبا همه گروه‌های سیاسی غیرحاکمیتی از صحنه حذف شدند و مشمول آماج تبلیغات منفی حاکمیت واقع شدند.
   تبلیغات سیاسی چهار دهه اخیر همراه با عملکرد حاکمیت نه تنها موجب سلب اعتماد عمومی نسبت به گروه‌های سیاسی شده است بلکه، مخرب‌تر از آن، اغلب مردم مشارکت خود در امور سیاسی را نیز امری بیهوده و بی‌اثر می‌پندارند!
   علت اصلی عدم حضور قشر عظیمی از مردم، که از آنان بعنوان قشر خاکستری نامبرده میشود، در جنبش همین احساس بیهودگی و بی‌تاثیری میباشد.
مهمترین عامل این احساس بیهودگی نسیت به فعالیت سیاسی و بی‌اعتمادی مردم به گروه‌های سیاسی تشکیک در درستی راهیست که مردم برای رهایی از رژیم دیکتاتوری و دست‌نشانده قبلی برگزیدند و القای شبهه در درستی انتخابی که در اولین انتخابات بعد از انقلاب رخ داد! این درحالیست که جنبش همگانی مسالمت‌آميز بهترین راه تغییر نظام‌های دیکتاتوری میباشد که به اصلاح تن نمیدهند؛ و اولین منتخب ریاست جمهوری ایران هم باسوادترین، بابرنامه‌ترین و صادق‌ترین فرد کاندید آن مقام بود که با اکثریتی بزرگ برگزیده شد. مردم با خود می‌گویند اگر در این دو حرکت تاریخی اشتباه کردند، چه تضمینی وجود دارد که چنین اقداماتی نتیجه‌ای بهتر حاصل آورد؟!
   اولین گام در برگشت اعتماد مردم به خود و تشویق آنان به مشارکت در امور سیاسی تصدیق درستی تنها راهی بود که در رژیم گذشته برای اصلاح امور باقی مانده بود؛ و درستی انتخابی که برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران اتفاق افتاد.
    سنگینی وظیفه برگرداندن این اعتماد به مردم بر دوش دو گروه سیاسی موجود در صحنه سیاسی امروز بیشتر حس میشود: اول گروهی که هنوز از نظام سلطنتی مشروطه طرفداری می‌کنند که باید به روشنی از اشتباهات بزرگ سلطنت پهلوی که منجر به انقلاب شد بیان کنند و دوم گروهی که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند و خود شریک و عامل به انحراف کشیدن انقلاب مخصوصا از سال ۶۰ به بعد بوده‌اند.
اولین شرط صداقت در اصلاح‌طلب بودن در صحنه سیاسی ایران قبول و بیان روشن موارد اصلی از اشتباهات گذشته است که حالا در صدد اصلاح آنها هستند. در مورد سلطنت طلبانی که امروزه مدعی آزادی هم هستند، (که در اینصورت باید مدعی سلطنت مشروطه باشند)، شرط صداقت اینست که مخصوصا به اقشار بعد از انقلاب اعلام کنند سلطنت پهلوی مشروطه نبود و حرکت مردمی برضد آنان را تصدیق و برسمیت بشناسند.

  گروه‌های دیگر، یا بطور دقیقتر، اشخاصی از گروه‌های سیاسی دیگری هم هستند که در ایجاد وضعیت موجود مسئولیت داشته‌اند و شامل آنانی می‌شود که در گذشته معتقد به راه و روشهای دیکته شده از جانب قدرت‌های بزرگ بوده‌اند و برای رسیدن به قدرت از دستورالعمل‌های صادره از  قدرت‌های چپ و راست پیروی میکردند. این اشخاص هم برای حضور در صحنه سیاسی ایران باید با روشنگری در مورد اقدامات گذشته خود به بیان این حقیقت بپردازند که هیچ قدرت خارجی منافع خود را در وجود ایرانی موفق و سربلند و مسلط بر امور خود نمی‌بیند. و امید به خارجی در نجات ایران از مسائل موجود اشتباه محض است.
   معدودی از گروه‌ها هم هستند که دارای تشکیلاتی مسلح میباشند. امروزه بر همه ثابت شده است که جنبش‌مسلحانه از اين پس کاربرد نجات دهندگی ندارد بلکه خود می‌تواند مانع گسترش جنبش‌های مسالمت‌آميز باشد و بهانه‌ای در دست زورمداران برای سرکوب مردم . از طرف دیگر از آنجا که این گروه‌ها خود تولید کننده ادوات جنگی لازم نیستند، خواهی‌نخواهی باید به تدارک کنندگان اسلحه متوسل شوند و این از دید مردم به نوعی وابستگی تعبیر می‌شود. این بسیار به نفع مردم خصوصا در نواحی مرزی است که گروه‌های سیاسی فعال در آن نواحی خود را از شر اسلحه خلاص و بطور رسمی خلع سلاح خود را اعلام نمایند. مخصوصا در نواحی مانند کردستان و بلوچستان، که زادگاه اصیل‌ترین اقوام ایرانی هستند، دیده میشود که حرکات مسلحانه جز ایراد تلفات انسانی و ویرانی تاکنون هیچ دست‌آوردی نداشته است و بسیار ضروریست اینگونه خطرها از این هموطنان دور شود.
   در چنین صورت است که زمینه‌های هماهنگی میان گروههای مختلف سیاسی که مشتاق داشتن وطنی آزاد و آباد هستند فراهم می‌شود و مردم هم می‌توانند با توجه به نظرات خبرگان سیاسی و همراهی با آنان، توام با ارائه نظرات سازنده، در صحنه سیاسی و سازندگی کشور خود حضور فعال داشته باشند.
   تا جاییکه به مردم ایران، به معنی یک ملت، مربوط میشود باید توجه داشته باشند که خود باید مسئولیت هر نوع اتفاق در کشور خود را بپذیرند و نمی‌توانند همیشه دیگران را در بوجود آوردن شرائط نامطلوب زندگی مقصر بدانند. آگاهی از وضعیت سیاسی کشور و جهان وظیفه آحاد ملت است و هرگونه اقدام سیاسی- اجتماعی موفق در کشور وابسته به میزان آگاهی و مشارکت آنان در امور مربوط به خود میباشد و این وظیفه آحاد ملت است که در جهت ارتقاء آگاهی و حضور موثر در صحنه به همدیگر یاری رسانند.
  نارضایتی اکثریتی بزرگ از وضعیت موجود ایران بدین معناست که اداره امور کشور در دست ایرانیان نیست و همه مردم حتی طرفداران حاکمیت نیز باید متوجه باشند که این وضعیت، که ناشی از تفکر حاکم است، قابل دوام نمیباشد و دیر یا زود عواقب وحشتناک آن دامن همه را خواهد گرفت.
  گذر موفقیت آمیز بسوی اداره عاقلانه کشور مستلزم همکاری و همیاری همه کسانیست که همه سرنشینان چنین کشتی در این اقیانوس متلاطم هستند.

Sunday 19 February 2023

سلبریتی‌های آزادیخواه


با سلبریتی‌های آزادیخواه نامهربانی نکنید. انتظار دارید اینان سیاستمدارانه رفتار کنند!؟ کدام مدرسه و دانشگاه به آنها سیاست صحیح آموزش داده است؟ کدام جریده آزاد تحلیل‌های روشنگرانه ارائه داده است که آنان را در برابر کید و نیرنگ‌های کثیف سیاستمداران وابسته به کارتلهای همه‌خوار ضد‌ضربه کند؟ خودشان که صادقانه می‌گویند سیاسی نیستند.
   این جوانانی که طاقت تحمل ظلم‌های داخلی را نداشته‌اند و خود را مجبور به ترک وطن کرده و با دست‌خالی آواره شده‌اند چه باید میکردند؟ آیا در داخل کشور کسی به پشتیبانی آنان برخواست تا کمی از ظلم به آنان کاسته شود؟ آیا زمانیکه مجبور به هجرت شدند کسی دست یاری بسویشان دراز کرد؟ اینان که با دلی پر از درد و پریشانی از خانه و کاشانه خود محروم شدند کدامیک از منتقدین امروزشان گوشه چشمی به آنان داشت که مبادا در قربت گرفتار مشکلات فراوان معمول نشوند. اینان ترک وطن کردند که فریاد تظلم‌خواهی سر دهند و لااقل بخشی از بغض‌های فروخورده خود را بشکافند. آیا بلندگویی در دست آنان قرار دادید که ناله‌های خود را بگوش کسی برسانند؟
مگر چاره‌ای دیگر جز بکارگیری تخصص و هنر خود برای نجات خود داشتند؟
آن کسی که خبرنگار است و حرفه‌اش مطبوعاتیست برای امرار معاش و تامین زندگی درحالیکه توانایی مالی هم ندارد چه باید بکند؟ چه جایی برایش بهتر از یک بنگاه مطبوعاتی با بلندگویی که با استفاده از آن می‌تواند فریاد بزند؟
بلبلی که توانسته خود را از قفس برهاند در فضای خارج از قفس شروع به خواندن می‌کند بدون اینکه بداند کسانی در کمین نشسته‌اند تا این بلبل خوش‌آواز را در باغ خود نگهدارند.
  بهرحال سلبریتی‌هایی که بخاطر هنرهای خود مشهور شده‌اند و تصمیم گرفته‌اند با استفاده از هنری که دارند خود را از شرّی رها کنند و کمکی هم به رهایی دیگران بکنند نباید با نامهربانی مدعیان رهایی مواجه شوند. باید به آنان کمک شود تا گرفتار شر جدید نشوند. اینان همانگونه که پذیرای ظلم ظالمین نشدند، این هنر را دارند که اگر دوباره مظلوم واقع شوند خود را رها کنند. بشرط اینکه راه‌های فرار آنان از قفس‌های احتمالی جدید را کاملا مسدود نکنید.
   پیران سیاست بجای اینکه به جوانان کم تجربه خورده بگیرند به این بيانديشند که قصور خودشان چه بوده است که جوانان را به مسیر مطلوب رهنمون نشدند. بعضی از اینها دارند اشتباهی را مرتکب می‌شوند که تکرار اشتباهات ما قدیمی‌هاست! مگر خود ما در زمان انقلاب ۵۷ در انتظار اخبار خبرپراکنی‌هایی مانند بی بی‌سی و رادیو اسرائیل و غیره نمی‌نشستیم؟ مگر ما در آن جوانی خود فکر نمی‌کردیم که این صداها از جهان آزاد می‌آید، جایی که حاکمانشان پشتیبان رژیم پهلوی بودند، و تصور نمی‌کردیم آنان بخواهند بر‌ضد رژیم ما را تحریک کنند!؟ سالها گذشت تا متوجه شویم آن بنگاه‌های سخن‌پراکنی در خدمت سیاست خارجی دولت‌های خود بودند و داشتند از نارضایتی‌های ما سوءاستفاده میکردند برای رسیدن به منافعی که تامین آن دیگر از شاه برنمی‌آمد و بدنبال فرد مستعدتری می‌گشتند! اگر این را می‌دانستیم بیشتر مواظب حرفهای فریبنده میبودیم.
ما حتی پس از سرنگونی شاه با فرزندان او که در آنزمان کودکانی بیش نبودند درست رفتار نکردیم.
تصور کنید اگر زمانیکه شاهِ بیمار دربدر از این فرودگاه به آن فرودگاه پاس داده می‌شد خودمان او را برای درمان میپذیرفتیم و برای کودکان بیگناهش هم ماوایی در نظر می‌گرفتیم و بجای اعدام‌های ناعادلانه شبانه اعلام عفو عمومی میکردیم چقدر شرائط تغییر می‌کرد!؟
     بهرحال باید قبول کنیم که ما، انقلابیون آنزمان و جویندگان همان انقلاب در حال حاضر، نمی‌توانیم خود را از مسئوليت در کجرویهای گذشته مبری کنیم. باید اشتباهات گذشته را بازگو کنیم تا درسی شود برای همیشه. ما هم مانند بعضی امروزی‌ها که فقط می‌خواهند از وضعیت موجود رها شوند بدون توجه دقیق به آنچه ممکنست در آینده رخ دهد، مرتکب اشتباهات سیاسی شدیم. نه ما تقصیر زیادی داشتیم و نه امروزیان. هر دو قربانیان سیستم سانسورهایی بوده‌ایم که در خدمت زیاده‌خواهان بوده‌ و هستند. حال میتوانیم با بیان صادقانه واقعیت‌ها ذهن نسل امروز را هم با سیاست‌های کثیف حاکم بر دنیای خود آشنا کنیم تا نسل جوان خود را از تجربه‌های پیشینیان خود بی‌نیاز نبیند و اشتباهات گذشته را تکرار نکند. نسل امروز متوجه شده است که فقط در پناه آزادی می‌تواند رشد کند. ولی باید بداند که دزدان آزادی هم کم نیستند و در کمین نشسته‌اند تا همه را دوباره گرفتار دامهای خود کنند. برای دوری از دام حیله‌گران بهترین کار اینست که نقشه راه پیش روی خود را دقیقا ترسیم و مطابق آن قدم بردارند. به کسانی که می‌گویند بگذارید از این بند رها شویم تا بعد نقشه راه را تهیه کنیم توجه نکنید. همین حالا با نقشه‌ی طراحی شده توسط متخصصین مورد اعتماد و با نظارت دقیق خودتان حرکت کنید.

Monday 6 February 2023

"رابطه زندگی معمولی با سیاست، و راه نجات از سیاستهای مخرب"


 ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که کمتر از ۱٪ مردمِ آن صاحب ثروتی معادل بیشتر از مجموع ثروت ۵۰٪ مردم هستند! و جمعیت زیادی از مردم هم به نان شب خود محتاج و از کمترین امکانات هم بهره‌ای ندارند! این اختلاف فاحش طبقاتی چطور ایجاد شده است؟ این نه یک امر شانسی و اتفاقی است و نه کار خدای معتقدان.
   اشاره به خدای معتقدان برای اینست که عده ای اعتقاد به قسمت و روزی دارند و تصور می‌کنند خدا روزیشان را مشخص کرده است! این خدانشناسانِ معتقد اطلاع هم ندارند که بسیاری از مواردِ اعتقادی که بگوش آنها خوانده شده است برای مستعد کردن آنان به باج‌دهی بوده است!
  بهرحال، اگر بتوانیم چند نفر را استثنا کنیم، اکثر این فوق‌ثروتمندان از طریق زد‌و‌بندهای رایج در محافل سیاسی به این ثروتها رسیده‌اند. این بمعنای آنست که عده‌ای قلیل در کمین نشسته‌اند تا از راه‌های غیرعادلانه صاحب ثروت دنیا شوند! اینان چنان تشکیلاتی بهم زده‌اند که رهایی از دام‌هایی که برای باقی ثروت دنیا پهن کرده‌اند کار آسانی نیست. این زد‌و‌بندهای کلان در دنیای سیاست اتفاق می‌افتد و دنیا هم درحال حاضر توسط سیاستمداران اداره می‌شود. کاش این افراد متوجه میشدند اینهمه ثروت غیرمعمول و غیرسازنده ارزش این زندگی حداکثر صدساله زودگذر را ندارد و خود بانی اصلاحاتی میشدند تا بلکه با همکاری همه و بکارانداختن همه اندیشه‌های خلاق به زندگی بهتر و طولانی دست یافت.
  شاید تنها راه برای مردم دنیا که بتوانند حق خود در این دنیا را حفظ کنند آگاهی یافتن از روش‌هایی است که ثروتشان را به تاراج میبرند و پیدا کردن راهی برای تامین حقوق خود. این یعنی سیاسی شدن و آشنا شدن به امر سیاست بطوریکه با تأثیرگذاری در امور سیاسی لااقل با ایجاد فرصت‌های رقابتی بیشتر و کمک به وضع قوانینی مردمی‌تر مانع از پایمال شدن حق خود توسط اقلیت کم‌انصاف شوند.
   سیاسی‌کاری آنقدر بد جلوه داده شده است که اغلب مردم سعی می‌کنند خود را از سیاست مبری بدانند. این موجب می‌شود فرصت طلبانی که میخواهند از راه‌های سیاسی به ثروت بیشتر برسند از فرصت‌های بیشتری برخوردار شوند و صحنه سیاسی از وجود سیاستمداران پاک خالی شود. البته فرصت سیاسی زمانی برای همه مردم فراهم می‌شود که آزادی‌های سیاسی تامین شده باشد و کار سیاسیِ پاک هزینه‌بردار نباشد. در کشورهای با نظام‌های بسته و دیکتاتوری کار مردم دوچندان و بسیار سخت‌ترست. اینان باید ضمن آشنا کردن خود به سیاست، در امر آزادسازی خود هم فعالانه مشارکت کنند.
سیاست در کشورهای معروف به جهان سوم نه تنها در قلمرو اقلیت‌های خاص قرار گرفته بلکه صحنه تاخت و تاز سیاستمداران حرفه‌ای بین‌المللی هم شده است و این امر منجر به پیچیدگی بیشتر اوضاع در این کشورها شده است. همین احتمال نفوذ اجانب در کشورهای جهان سوم است که کار سیاست و تشکیل گروه‌های سیاسی قویِ پاک با نفوذ گسترده در توده‌ها را بسیار سخت‌تر کرده است. همین امر مانع از تشکیل ائتلاف‌های گسترده و کارساز می‌شود و امکان بقدرت رسیدن اقلیت‌های نه‌چندان مطلوبِ مردم را بیشتر می‌کند. چاره‌اندیشی در خصوص این معضل را در شفافیت میبینم. در دنیای جهان سومیها امروزه سِرّی نگهداشتن تصمیمات و برنامه‌ها تقریبا غیرممکن میباشد چرا که ممکنست بشود امری را از دید مردم دور نگهداشت ولی، باوجود دستگاه‌های پیشرفته جاسوسی، از دید قدرت‌های مسلط دور نخواهد ماند. بنابرین شفافیت و عدم وجود سِرّ، بطوریکه همه مردم در جریان همه تصمیمات و برنامه‌ها و نظرات سیاستمداران قرار گیرند، بهتر می‌تواند به اهداف گروه‌های سیاسی مردمی کمک کند؛ و ضمن کاهش امکان حضور غیرخودی، از تاثیر افکار احیانا مخربِ غیرخودی در تصمیمات نهایی هم خواهد کاست. از طرف دیگر با گسترش سیاست پاک در جوامع بشری زمینه‌های دوستی و همکاری‌های بیشتر بین همه مردم دنیا و ایجاد اتحادیه‌های بزرگ منطقه‌ای و سپس جهانی نیز فراهم می‌شود که می‌تواند منجر به دنیایی بهتر و سالم‌تر شود.
   آنچه فعلا در مورد ایران از دست گروه‌های سیاسی موجود برمی‌آید، مخصوصا آنانی که مدعی مردمی بودن و پاک بودن هستند، اینست که برای تسهیل رسیدن به اهداف بزرگتر باهم وارد گفتگو شوند و برای ادامه همکاری‌های لازم یک قرارداد اجتماعی جامع تهیه کنند تا براساس آن بتوانند با کمک همدیگر و همراهی بیشتر مردم بر مشکلات موجود فائق و زمینه نجات کشور از بن‌بستهای موجود را فراهم آورند. بهرحال در فردای نجات ایران، برای همه شماها و همه مردم، یک زندگی آبرومندانه و مسالمت‌آميز در کنار هم از اولویتها میباشد و برای این منظور جز پیروی از یک قرارداد اجتماعی مطلوب که همان قانون اساسی مورد نظر باشد راهی نیست. موکول کردن تنظیم قانون اساسی به بعد ضمن اینکه مانع از همکاری میشود، ممکنست شرایطی پیش آید که امکانش از بین برود و جامعه دچار سردرگمی و آشوب شود.

Saturday 21 January 2023

جنجال وکالت ملی


    در انقلاب ۵۷ موضوع رهبری و وکالت مردم انقلابی مردم ایران  برای همه جهان واضح و مبرهن بود. و حضور میلیونی مردم در کف خیابان برای هیچکس شک ایجاد نمیکرد که رژیم شاه رفتنی است. با این‌وجود بخشی اصلی از رهبری جنبش اعتقاد داشت برای پیروزی احتیاج به کسب نظر مساعد قدرت خارجی دارد و با همین پندار بطور مستقیمِ غیرعلنی و غیرمستقیمِ علنی، ولی بدون اطلاع ملت، وارد گفتگو با قدرت خارجی شد و چنان توسط کارکشته‌گان سیاسی قدرت خارجی منحرف شدند که پس از رسیدن به قدرت بیشترین سود را نصیب قدرت خارجی کردند و بیشترین تخریب را به ایران پس از انقلاب وارد کردند.
  حالا فردی با سابقه خانوادگی مطروده، بدون برخورداری از پشتیبانی مردمیِ مشخص، می‌خواهد با یک وکالتنامه مجازی چند هزار نفری برای خودش مرجعیت سیاسی کسب کند تا بمنظور براندازی حاکمیت با قدرت خارجی وارد مذاکره شود.
جالب اینجاست که ایشان برای مردم نقشی جز شعار "همبستگی ملی" و اعلام اعتماد به خودِ او بیان نمی‌کند.
  حال تصور کنید ایشان با آن سابقه سیاسی خود، و بدون هیچگونه سابقه‌ی برخورداری از علم سیاست کلاسیک ویا تجربی، وارد مذاکره با قدرتهای خارجی شود و از آنها بخواهد به او کمک کنند تا حاکمیت فعلی ایران را براندازد و زمینه نظرخواهی برای ایجاد حکومتی جدید در ایران را فراهم کند.
فکر می‌کنید این قدرت‌های خارجی چه شرایطی برای کمک خود مطرح خواهند کرد و چه تضمین‌هایی از او خواهند خواست!؟
آیا اگر میزان بهره‌دهی او به آنها بیشتر از نظام فعلی نباشد، با او همراهی خواهند کرد!؟
  آنان که با شعار استقلال و آزادی بقدرت رسیدند آن کردند که کردند! وای بحال آینده‌ای که از قبل با شعار مذاکره با قدرت خارجی شروع شود!
    جنبش امروز مردم ایران با همین رهبری جمعی خود با جهان وارد صحبت شده است و بطور واضح و علنی به دنیا گفته است که سیاست خارجی ایرانِ آینده جز دوستی با همه کشورها و رابطه حسنه بر اساس حقوق مسلم همگانی نخواهد بود. و این دیگر هیچ جایی برای مذاکرات علنی یا غیرعلنی با هیچ قدرتی را خالی نمی‌گذارد؛ تا زمانیکه دولتِ بمعنای واقعی منتخب مردم از طریق کانالهای دیپلماتیک مرسوم با تمام کشورها شروع به تحکیم روابط دوستانه براساس منافع متقابل کند.
آنچه باقی می‌ماند اینست که این مردم با استفاده از توانایی موجود در خود با هماهنگی همدیگر برنامه گذر به آزادی و استقرار حاکمیت خود بر سرنوشت خود را با تنظیم یک قرارداد اجتماعی جدید، که همان قانون اساسی مطلوب باشد، فراهم نمایند.
این وظیفه‌ایست برعهده همه مردم، مخصوصا دلسوزان صاحب علم و تدبیر و آشنا با سیاست کشور‌داری، تا توانایی خود در اداره امور خود را عملی و با نظارت همگانی، با اشتباه کمتر، آینده‌ای بهتر برای خود ترسیم کنند.

Saturday 22 October 2022

ایران آینده با رهبری جمعی


    ایران آینده تک‌رهبرِ خودمدعی نمی‌خواهد. جوان ایرانی نمی‌خواهد و نباید دوباره گرفتار شخصیت‌های نا‌آزموده‌ای شود که برای تعویض او مجبور شود خون بدهد.
  ایران آینده باید برای همیشه آزاد بماند. تجربه ایران و جهان نشان داده است که خودمدعیانِ رهبری بیشتر از اینکه بفکر کشور و مردم آن باشند بفکر منافع خود می‌باشند.
     در مورد ایران کنونی درحالیکه همه چیز کشور، از مردم گرفته تا آب و خاک و حیوانات و طبیعت آن گرفتار انواع مشکلاتی میباشد که فقط با برنامه‌های دقیق کارشناسانه و زحمات شبانروزی باید معالجه و رفع شوند، هیچ شخصیت فردی و گروه خاصی وجود ندارد که بتواند مدعی دارا بودن کلید حل این مشکلات باشد و داوطلبانه خود را در معرض چنین زحماتی قرار دهد.
   ایران امروز شخصیت‌هایی دارد که قادر به اداره کشور و قرار دادن مجرای امور در مسیر رشد باشند ولی اکثرا از کسانی نیستند که حاضر باشند داوطلبانه وارد صحنه‌های سیاسی معمول بشوند که در لبه پرتگاه به فساد هم قرار گیرند.  اینگونه افراد شخصیت‌هایی هستند که ملت برای پیدا کردنشان باید کمی زحمت بکشند؛ خود را با تاریخ آشنا کنند و گوش و چشم و هوش خود را بکار گیرند تا آنان را یافته و از آنان دعوت بعمل آورد در اداره و مدیریت ایران آینده، تحت شرایط قانونی و با ارائه برنامه‌های کوتاه‌مدت و دراز‌مدت و گزینش همکارانی از میان همین افراد فرهیخته که در زمینه‌های تخصصی خود آمادگی خدمت به خود و ملت را داشته باشند، شرکت و برای ایرانی که با سرمایه‌های آن پرورش پیدا کرده‌اند  ادای دِین نمایند. چنین افرادی دوست ندارند مانند سیاسیونِ دنیای سیاستِ کثیف خود را گرفتار عواقب سیاست‌های کثیف نمایند. اینان دوست دارند همیشه پاک بمانند و بهمین منظور معتقدند باید دائما مورد ارزیابی و قضاوت تیزبینان و منتقدین صادق قرار داشته باشند و زمینه‌های ابراز چنین انتقادات هم از طریق راه‌های روشنِ قانونی وجود داشته باشد بطوریکه اشتباه به اشتباه افزوده نشود و اگر نظر اکثریت صاحب‌نظران با ادامه برنامه خاصی مخالف بود، قبل از آنکه خسارتی وارد شود، برنامه دیگری جایگزین گردد.
   مردم ایران باید متوجه شده باشند که فقط تغییر یک سیستم کافی نیست برای بهبود وضعیت زندگی آنها. بلکه باید هوشیارانه، با مطلع نگهداشتن خود در خصوص امور جاری کشور، حضوری فعال در صحنه داشته‌ باشند.

Wednesday 5 October 2022

سیاست خارجی ایرانِ آزاد


   شعار جهانی ایران آزاد خواهد بود:
بنی‌آدم اعضای یک پیکرند
            که در آفرینش ز یک گوهرند
    ایران آزاد میراث کوروش بزرگ را و نگاه جهانیان به چنان ایرانی را در شکل مدرن آن عینیت خواهد بخشید.
    ایران آزاد حقوق همگانی را سرلوحه برنامه‌های داخلی و خارجی خود خواهد داشت و جز دوستی با همه کشورها و ملل جهان و همکاری همه‌جانبه برای نیل به صلح جهانی سیاستی دیگر در صحنه بین‌الملل نخواهد داشت.
   ایران آزاد در سایه صلح پایدار از امکانات خود برای جبران عقب‌مانده‌گی‌های بیش از صد‌ساله کشور و ارتقاء سطح زندگی مردم خود استفاده خواهد کرد و در همین راستا از کمک همه خیرخواهان جهان هم استفاده خواهد نمود تا ایران را بعنوان الگویی برای جهانی شاد و دوست داشتنی معرفی کند.
   با چنین سیاستی، ایران آزاد احتیاج به برجام/ مرجام هم نخواهد داشت‌.

Friday 30 September 2022

انقلاب و ضد‌انقلاب


    انقلاب به معنی دگرگونی و در وجه سیاسی آن به تغییرات در سیستم حکومتی یک کشور اشاره می‌کند که از یک وضعیت نامطلوب به وضعیتی مطلوبِ مردم تبدیل شود.
    طبیعتا در هر سیستم حکومتی غیرمردمی عده‌ای هستند که به دلایلی از سیستم برخوردار و حامی آن می‌باشند و زمانیکه صحبت از انقلاب میشود با آن مخالفت می‌کنند و معروف می‌شوند به ضدانقلاب. 
    ضدانقلاب هم می‌تواند از مردم کشور باشد هم می‌تواند از خارجیانی باشد که بنحوی منافعشان در ادامه وضع موجود و یا تبدیل آن به دلخواه خود باشد.
    هیچ انقلابی نبوده و نیست که مواجه با ضدانقلاب نباشد. نمونه اخیر آن در کشور خودمان در سال ۵۷ را داریم که صحبت از ضدانقلاب از دوران انقلاب تاکنون تداوم داشته است. وجود ضدانقلاب داخلی به دلیل گفته شده امریست طبیعی ولی زمانیکه انقلابی به نتیجه رسید حاکمیت ناشی از انقلاب با برخورداری از پشتیبانی عمومی می‌تواند بنحو مطلوب با آن کنار بیاید.
    آن ضدانقلابی که باید بیشتر مورد توجه واقع شود ضدانقلاب خارجی است که سعی می‌کند با به بیراهه کشاندن انقلاب به تامین منافع خود تداوم بخشد.
    آثار مخرب چنین ضدانقلابی را پس از انقلاب ۵۷ دیده‌ایم و حاصلش وضعیتی است که اکنون مشاهده می‌کنیم.
      در انقلابات مردمی تنها زمانیکه مردم و حاکمیت به اصول انقلاب پایبند بمانند و ضدانقلاب خارجی را هم با درایت و عاقلانه مدیریت کنند، موفقیت آن قابل تضمین است.
   عدم پایبندی به اصول انقلاب ۵۷ منجر به وضعیتی شده است که همه مردم و حتی حاکمیت مشکلات ناشی از آنرا انکار نمی‌کنند. مقامات بالای حکومتی سالهاست که به وجود مشکلات اذعان دارند ولی آنرا قابل حل میدانند و وجود آنها را به عوامل ضدانقلاب مخصوصا عوامل خارجی نسبت میدهند.
    اکنون مشخص است که کاسه صبر بسیاری از مردم لبریز شده و اعتراضات خود را به شکل‌های مختلف  نشان می‌دهند.
     هم‌اکنون این اعتراضات ادامه دارد و نشان بارز آن بسته ماندن فضاهای اطلاع‌رسانی در سرتاسر کشور است.
    از فعالیت‌های تبلیغاتی و نحوه اطلاع رسانی بعضی از رسانه‌های خارجی و وابسته به آنها مشخص است که در این وضعیت نابسامانی، که بوی انقلاب از آن به مشام میرسد، عوامل ضدانقلابی خارجی فعالیت خود را آغاز کرده‌اند و مترصد تغییر اوضاع به نفع خود هستند.
  مهمترین ابزار آنان ابزار تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی است که، در غیاب یک سیستم اطلاع‌رسانی مورد اعتماد داخلی، از آن بنحو موثر بهره‌برداری می‌کنند.  بستن فضای اطلاع‌رسانی داخلی بهترین کمک به مقاصد ضدانقلاب خارجی است که می‌تواند فضای ملتهب داخلی را بسود و بسوی خود تغییر دهد.
   این خطر زمانی تشدید می‌شود که زمینه‌های برخوردهای نظامی هم فراهم باشد. زمانیکه توپها و موشک‌ها بسوی یک کشور خارجی شلیک میشود و در ادامه جنگ رسانه‌ای با کشورهای دیگر صحبت از بن‌بست در مذاکرات کذایی برجام و تبلیغات سوء پیرامون آن در میان است، بهانه‌های لازم برای اقدامات نظامی خارجی هم به آسانی فراهم می‌شود.
    بدیهی است هیچ قدرت خارجی موافق تغییرات اساسی در کشور ما براساس استقلال و آزادی که تامین کننده منافع ملی و جلوگیری کننده از سوءاستفاده‌های خارجی باشد نیست. و اگر فرصت پیدا کنند فقط در راستای برنامه‌های خود عمل خواهند کرد.
     در این موقعیت حساس و خطرناک فقط ملت ایرانست که می‌تواند در راستای منافع خود بگونه‌ای عمل کند که ضمن تامین حقوق خود در حذف زمینه‌های سوءاستفاده خارجی هم کوشا باشد و در این مسیر خود را از تجارب فرهیختگان و سیاستمداران ملیِ معتقد و آگاه به اهمیت اصل استقلال و آزادی و تمامیت ارضی کشور محروم نکند. 
   منافع همه‌جانبه دستگاه‌های دولتی ایران هم در اینست که از اقداماتی که موجبات نارضایتی‌های بیشتر مردم را فراهم می‌کنند جلوگیری و زمینه را برای رسیدن به آشتی ملی و برقراری سیستمی مطابق خواست اکثریت مردم که مدافع حقوق طبیعی اقلیت‌ هم باشد فراهم کند.
    رجز‌خوانیهای رایج و توسل به دروغ و زور برای گذر از بحران‌ها هیچگاه مثمرثمر نبوده و نخواهد بود.

Wednesday 14 September 2022

مظلومیت حسین در کربلا و مظلومیت حسن در وانشان!


   قبلا در رابطه با عبدالله شدن خودم در تعزیه عاشورا نوشتم.
   تا آنجا که بخاطر دارم، در زمان بچه‌گی‌های من، مراسم دهه اول محرم و دهه آخر صفر با اهمیت یکسان در وانشان برگزار می‌شد. روز دهم محرم تعزیه امام حسین و روز ۲۸ صفر تعزیه امام حسن  را داشتیم.
  از قدیمی‌ترها شنیده بودم که تعزیه‌خوانهای وانشانی هیچوقت از مردم پول نمیگرفتند و کسی هم برای آنان پول جمع نمی‌کرده.
   در زمانی هم که تعزیه‌خوانی من شروع شد تعزیه خوانها هیچوقت وسط تعزیه نمایش را قطع نمی‌کردند که به جمع‌آوری پول بپردازند‌. در آن ابتدا، فقط در روز عاشورا، چند پیراهن به تعزیه‌خوانها اهدا میشد که یکی از آنها را بجای پیراهن پوسیده‌ای که حریصانه از تنم میدریدند واگذار میشد و‌ بقیه با تعدادی کله قند که بمناسبت برگزاری عروسی قاسم نذر میشد در بین سایر تعزیه‌خوانها تقسیم میشد. شاید یکی دو بار تیکه‌های کوچکی از قند را بمن هم داده باشند ولی پولی در بین نبود.
   این رسم هم بود که بعضی‌ها بانی برگزاری تعزیه‌خوانی در شب در منزل خودشان میشدند که مقداری پول هم می‌دادند.  بعدها باب شد که در روز عاشورا دو نفر از اهل آبادی حین برگزاری تعزیه از مردم پول جمع میکردند و کاغذ و قلم هم داشتند که یادداشت میکردند و از آن پول برای خریداری وسائل تعزیه استفاده میشد و باقیمانده را بین تعزیه‌خوانها تقسیم میکردند که البته تعدادی از آنها پول را قبول نمی‌کردند.
    زمانیکه پای تعزیه‌خوانهای غریبه به وانشان باز شد، آنها رسما وسط مراسم، در یک لحظه‌ی حساس غم‌انگیز ، بازی را قطع میکردند و پول جمع میکردند. معمولا یکی از آنها نقش برجسته‌تری داشت و در سخنرانی هم ماهر بود؛ و با آن زبان جادویی خود از مردم میخواست که " چراغ " را روشن کنند! اولین چراغ ثوابش از همه بیشتر بود! من متوجه بودم که منظورش از چراغ پول است ولی علت این را که اسم آنرا می‌گذاشت "چراغ روشن کردن" نمی‌دانستم. شاید در آن دوران تاریک چراغ و روشنایی ارزشمند بود و مخصوصا با عقیده نسبت به " پل صراط" معنای دیگری پیدا می‌کرد و آن این بود که این چراغ در قیامت، زمان گذر از روی پل صراط کمک می‌کرد که شخص در تاریکی از پل به داخل جهنم نیافتد!
   بهرحال کم‌کم پول جمع کردن بین تعزیه‌خوانهای وانشانی هم باب شد. ابتدا کسانی پول جمع میکردند و بعد با پیوستن یکی از غریبه‌ها به گروه وانشانی او وظیفه جمع کردن پول در وسط صحنه را بعهده گرفت چرا که مدتی طول کشید تا تعزیه‌خوان وانشانی رویش به این کارها باز شود.
   در پایان دهه و بعد از هر تعزیه خانگی جلسه‌ای داشتند برای تقسیم پول که تعزیه‌خوانهای مبتدی مثل من در آن شرکت نداشتند! ولی لااقل یک بار را بخاطر دارم که دو تومان هم بمن دادند.
    با پولی شدن تعزیه‌ها، موضوع تعزیه و درجه جذابیت آن اهمیت ویژه پیدا کرد. بعضی از داستانهای تعزیه قدرت پولسازی بیشتری نسبت به دیگران داشتند.
  کمترین درآمد مربوط به تعزیه عمر بود، که با خر‌سواری، صحنه‌های خنده‌دار آفریده میشد. و پر‌درآمدترین آنها تعزیه امام حسین بود، که با تعطیلی روز عاشورا، هم جمعیت بیشتری را جذب می‌کرد و هم صحنه‌های جالب و حزن انگیز زیادی داشت و گاهی دوبار در طول تعزیه برای جمع‌آوری پول بازی قطع میشد.
   اینجاست که تبعیض بین امام حسن و امام حسین معنا پیدا کرد!
   تعزیه امام حسن فاقد صحنه‌های هیجان‌انگیز و تاثیرگذار بود و قدرت جمع‌آوری پول کافی نداشت!
   از آنجا که قدرت پول بموقع خودنمایی میکند چاره را در این دیدند که در روز ۲۸ صفر هم، که بخاطر شهادت امام حسن تعطیل است، بجای تعزیه امام حسن، داستان جذاب و پولساز کربلا به نمایش درآید! و برای خالی نبودن عریضه، تعزیه امام حسن را در شب برگزار میکردند.
    این است داستان مظلومیت امام حسن در وانشان ! و تاسف آور اینکه هیچکس در برابر این ظلم اعتراض نکرد و فکر می‌کنم هنوز هم این رسم ادامه دارد!
   بهرحال فرهیختگان و دوستداران واقعی امام حسین و جویندگان اهداف او  نه دخالتی در اینگونه امور دارند و نه حرفهای آنان شنیده میشود!
  آنچه بکار عوامفریبان و سوءاستفاده کنندگان از عواطف مردم می‌آید ایجاد صحنه‌های هیجان‌انگیز و شورانگیز است که، ولو با داستان‌سازی‌های دروغین، قدرت جذب توده را داشته باشد.
    این جنبه از عزاداریها اینروزها با تقسیم غذای مجانی و پذیراییهایی که گاها سلامت جامعه و محیط زیست را هم بخطر می‌اندازد تکمیل شده است! بالاخره مردمی هم که مترصد دو روز استفاده بهینه از تعطیلات خود هستند حوصله پخت و پز در منزل را ندارند و چه بهتر که از غذای نذری استفاده کنند. اینکه امام حسین در کربلا و امام حسن در وانشان مظلوم واقع شوند در برابر تفریح در روز تعطیل چه اهمیتی دارد؟!
    البته نه حسن و نه حسین ظلم بر خود را پذیرا نشدند. این ما هستیم که ظلم به بزرگان و به خود را روا میداریم!

Tuesday 9 August 2022

آنروز که من 'عبدالله' میشدم


   تا آنجا که از خاطرات کودکی در ذهنم مانده است، دهه‌های محرم و صفر برای امثال من روزهای هیجان‌انگیزی بود. رفتن دنبال دسته‌های عزاداری مخصوصا نوشیدن شربت نذری که شیرین و معطر بود بسیار لذت بخش بود. آنروزها شربت را در دیگهای کوچک و ظروفی که بادیه مینامیدیم به وسط جمعیت می‌آوردند و با استکان تقسیم میکردند. تو هر بادیه‌ای سه چهارتا استکان بود که صاحب نذر آنها را پر می‌کرد و به مردم میداد می‌خوردند و استکان را پس می‌دادند تا به نفرات بعدی بدهد. معمولا یک عدد استکان مخصوص بچه‌ها بود، بچه‌های غیربالغ را می‌گفتند نجس هستند! اگرچه همه استکانها برای پر شدن به داخل دیگ غوطه‌ور میشدند ولی برای بچه‌ها جدا بود. اگر چای بجای شربت میدادند، به بچه‌ها فقط قند می‌دادند! کمی که بزرگتر شدم سرِ همین موضوع کمی احساس خفت میکردم ولی شربت خوشمزه‌تر از آن بود که از خیرش بگذرم! 
  مادر من هم که بعد از فوت دو کودک پسرش و بعد از چهارتا دختر دیگه پسر گیرش نمی‌آمده، ناراحت از اینکه نکند بهمین خاطر پدرم یه زن دیگه بگیره، نذر کرده بوده اگر پسر گیرش بیاد سه کیلو شکر نذر امام حسین کند و پسرش را هم در ماه‌های محرم و صفر سیاه‌پوش کند. موضوع ندری شکر و پیراهن سیاه را، زمانی که دید من رغبتی به آن نشان‌ نمیدهم، خودش بمن گفت ولی صحبت احتمال  زن دوم بخاطر پسر را از دیگران شنیدم و بعدها خودش هم تایید کرد‌. آخر، آنروزها داشتن پسر برای خانواده‌ها خیلی مهم بوده! چون دختر را در نهایت مال مردم می‌دانستند و این پسر بود که می‌بایست در پیری عصایشان باشد. حالا دیگر اوضاع فرق کرده و دختر و پسر تقریبا مساویند ؛ مخصوصا در وضعیت اقتصادی- اجتماعی امروز غالبا، اگر بخواهند بچه داشته باشند، به اولی هرچه باشد اکتفا می‌کنند.
   بعدها اگرچه متوجه شده بودم پخش شربت دیگر ثوابی ندارد و پوشیدن مشکی را هم بخاطر اینکه همرنگ با مرتکبین به انحرافات میشدم نمی‌پسندیدم ولی بخاطر دل مادر پیرم تا زمان وجودش مراعات میکردم.  در آن سن دلیل آوردن برای نادرست بودن این چیزها فایده‌ای نداشت و سعی هم نکردم چنین کنم؛ چرا که فرضا او را هم قانع میکردم، از اینکه متوجه شود یک عمر را با پندارهای اشتباه گذرانیده حتما ناراحت می‌شد و به هویت او لطمه میزد. تصحیح اشتباهات عقیدتی اگر بموقع توسط خود شخص درک نشود می‌تواند به روحیه شخص لطمه بزند.
   باری، از لذت شربت خوردن و سرگرمی دوران کودکی به دوره مکتب ملایی رفتن رسیدم و بعد مدرسه و ملایی در تابستانها. 
چون شادروان ملا‌محمد‌صادق در من استعداد یادگیری یافته بود، در کنار درس قرآن، نسخه‌های تعزیه خوانی را هم با من کار می‌کرد و چون شرکت در انواع شکل عزاداری در ذهن امثال من احساس وقار و بزرگی ایجاد می‌کرد، تشویق به تعزیه خوانی شدم‌.  نقش‌های من در تعزیه با رقیه و سکینه شروع شد و بعدها طفلان مسلم و قاسم و علی‌اکبر. یکی از مهيج‌ترین و در عین‌حال ترسناکترین آنها نعش شدن در روز عاشورا و بازی در نقش عبدالله در تعزیه امام‌حسین بود. زمانی که در نقش نعش بر روی تابوت و دوش مردم حمل میشدم ترس از اینکه ساطور آقا رضا خدابیامرز، با آن هیبت و عظمتی که عینک دودی و لباس مشکی داعشی به او بخشیده بود، انگشتم را قطع نکند نگرانم میکرد؛ اگرچه او همیشه، قبل از زدن ضربه به سنگی که زیر دستم گذاشته بودند، دستم را با دست خودش می‌پوشاند .
  وحشتناکتر از آن زمانی بود که در نقش عبدالله در قتلگاه کربلا خودم را به امام حسین می‌رساندم و در دامن او قرار میگرفتم. خوشبختانه شمر پسر عموی من بود و مواظبم بود ولی زمانی که مردمِ شیفته‌ی رشته‌ای از پیراهن عبدالله بعنوان تبرک و محافظ در برابر تمام صدمات و بلایای طبیعی و غیرطبیعی حمله‌ور میشدند از شمر هم کاری ساخته نبود! تنها کاری که می‌توانست بکند این بود که خودش پیراهن را در بدنم بدَرَد! ولی با وجود اینکه مادرم در آنروز یکی از کهنه‌ترین پیراهن‌های نازک را تنم می‌کرد، آن دستان حریص و بی‌رحم، مانند همان مردمی که در صحرای کربلا بخاطر ثواب دنیا و عقبا بر بدن امام حسین تاختند، چندین خراش بر بدن من وارد میکردند که اگر بخاطر پیراهن نوی که بجای آن پیراهن بمن هدیه می‌شد نبود تحملش سخت بود!
  این روزها دیگر حاضر نیستم گناهِ رد شدن از کنار شهید‌‌کنندگان مجدد امام حسین را بپذیرم و برای اینکه ببینم امروزه با عبدالله چه میکنند به تماشا بروم.

Monday 13 June 2022

دزدی از تولید کننده احمقانه‌ترین دزدی‌ها و عدم امنیت تولید کننده‌ها بارزترین نوع عدم امنیت.


   با ادامه وخامت اوضاع اقتصادی دزدی از مزارع وانشان هم بموازات دزدی از منازل روزبروز گسترده‌تر میشود . همین دو‌سه روز با چند نفر از ساکنین مواجه شده‌ام که می‌گویند بهمین خاطر دست از کشت و کار کشیده‌اند. کشت در مزارع وانشان تقریبا خلاصه شده است به کمی پیاز و سیب‌زمینی و سیر، آنهم معمولا در سطح مصارف شخصی. ولی درست قبل از زمان برداشت دزدان احمق وارد عمل می‌شوند و حاصل زحمات کشاورز بیچاره را تباه میکنند. این نوع دزدی‌ها احمقانه‌ترین شکل دزدیست؛ چرا که منجر به توقف تولید و گرسنه ماندن خود دزدان هم خواهد شد. 
 زمانیکه تولیدات کشاورزی امنیت نداشته باشد یعنی تولید قطع خواهد شد، کمبود ایجاد خواهد شد، قیمت‌ها بالا خواهد رفت، به تعداد گرسنگان افزوده خواهد شد، گرسنگان شورش خواهند کرد و در نتیجه همه همدیگر را خواهند خورد! 
   این چیزیست که فعلا مردم نمی‌خواهند باور کنند و مسئولین امنیتی هم فقط گوش به گفته‌های منتقدین و زبان به تهدید آنان دارند، غافل از اینکه زمانیکه مردم از گرسنگی بجان هم بیافتند دیگر برای هیچکس امنیت وجود نخواهد داشت و خود امنیتیها هم حتی امنیت خود را نمی‌توانند تامین کنند. 
   بسیاری از فرزندان این روستا در مراکز امنیتی از جمله ارتش و سپاه و غیره خدمت کرده و می‌کنند ولی روستای خودشان فاقد امنیت است!
  فکر می‌کنید در این شرائط دوراندیشی‌های لازم برای امنیت ملی شده است؟! 
آنانیکه خود را مسئول امنیت می‌دانند حتما متوجه هستند که درصورت بحرانی‌تر شدن اوضاع، خودشان اولین قربانی‌ها خواهند بود. مانند ارتشی خواهد بود که چنانچه فرمانده‌اش از درایت و دوراندیشی و ذکاوت برخوردار نباشد بیشترین تلفات را نصیب همان ارتش خواهد کرد. 
در باب مقوله امنیت چنانچه زنگهای خطر بموقع بصدا درنیاید و یا زنگها بگوش نرسند خیلی زود دیر خواهد شد.

Sunday 5 June 2022

بی‌بی سی و منافع انگلیس در سلطان‌پروری

"
    بیش از چهل و چند سال پیش بود که جوانانی مثل من با مشاهده مشکلات مردمِ پیرامون خود و وجود اختلافات طبقاتی شدید در جامعه و حاکمیتی زورمدار که مانع فعالیت‌های سیاسی سالم بود، در مسیر تحول‌خواهی قرار گرفتند. آن روزها بعلت وجود جو ترس از  ساواک صحبت‌های سیاسی فقط در بین دوستان و آشنایان بسیار نزدیک، آنهم با ملاحظات زیاد، انجام می‌گرفت.
امکانات ارتباطی هم بسیار محدود و خلاصه شده بود در معدود شبنامه‌ها و نوارهای صوتی. 
   آنچه بیشتر از هر چیز در دسترس بود رادیو موج کوتاه بود که امکان شنیدن اخبار خارجی و صدای بعضی مخالفین را فراهم می‌کرد. مهمترینِ همه آنها  رادیو فارسی‌زبان بی‌بی‌سی متعلق به کشور انگلیس بود. 
می‌توان گفت تقریبا تمام کسانی که بدنبال آنچه بعدا انقلاب نامیده شد بودند اخبار این رادیو را گوش میکردند. تلقی ما، بعنوان ایرانیِ سانسور زده‌ی دور‌مانده از سیاست، از این رادیو این بود که اینان با توجه به دموکراسی حاکم بر محیطشان وظیفه خبرپراکنی را بعهده دارند و از آنجا که دولت انگلیس روابط بسیار نزدیکی با سلطنت حاکم بر ایران داشت تصور نمی‌کردیم برنامه‌ای بر ضد حاکمیت شاه داشته باشند. لذا تاثیر‌پذیری عامه از این رادیو بسیار بالا بود و سردمداران امور انقلابی هم در اینکه اخبار اقداماتشان از این رادیو پخش شود بسیار مشتاق و فعال بودند. 
    زمانیکه انقلاب پیروز شد و مردم ایران حس کردند به آزادی رسیده‌اند و رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های خودشان اخبار لازم را پخش می‌کنند، این رادیو کاربردش را برای ایرانیان انقلابی از دست داد.
   این بعدها بود که، بموازات و برحسب شدت محدودیت‌های مجدد سیاسی در ایرانِ بعد از انقلاب دوباره صدای اینگونه رسانه‌ها رساتر شدند و این رسانه که ( امثال من کم‌کم متوجه شده بودیم توسط وزارت خارجه دولت انگلیس برای توجیه و پیشبرد مقاصد برون‌مرزی خود تغذیه میشود) به تلویزیون ماهواره‌ای هم مجهز شد که با کادری حرفه‌ای و تعلیم‌دیده در میان اقشار مختلف جامعه ایرانی جا باز کرد.
  اکنون بسیاری هستند که دیگر حوصله توجه کردن به اخبار ارائه شده در صدا و سیمای ایران را ندارند چرا که به آن باور ندارند ولی به بی‌بی‌سی گوش می‌دهند، چرا که به باور بسیاری به واقعیت نزدیکترست و آنانی هم که به ماهیت این رسانه پی برده‌اند میخواهند ببینند چه نقشه‌هایی برای آینده در‌حال طرح دارند! 
   اینکه بعضی باور دارند طراحان آینده بسیاری از وقایع جهان پشت برنامه‌های توجیه‌گر امثال بی‌بی‌سی هستند چیزیست که کنجکاوان از عملیات سری بعدا علنی شده‌ی آنان و حقایق ملموس اتفاقات گذشته متوجه شده‌اند! مثلا در رابطه با جنگ هشت‌ساله ایران و عراق، سالها بعد از جنگ، در یکی از جلسات پارلمان انگلیس که وزیر خارجه برای پاسخگویی به سوالات مطروحه حاضر شده بود بوضوح بیان داشت که: " جنگ به سود منافع غرب بود و ما وسائل ایجاد و تداوم آنرا فراهم کردیم" ! و یا اشغال عراق توسط انگلیس و آمریکا را که با تبلیغات آنان مبنی بر وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق برای مردم خودشان و جهان توجیه کرده بودند، زمانیکه دروغشان آشکار شد، بعنوان اشتباه از آن یاد کردند! و چون سیستم معروف به دموکراسی خودشان چنین امکان را برایشان ایجاد کرده است ممکنست سیاستمداری مسئولیت جنایت بزرگی را بعهده بگیرد و بعد به بهانه اینکه نوعی اشتباه اطلاعاتی مقصر بوده است با یک استعفا به مسأله خاتمه می‌دهند! در مورد انقلاب ۵۷ خودمان ظاهر قضیه، که واقعیت هم داشت، این بود که مردمِ ناراضی و بستوه آمده از دیکتاتوری شاهنشاهی بپا خواستند و تحت رهبری یک روحانی مذهبی نظام موجود را سرنگون کردند. ولی این خیلی بعدتر بود که بعضی‌ها از مذاکرات و گفتگوهای پشت پرده آنزمان متوجه زد و بندهای پنهانی شدند که دلیل سرعت باور نکردنی روند پیروزی آن انقلاب شد! در جایی گزارشی از یک جلسه پرسش و پاسخ جمعی از تقریبا خودی‌ها در محضر آیت‌الله خمینی را خواندم که از او در باره نقش خودش در پیروزی انقلاب سوال میشود، چنین آمده است:
" نقش خود شما در انقلاب چه بوده است؟» ایشان باز هم تکرار کرد: «هیچ نقشی! چون من از سال ۴۲ تا کنون، ۱۵ سال است که از مردم دعوت به حرکت می‌کنم و اجابت نمی‌کنند، اما امروزه، الهی شده و چنین نهضتی به‌راه افتاده و چنین وحدتی پیدا شده!»
این فقط امروزست که فقط بعضی‌ها بر اثر تجربه متوجه بعضی از امور معروف به "الهی" می‌شوند!
 این داستان‌ها ما را می‌رساند به مصاحبه و بیانیه مطبوعاتی اخیر آقای رضا پهلوی که بطور زنده از چند رسانه معلوم‌الحال از جمله تلویزیون پر بیننده بی بی‌سی فارسی با آب و تاب فراوان پخش شد! 
   حالا دیگر امثال ما انقلابیون ۵۷ معنای این حرکت را متوجه میشویم که یا نقشه‌ای جدید در سر دارند و یا بدنبال گرفتن امتیازهای بزرگتر از حاکمین موجود هستند! آنچه مسلم است باید هشداری باشد

به ایرانیان؛ به ملت ایران که اگر می‌خواهند به گرفتاریهایشان افزوده نشود با هشیاری بیشتر و با احساس مسئولیت نسبت به خود و آینده فرزندان خود باید توجه بیشتری نسبت به سیاست حاکم بر جهان امروز و کشور خود داشته باشند و به این بهانه که " من با سیاست مخالفم! " آینده خود را به دیگران نسپارند و با دقت بیشتر خود را در سرنوشت خود دخیل کنند تا با عبرت گرفتن از کلاههایی که قبلا به سرشان رفته، لباسی نو بر تن کنند.
 به سواد‌داران و فرهیختگان و اهل علم و دانش که بی‌توجهی و عدم درک موقعیتِ عوام را بهانه‌ای برای کنج عزلت گزیدن و عافیت طلبی قرار ندهند! روشنگری و هدایت جامعه را وظیفه خود بدانند و در این زمینه هوشمندانه فعال شوند.
   به فعالین دنیای سیاست که با درس گرفتن از گذشته در حفظ آزادی و استقلال خود کوشا باشند و با توجه دقیق به سرنوشت وابستگان به قدرت‌های سلطه‌گر که خود قربانی مطامع آنها شدند، از رسیدن به قدرت با کمک بیگانه پرهیز کنند. آیا جای شگفتی نیست که فرزند شاه سابق که شاهی در خانواده‌شان را هم در سایه حضور قدرتمدارانه‌ی بیگانه به‌ ارث برده‌اند و می‌دانند که اولین شاه آن خانواده را با ذلت از ایران اخراج کردند و دومین را هم با آن همه خدمت و دوستی با قدرت‌ها در نهایت در حال مریضی و مرگ او را از این فرودگاه به آن فرودگاه منتقل و هیچیک از آن دوستان برایش فاتحه هم نخواندند، حالا سومی هم می‌خواهد، بدون توجه به آنچه بر پدرانش گذشت و بدون اشاره به اینکه چگونه سلطنت پهلویها از رشد سیاسی مردم ایران جلوگیری کردند و فقط با این ذهنیت اشتباه‌برانگیز که ایرانیان پهلویها را در مقایسه با آنچه در زمان قاجار داشتند و آنچه حالا تجربه می‌کنند می‌سنجند و ممکنست دوباره به آنها روی آورند، باز بفکر کسب قدرت و کشاندن ایرانیان به گذشتهٔ تاريکی دیگر و جلوگیری از بیداری واقعی مردم ایران بگردد! 
   حاکمین بر سیاست دنیای غرب با توجه به زمینه‌های سیاسی حاکم بر کشورهایشان منافع خود را در شرق جستجو می‌کنند. سیاست آنان هم بر ثروت‌اندوزی استوار است چرا که با این ثروت هم مردم خود را می‌توانند با خود همراه داشته باشند و هم به اهداف و امیال نه چندان دوراندیشانه خود برسند. سریعترین راه ثروت‌اندوزی و سلطه بر شرق را هم ایجاد جنگها می‌دانند و بسیار طول خواهد کشید تا مردم غرب هم متوجه زیان‌های مرگ آور این جنگها برای تمام انسانها شوند. برای ایجاد جنگها هم روی مستبدینی که روحیه جنگ‌طلبانه داشته باشند و یا تسهیل کننده شروع جنگ شوند حساب می‌کنند و در بقدرت رسیدنشان کمک می‌کنند. در همین راستاست که وسائل ارتباط جمعی دولتی آنها مانند بی بی سی با برنامه‌های کارشناسانه و روانشناسانه نظر مردم را بخود جلب می‌کنند تا نه روزانه بلکه چند سال یکبار بذری را بپاشند تا چندین سال حاصلش را درو کنند.
مشهورست که، در این اواخر، هر ۵۰ سال تحولی بزرگ در ایران رخ می‌دهد! اگر چنین باشد این ۵۰ سال مدتیست کافی در هر کشور برای رفتن تجربه‌دیده‌گانِ حرکات قبلی و فراموشی و وارونه جلوه دادن آنچه موجب ناکامیها شده است در سایه‌ی سانسور و اختناقی که حاکم بوده است تا نقشه‌های جدید آنانی که با برنامه‌ریزیهای درازمدت و حساب شده میخواهند به سلطه خود بر جهان ادامه دهند عملی گردد.
    در همین جنگ اوکراین بوضوح دیده می‌شود که، پس از سالها همکاری با پوتین‌ها و نجات آنها از ورشکستگی دوران شوروی و فرصت دادن به الیگارشی حاکم بر روسیه به ثروت‌اندوزی، حالا با هدایت آنها به جنگ نه تنها تمام این ثروتها را بالا کشیدند بلکه پول جیب مردم خود اروپا و آمریکا را هم با گرانی و تورم حاصله به نفع خود مصادره می‌کنند! 
   تا کی شود که مردم عادی جهان به این نتیجه برسند که رستگاری و رفاه همه به روابط دوستی و به کمک به همدیگر بستگی دارد نه به دشمنی و جنگهای وحشیانه.

Tuesday 12 April 2022

ایران در آينه جنگ اوکراین


     در گفتار قبلی، در رابطه با جنگ روسیه علیه اوکراین بیان شد که هیچ دلیلی برای شروع و ادامه این جنگ متصور نیست جز برنامه‌ی قدرتمداران ثروتساز برای افزودن به ثروتهایی که در انباشتن آن با هم رقابت می‌کنند!
   با مطالعه جنگها در سایر نقاط جهان هم نتیجه‌ای غیر از این متصور نیست.
   ایران ما هم فعلا گرفتار چند جنگ است که هریک از آنها به تنهایی می‌تواند ثروت یک کشور را بکام ثروت‌اندوزان بریزد و مردم کشور را به فقر گرفتار کند که کرده است.
    لبنان، فلسطین، سوریه، عراق و یمن صحنه‌هایی هستند که جان و مال ایرانی صرف درگیری‌های خانمانسوز بی‌حاصل می‌شود. همچنین ثروت ایران در جاهایی مانند افغانستان، پاکستان و کشورهایی در آفریقا و جاهای دیگر تلف میشود. خسارت مهمتر این جنگهای منطقه‌ای جنگ خاموشی است که بین مردم ایران و حاکمیت ایجاد شده است. مردم ایران، خسته از جنگ ۸ ساله با صدام و اعوانش، با هرگونه دخالت حکومت در کشورهای دیگر مخالف است و خواهان زندگی شرافتمندانه و روابط دوستانه با تمام ملل جهانست. و این دوگانگی بین مردم و حاکمیت خساراتی بیشتر از جنگ همراه دارد. مزید بر همه اینها روابط ناسالم و غیرعاقلانه بین حکومت ایران و سایر کشورهای جهان از جمله قدرت‌های بزرگ صحنه بین‌المللی میباشد. این روابط مصنوعی خود زاییده‌ی همان گرایش قدرت‌های ثروتساز برای غارت ثروت ملی ایرانست. 
حکومت ایران سالهاست درگیر مذاکرات بیحاصل و چانه‌زنی‌های فرسایشی با قدرتهاست که حاصلش توافقات موسوم به برجام شد و آنهم بخاطر سست بودن پایه‌های آن و برای اخذ امتیازات بیشتر با نیش قلمی برباد رفت و با اینکه بخشی از حاکمیت هم حاضر به پذیرش ننگ آن توافق نبود هم‌اکنون از قبولاندن همان قرارداد هم به طرفهای مقابل عاجزست. و این خود می‌رود تا بهانه‌ای ایجاد کند برای یکی دیگر از جنگهای تحمیلی به ملت ایران که چنانچه جرقه آن روشن شود تمام زیرساخت‌های اقتصادی- نظامی ایران را مورد هدف قرار خواهد داد بطوریکه ثروت و حاصل تلاش ۵۰ سال آینده ایرانیان را هم خواهد بلعید. 
  واقعیت اینستکه حاکمیت فعلی ایران ظرفیت و توانایی رفع این اختلافات مصنوعی و ایجاد روابط حسنه با کشورهای دیگر را ندارد و جز مردم ایران که برای رفع مشکلات سیاسی با سایر کشورها روزشماری می‌کند، هیچ قدرت دیگری تمایل باطنی به رفع این مسائل ندارد. 
تا زمانی که مشکلات سیاسی جاری ایران حل نشود، هیچ روزنه‌ای بسوی رفع مشکلات عدیده مردم و نجات آنان از فقر و گرفتاری باز نخواهد شد. 
حل مشکلات سیاسی ایران تنها در گرو تصمیم ملت ایرانست. این تنها ملت ایران از اقوام مختلف است که باید در صحنه سیاست حاضر و با دقت به تمام نظرات سیاسی- علمی توجه کند و با پیگیری دائمی صفحه جدیدی در صحنه سیاسی کشور بگشاید. 
ملت ایران باید مانند سال ۵۷ افکار عمومی جهان را به نفع خود جلب کند و از حسن نظر جهانی به خود چنان حفاظت نماید که هیچ قدرتی را توانایی تحمیل اقدامات خشن و خشونت آمیز به کشور نباشد تا در سایه این اقتدار ملی با ایجاد روابط حسنه بین خود و جهانیان الگویی مناسب برای برقراری روابط حسنه بین تمام ملل و زمینه‌ساز اتحادیه جهانی گردد. در این مسیر ایرانیان احتیاج به مردان و زنان خوشنام، خوش‌فکر و مدیران قابل اعتماد دارند. 
اگرچه فضای سیاسی بسته بیش از یک قرن اخیر انتخاب ایرانیان را بسیار سخت کرده است ولی چاره‌ای جز این نیست که افراد خوشنام از میان احزاب ملی و گروههای سیاسی معتقد به استقلال و آزادی ایرانِ یکپارچه را بیابند و با اعتماد به آنها و نظارت مستمر بر اعمال آنان با تشکیل شورایی از فرهیختگان و کاردانان و موثرین در امر کشور‌داری و تامین صلح و امنیت عمومی به امور مربوط به گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب بپردازند. 
بدیهی است ادامه وضعیت موجود و یا لغزش از اهداف ملی بر مشکلات اشاره شده خواهد افزود و مثل همیشه اولین قربانیان آن افراد نیروهای نظامی و انتظامی کشور خواهند بود. بهمین خاطر لازمست نظامیان که وظیفه خطیر دفاع از تمامیت ارضی کشور را بعهده دارند وظیفه ارائه کمک‌های مشورتی به شورای منتخب را عهده‌دار شوند و با معرفی افراد ذیصلاح خود به شورا در امر گذار شرکت و خود به انجام وظایف مقدس نگهبانی از امنیت کشور ادامه دهند.
 در این میان انتظار میرود تمام تشکیلات اجتماعی فعال از جمله دانشگاهیان، معلمان، دانشجویان، کارگران، کارمندان، کشاورزان و سایر اقشار از قضات و وکلا و مهندسین و ... با تشکیل جلسات مشورتی در تحقق این امر ملی کوشا گردند.
  ۷۰ سال عمر با ۵۰ سال تجربه نظامی_فنی، همراه با مباحثات نزدیک با دانش‌آموز و دانشجو در حین تدریس و نهایتا سرگرم به سنت شریف کشاورزی، می‌گوید راهی بهتر برای نجات کشور نیست. و مصلحت حاکمیت را هم در مخالفت با این پیشنهاد نمی‌دانم. 
    امید که با استقبال فعالین جزئیات آن مورد مشورت قرار گیرد.

Monday 4 April 2022

دنیای وحشی سیاست و جنگ اوکراین (۴)


در گفتار قبل اشاره شد که برآیند زندگی فوق ثروتمندان جز از نظر رفاهیات مادی تفاوت چندانی با دیگران ندارد و همه بعد از چند ده سال گرفتار بیماری و درد و مرگ می‌گردند. چه بسا در میان قشر غیربرخوردار و کم‌درآمد هستند افرادی که، براثر اعتقادات شخصی یا مذهبی، مشکلات و مصائب را بهتر تحمل می‌کنند و از آرامش بیشتری در زندگی برخوردار هستند. بنابرین نمی‌شود مدعی شد که قشر فوق‌ثروتمند در زندگی خود از بهره بیشتری نسبت به سایرین برخوردارند.
   چنانچه فوق‌ثروتمندان با چنین نگاهی به زندگی بنگرند و تصمیم بگیرند با استفاده از ثروتشان به یگ زندگی شاد و طولانی بدون غم و غصه و دلهره برسند راهی جز این ندارند که بدنبال بهره‌برداری از علم و دانش بروند و از وجود قشر متوسط صاحب دانش استفاده کنند و در طی این مسیر متوجه خواهند شد که لازمه‌ی رسیدن به آن هدف بزرگ کسب دانش بیشتر و تحقیق بیشتر و در نتیجه پیوستن مردم بیشتر به آموزش و تحقیقات پیشرفته است. قبلا اعلام شده بود که پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی دنیای معاصر نتیجه کار و گوشش دو سه درصد از مردم دنیاست و باقی مردم مصرف‌کنندگان این تکنولوژی‌ها و البته بسیاری از مردم محروم از این همه چیز هستند!
بدیهی است چنانچه درصد بالاتری از مردم دنیا به پژوهشگری پرداخته بودند، اکنون شاهد پیشرفتهای علمی بیشتری بودیم و چه بسا از بسیاری از مشکلات جانکاه امروزی رها بودیم. یکی از موانع پیوستن افراد به تحقیق و پژوهش نداشتن امکانات مالی و گرفتاری‌های اقتصادی ناشی از سازوکارهای غلط و غیرعادلانه حاکم بر دنیاست‌. بنابرین درصورتیکه این فوق‌ثروتمندان مایل باشند از زندگی بهتر و عمری طولانی‌تر توام با شادی و سلامتی بیشتر برخوردار باشند، باید  به الزامات تغییرات اساسی در روند اداره امور کشورها بسوی برقراری نظامی عدالت‌محور تن داده و در این مسیر اقدام نمایند.
   قشر متوسط مردم دنیا را هم میشود از نظر ثروت و امکانات زندگی به بخش‌های مختلف تقسیم کرد لکن با کمی اغماض میشود آنان را کارگزاران و اداره کنندگان سیستم اداری - اجتماعی امروز کشورهای مختلف قلمداد کرد. البته تعیین مرز مشخص بین این اقشار آسان نیست، و مخصوصا در جوامع بدون حساب و کتاب، ممکنست بطور بسیار اتفاقی فردی از طبقه زیرین اجتماعی از نظر اقتصادی رشد کرده و به طبقه فوق‌ثروتمند هم برسد ولی اینگونه افراد هم چنانچه فاقد عقل اقتصادی- اجتماعی باشند ممکنست همین ثروت باد‌آورده موجب تباهی آنان شود.
   بهرحال این طبقه متوسط هستند که میتوانند صاحب نقشی مهم در وضعیت زندگی همگان باشند.
    چنانچه این طبقه بفکر یک زندگی دائما شاد باشند، خود متوجه خواهند شد که اختلافات طبقاتی موجود یکی از موانع بزرگ آنست و دستیابی به رمز و رموز عالم هستی و تلاش همگانی در مسیر استفاده‌ بهینه از منابع طبیعی تنها راه رسیدن به زندگی دلخواه است. و این مهم جز با شرکت همه مردم در این تلاش همگانی ميسر نخواهد بود. وظیفه‌ی این قشرست که  ابزار و کارگزار سیستم طبقاتی ثروتساز نباشد و در فکر تقویت دانش و سطح آگاهی همه اقشار جامعه باشد تا موجبات رشد واقعی و حرکت بسوی تامین زندگی دائما شاد برای همه فراهم شود.
   قشر غیربرخوردار که ۹۰٪ جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند و مجموع ثروت آنان از نصف ثروت آن ۱٪ کمترست از عقب‌ماندگان دنیای امروز هستند که بیشتر آنها مورد استثمار قرار گرفته و شامل گرسنگان به معنی استانداردهای تغذیه‌ای و بخور- زودبمیران جوامع هستند. این قشر از جوامع، گذشته از کار وتلاش خود، احتیاج به کمک‌های فکری و راهنماییهای دلسوزانه دارند.
   بیشتر افراد این قشر، از نظر فکری، وابستگان به ادیان و مذاهب التقاطی منحرف شده و خرافات و تعصبات گذشته هستند ولی آنجا که افرادی از این قشر  مخصوصا جوانانشان فرصت تحصیل و مطالعه پیدا کرده باشند، توانایی خود در کسب آنچه اراده کرده باشند را نشان داده‌اند  وچه بسا چنان رشدی کرده باشند که جوانان قشر برخوردار و ثروتمند نکرده باشند. این قشر برای نجات خود از تهیدستی باید به این باور برسد که رشد ممکن است ولی در گرو ایجاد تغییر در خود و در پندارهای خود اوست. باید متوجه شود که نظام حاکم بر جامعه و بر اندیشه آنان تاثیر مستقیم بر وضع زندگی آنان دارد. باید متوجه بیعدالتیها و اینکه ممکنست مورد سوءاستفاده دیگران قرار گرفته باشند بشوند. باید متوجه شود که حتی ممکنست از طریق تعصبات و اعتقادات دینی و مسلکی خود مورد سوءاستفاده بوده‌اند. باید متوجه شود که حضور هرگونه زور و خشونت در جامعه بضرر آنان تمام می‌شود و باید از آن پرهيز و خود ابزار خشونت واقع نشود. باید قانع بشود که برای نجات از تنگدستی احتیاج به دانش و مراجعه به صاحبان دانش نوین دارد. اینجاست که به کمک دلسوزان دانشمند و متخصصین علوم اجتماعی و صاحب‌نظران صدیق سیاسی نیاز دارد.

و بیشتر از سایر اقشار محتاج به تلاش برای یافتن بدیل و الگوهاییست که صادقانه نوید دهنده‌ی چنین تغییرات در سیستم اجتماعی _ سياسی جهان باشد. و خود نیز در ایجاد تغییر در خود و دیگران کوشا باشد.
   اکنون با گذشت بیش از یکماه از شروع جنگ اوکراین و مشاهده‌ی آنهمه ویرانی و کشتار غیرنظامیان و تلفات بالای پرسنل و ادوات نظامی به روشنی می‌توان دید که تنها برندگان (صوری) این وحشی‌گری‌ها همان کارتلهای وابسته به قدرتمداران ثروتساز  هستند و بازندگان آن، در وحله اول،  مردم اوکراین و روسیه و مخصوصا روس‌تباران اوکراینی که یکی از بهانه‌های شروع جنگ بودند و بعد تمام مردم دنیا که تحت تاثیر این جنگ دچار لطمات روحی _ روانی و  صدمات ناشی از تخریب محیط زیست جهانی شده و می‌شوند هستند.
    آیا همین اتفاق دلیل کافی نیست که مردم دنیا از بی‌تفاوتی و کم توجهی به امر سیاست پرهیز و توجه داشته باشند که همین بی‌تفاوتی و بی‌توجهی مردم به امر سیاسی‌ست که موجب می‌شود قدرتمداران فاسد و بیماران روانیِ هوسباز و ثروت‌اندوز با تبانیِ همدیگر بر مردم کشورهای مختلف حاکم شوند و با ایجاد جنگهای خانمانسوز این جنایات را بر مردم روا دارند! 
 این قدرتمداران کشورهایی را درگیر جنگ می‌کنند که مردمانشان بر حاکمانشان نظارت ندارند و منتظر حوادث می‌نشینند. 
 بر همه مردم جهانست که در تغییر آنچه به سیاست کثیف معروف است به سیاستی پاک که توسط فرهیختگان و انسانهای دلسوز و کاردان اداره شود کوشا باشند تا در سایه آن، با مراعات حقوق همگانی انسانها و طبيعت، دسترسی به یک زندگی همیشه شاد برای همگان میسر گردد.

Saturday 12 March 2022

دنیای وحشی سیاست و جنگ اوکراین (۳)


در دو مطلب قبل به این نظر پرداخته شد که تمرکز ثروت جهانی در ۱٪ از مردم جهان موجب تمرکز قدرت سیاسی جهان در این اقلیت و برنامه‌ریزیهای همین قدرتمداران به هدایت ثروت بیشتر بسوی آنان از طریق مهندسی کردن انتخابات یا انتصابات مقامات سیاسی در کشورهای ثروتخیز شده است. 
یکی از رازهای موفقیت این سیستم ثروتساز هدایت قدرت سیاسی کشورهای ثروتخیز بسوی افراد مستعد به برقراری دیکتاتوریهای فاسد بوده است. در این سیستم استعماری فوق مدرن، علاوه بر بهره‌برداری‌های مرسوم از منابع کشورها، دیکتاتوران را بسوی تقابل با همدیگر و ایجاد جنگهای طولانی جهت ایجاد بازار مصرفِ پُر‌سود برای تولیدات وابسته بخود هدایت میکنند! مضاف بر آن، در سایه فساد حاکم بر نظامهای دیکتاتور، بقیمت فقر توده‌های مردم، ثروت‌های بیحسابی نصيب اشخاص خاص میشود که آنهم به روش‌های گوناگون به جیب ابرثروتمندان منتقل می‌شود. یک مثال جالب همین فدراسیون روسیه است؛ در زمان سقوط شوروی، این کشور از نظر اقتصادی تقریبا ورشکسته بود. با کمک غرب و از نعمت جنگ ایران و عراق و فروش جنگ افزارهای فرسوده به این دو کشور و قراردادهایی شبیه نیروگاه اتمی بوشهر کمی جان گرفت و سپس با فروش نفت و گاز، بدون اینکه در اقتصاد مردم روسیه تاثیر زیادی بگذارد،ثروت هنگفتی نصيب افرادی خاص در حکومت شد که با شروع جنگ با اوکراین بخش عمده ای از این ثروت در غرب بلوکه و ضبط گردید. جالب اینجاست که بهانه ضبط این اموال را سرقت دارایی مردم روسیه توسط پوتین و اطرافیانش اعلام کرده اند. آیا زمانیکه این ثروت در قالب پول نقد و ساختمان‌های لوکس و کشتی‌ها و قایقهای تفریحی و خریدهای آنچنانی به غرب منتقل می‌شد متوجه نبودند که اینها اموال مسروقه مردم روسیه است؟ 
   نتیجه این میشود که آن ۹۰٪ ضمن اینکه روزبروز فقیرتر می‌شوند گرفتار بلاهای ناشی از جنگها هم می‌گردند.
   ۹٪ باقی مردم در این آمار جهانی را میشود طبقه متوسط بحساب آورد. مدیران و کارگزاران کشورها و بیشترِ اداره‌کنندگان سیستم‌های مختلف علمی _فنی_ اجتماعی را هم باید در میان این قشر جستجو کرد.
چنانچه بخواهیم بدنبال حل مشکلات موجود در دنیای خود باشیم، راه حل را باید در میان همین سه قشر از مردم دنیا پیدا کرد؛ یعنی آن ۱٪ فوق ثروتمند، آن۹۰٪ غیر‌برخوردار و ۹٪ متوسط. 
    شاید بشود هر سه قشر را بنوعی در پدید آمدن این فاصله طبقاتی و مسائل ناشی از آن مسئول دانست. باید دید کدام قشر می‌توانند در حل مسائل موثرتر باشند. 
ابتدا باید مشکلات و حل آنها را مشخص و تعریفی هم از یک زندگی خوب ارائه دهیم.
   در نگاه عالمان دو نوع پیش‌بینی کاملا متضاد برای آینده انسان زمینی متصور است: 
   یکی اینکه باتوجه به روند تخریبی کنونی محیط زیست، ناشی از روند زندگی نامتوازن و مدیریت امور بدست نا‌اهلان سودجو، که موجب تغییرات شدید آب و هوایی در کره زمین شده و می‌شود، و آثارش هم اخیرا در بعضی جاها دیده شده است، موجبات غیرقابل زندگی شدن زمین فراهم می‌شود بطوریکه بر اثر سرما و یا گرمای شدید همه موجودات زنده از جمله انسانها در سرما و یا در آتش و سایر آنچه بلایای طبیعی نامیده می‌شود در جهنم ایجاد شده توسط خود از بین می‌روند و از روی زمین محو میگردند! اضافه کنید شایعاتی را که می‌گویند در  بعضی نظامهای بسته و غیرمسئول آزمایشگاه‌های شیمیایی بر پا کرده‌اند که در آنها روی تولید ویروس‌های کشنده کار میشود و خطر انتشار آنها بین مردم وجود دارد!
    پیش‌بینی دیگر اینستکه در نتیجه‌ی پیشرفتهای علمی و رفتار انسانها در مطابقت با قوانین طبیعت موجبات تامین سلامتی دائمی، تا حد نو کردن اعضاء بدن، زندگی جاویدان ممکن و انسان شرائطی برای خود فراهم می‌کند که به آنچه بهشتش نامیده است برسد و در کمال شادی و خرسندی از زندگی در بهشتی که می‌سازد لذت میبرد.
    در مقیاس افراد معمولی و بزبان ما روستائیان هم زندگی خوب شامل یک زندگی میشود که در آن موجبات شادی دائمی همراه با عزت و سربلندی فرد فراهم باشد. اگرچه شادی می‌تواند درجاتی داشته باشد ولی حداقل‌های یک زندگی شاد شامل خواب و خوراک کافی، تفریحات سالم‌،  برخورداری از ایمنی و سلامتی همیشگی و عاری بودن از غم و غصه میباشد. استمرار چنین شادی و سلامتی، یعنی همان چیزی که معمولا در تعارفات روزمره برای همدیگر آرزو میکنیم، مستلزم همگانی بودن آن و دائمی بودن آنست. یعنی باید به دفع همه آفات و بلیات و مرگ انسانها بینجامد.
   راه حل مسائل امروز را باید در رفع هرآنچه موجبات درد و مرگ میشود و کسب آنچه موجبات یک زندگی شاد و سالم را فراهم می‌کند یافت. و این مهم جز با شناخت رمز و رموز جهان هستی و عمل در راستای قوانین زندگی‌بخش هستی ممکن نخواهد شد.

حال ببینیم کدامیک از سه قشر اشاره شده در فراهم نمودن این شرائط برای خود موفق بوده‌اند و یا تصور تامین آنرا برای خود فراهم کرده‌اند؟
  شاید افرادی از قشر فوق‌ثروتمند مدعی باشند از نظر خوراک و تفریحات تامین هستند. ولی آیا نسبت به سلامتی و ایمنی خود و مصونیت از بلایای طبیعی و لطمات ناشی از اعمال سایر افراد اطمینان خاطر دارند؟ آیا توانسته‌اند موجبات سلامتی دائمی خود و رهایی از مرگ و میر نزدیکان خود که موجب غم و اندوه آنان میشود را فراهم کنند؟ آیا با ثروت فوق‌نیاز خود می‌توانند با شرایطی که موجب غم و اندوه آنان میشود مقابله کنند؟ مگر طول عمر مفید و برخوردار از شادیِ آنان چقدر از طول عمر سایر اقشار بیشترست؟حتما همه آنان می‌دانند که در شرائط موجود آنان هم حد‌اکثر تا سنی حدود ۱۰۰ سال از یک زندگی مرفه و احتمالا شاد برخوردار و سپس گرفتار انواع بیماری و درد و رنج و مرگ می‌گردند. واین را هم قبول دارند که زندگی خالی از شادی و سلامتی ارزشی ندارد‌. آیا ثروت باقیمانده از آنان می‌تواند کمکی برای آنان بعد از مرگشان شود؟
آیا این قشر فوق ثروتمند اصلا بفکر فردای خود هستند یا فقط حال را خوشند و بیخیال از فردای خود و آنچه بر دیگران می‌گذرد!؟ اگر چنین هستند چرا باید فرصت پیدا کرده باشند اینهمه ثروت دنیا را به تصاحب خود درآورده باشند؟
در گفتار بعد به نقشی که هریک از این اقشار در زندگی آینده می‌توانند داشته باشند پرداخته می‌شود.

Wednesday 2 March 2022

دنیای وحشی سیاست و جنگ اوکراین(۲) "

 در قسمت اول این گفتار به این سوال پرداخته شد که آیا جنگ اوکراین دلایل قانع‌کننده‌ دیگری جز نقشه‌ی ثروت‌اندوزان برای افزودن به ثروتشان با فروش اسلحه و سایر مایحتاج جنگ و پساجنگ دارد؟ البته تقریبا همه اذعان دارند که فرمان به چنین جنگی جز از مغز و ذهنیات یک بیمار وحشی صفت که احتمالا تحت تاثیر مسکرات روسی هم بوده باشد صادر نمیشود و اینهم یکی از دلایلی می‌تواند باشد که ثابت می‌کند کسانیکه  انتقال قدرت در روسیه‌ی حاکم برمیراث شوروی را  به افرادی چون یلتسین و پوتین تسهیل کردند گزیده انتخاب کردند! میگویند اولین کسیکه خبر فروپاشی شوروی را به بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا گزارش می‌دهد و تعهد خود به قراردادهای بین‌المللی را به او اعلام می‌کند یلتسین بوده است. البته در ابتدا روسیه‌ سعی کرد خود را به غرب نزدیک و با آنها روابط حسنه برقرار کند و مدتی هم چنین بود. ولی سالها بعد که دیدند تداوم جنگها بدون حضور قطب دوم آسان نیست‌ این رابطه تغییر کرد!
   قبل از فروپاشی شوروی و در دوران جنگ سرد معمولا جنگها بین طرفداران دو قطب جهانی و با پشتیبانی آن دو قطب از طرفداران خود ایجاد و ادامه پیدا می‌کرد. در آن میان جنگ ویتنام را می‌توان نقطه عطفی در میان جنگهای شرق و غرب نامید. در آن جنگ زمانیکه مردم آمریکا فیلم‌هایی از وحشی‌گری سربازان خود در ویتنام را دیدند جو ضد جنگ در خود آمریکا بالا گرفت که نه تنها موجب پایان آن جنگ و عقب‌نشینی آمریکا از ویتنام شد بلکه بر اثر آن جو حکومت آمریکا دیگر قادر به ورود به جنگهای مشابه نبود. ولی از آنجا که زورپرستان و ثروت‌اندوزان راه دیگری برای افزودن به ثروت خود در نظر ندارند می‌بایست با نیرنگی جدید به جو ضدجنگ پایان می‌دادند! 
  معمولا دولت‌هایی که تشکیلاتی سیستماتیک و دوراندیش دارند برنامه های استراتژیک خود را برمبنای دوره‌های دراز مدت تنظیم می‌کنند ولی گاهی عکس‌العملهای مردمی ممکنست موجب تغییر تاکتیک‌های آنها شود. و همیشه برای هر طرحی جایگزین مناسب هم در بایگانی خود دارند. 
انقلاب سال ۵۷ ایران یکی دیگر از وقایعی بود که برنامه‌ی درازمدت استراتژیست‌های سیستم ثروتساز بین المللی را تحت تاثیر قرار داد. آنانکه وضعیت سیاسی ایران را زیر نظر داشتند می‌توانستند پیش‌بینی کنند که آن سیستم شاهنشاهی نمی‌توانست زیاد دوام بیاورد و از وجود زمینه‌های  یک انقلاب با خبر بودند. بنابرین می‌بایست طرحهای جایگزین خود را آماده کرده باشند. 
   از نظر مردم ایران آن حکومت شاهنشاهی دیگر با انتظارات آنان از آینده خود هماهنگ نبود و می‌بایست تغییر می‌کرد و آنچه اتفاق افتاد عکس‌العمل طبیعی در مقابل یک سیستم فاسد بود که خودِ مردم ایران به یاری همدیگر برای نجات از فساد و دیکتاتوری موجود ایجاد کردند و بنا بر اعتمادی که به روحانیت داشتند یکی از مراجع تقلید انقلابی را که هماهنگی خود با اهداف انقلابی مردم و روشنفکران و دانشگاهیان  با زبان خود اعلام کرده بود به رهبری پذیرفتند و رژیمی را که با پشتیبانی مستقیم قدرت‌های بزرگی چون آمریکا و انگلیس حاکمیت پیدا کرده بود ساقط کردند. این از ذهنیات مردم انقلابی ایران در سال ۵۷ بود. ولی مردمی که در سایه سانسورهای طولانی از دنیای سیاست کثیف حاکم بر مراکز قدرت جهانی بی‌خبر بودند، مذاکرات سران مورد اعتماد خود با آن قدرت‌ها برای تسهیل انتقال قدرت در ایران را طبیعی می‌پندانشتند و  از آنچه پشت درهای بسته می‌گذشت خبر دقیقی نداشتند. دهها سال گذشت تا بعضی خبرهایی در مورد آن مذاکرات پشت پرده را بشنوند. مثلا اینکه گفته می‌شود یکی از شرطهایی که فرستاده آمریکا برای دولت انقلابی ایران تعیین می‌کند این بوده است که فلان شخص انقلابی معروف با تخصص اقتصادی نباید تصدی وزارت اقتصاد را بعهده بگیرد!
 شاید در آنزمان، در نظر آن مذاکره کنندگان بی‌تجربه، آن شرط آنچنان اهمیتی نداشته که قبول نکنند! ولی اگر آن شخص کسی بوده باشد که معروف به تئوریسین انقلاب بوده و برنامه‌های اقتصادی خود را پایه و اساس سیاست آینده انقلاب میدانسته، هر انسان آگاه می‌بایست متوجه می‌شد که اجرای چنین شرطی یعنی تهی شدن انقلاب از یکی از هدفهای مهم آن! اگر قرار باشد شخص معروف به تئوریسین انقلاب اسلامی حذف شود، دیگر چه از آن انقلاب باقی میماند!؟
 این شخص کسی بوده است که در
دولت موقت سمتی پیدا نکرد ولی بعدها، پس از بروز اختلافاتی در بین سران، برای مدتی کوتاه همان سمت اقتصادی به او سپرده شد و یکی از دلایلی که موجب انتخاب او با اکثریتی قوی بعنوان اولین رئیس‌جمهور شد اقدامات اقتصادی او در آن مدت کوتاه بود. ولی مردم ایران خبر نداشتند که انتخاب او مغایر خواست آمریکا و شرکا میباشد. و علت دوام نیافتن او در آن سمت را نیز درست متوجه نشدند. 
  و چه دقیق یکی از همراهان او گفت: " بدون بنی صدر در سطح رهبری، از انقلاب بهمن نمی شود دفاع کرد ".

درست اینجاست که متوجه یکی دیگر از برنامه‌های بایگانی شده آن باندهای ثروتساز میشویم که بموقع روی میز بازیگران قرار می‌گیرد! 
   آری، انقلاب انقلابست و اگر قرار باشد درست و دقیق انجام گیرد، حتما تغییرات بزرگی ایجاد خواهد کرد که ممکنست دلخواه همه نباشد. پس مخالفین اگر توانایی داشته باشند سعی خواهند کرد آنرا تبدیل به مطلوب خود کنند.  
   آگر قرار باشد یک انقلاب به آن اهمیت طبق برنامه پیش برود و موفق شود، لازمه‌اش اینست که متصدیان امر انقلاب با دقت زیاد، مطابق برنامه‌های پیش‌بینی شده، سیاست‌های داخلی و خارجی کشور را پیاده کنند. اگر چنین دقتی اعمال نشود و سران انقلاب عکس‌العمل این و آن بشوند و رهبری دست به کارهایی مخالف آنچه در منشور انقلاب بوده است انجام دهد که موجب شکاف بین انقلابیون شود نتیجه نامعلوم خواهد بود. 
   یکی از چنین اقدامات که موجب استعفای دولت موقت و تغییر در روند انقلاب شد تسخیر سفارت آمریکا در تهران و گروگان گرفتن دیپلمات‌های آمریکایی بود و شکست اقدامات رئیس‌جمهور وقت آمریکا در آزاد کردن آنان! 
   همین کافی بود تا احساسات وطن‌پرستی آمریکایی‌ها برانگیخته شود و، با احساس شکسته شدن غرورشان، در انتخابات پیش روی خود بجای رئیس‌جمهوری که مدعی حقوق بشر بود و بقول خودش در زمان ریاست جمهوری او حتی یک گلوله توپ از طرف ارتش آمریکا به هیچ کشوری شلیک نشد؛ به کسی رای دادند که قبلا در فیلم‌ها در نقش کابوی‌های قداره‌بند ظاهر می‌شد و چنان او را با هیبت تبلیغ کرده بودند که بعد چنین استنباط شد که حکومت ایران، از ترس اقدامات او، بلافاصله پس از انتخابش گروگانها را آزاد کرد! ولی باز سالها طول کشید تا مردم متوجه شوند آنهم برنامه ای بنام اکتبر سوپرایز بوده برای تغییر آن نوع رئیس‌جمهور و خنثی کردن جو ضدجنگ و آماده کردن صحنه برای جنگهای بیشتر!
   چنانچه فرصتی باشد، در مطلب بعدی به راه حلهای احتمالی خواهم پرداخت.

Saturday 26 February 2022

" دنیای وحشی سیاست و جنگ اوکراین "

سلسله سوالاتی که پاسخ درست به آنها می‌تواند روشنگر علت بسیاری از مصائب جاری دنیا باشد:
در مقابل چشمان دنیا روسیه به بهانه جلوگیری از نزدیک شدن ناتو به مرزهایش به اوکراین حمله و پس از کشتار و ویرانی‌های وحشیانه آن کشور را تسخیر می‌کند! بعد چه میشود؟ روسیه ناتو را از مرزهای خود دور می‌کند یا خود به مرزهای ناتو نزدیک میشود!؟ 
روسیه چه محاسباتی در رابطه با عکس‌العمل ناتو و کشورهای اروپایی کرده است؟ 
مسلما ناتو و کشورهای اروپای غربی به آنها خوش‌آمد نخواهند گفت . ولی آیا آنها برای جلوگیری از گسترش جنگ به کشورهای خود وضعیت جدید را می‌پذیرند و مردم اوکراین هم با واقعیت جدید کنار خواهند آمد!؟
آیا روسیه می‌خواهد وارد جنگهای فرسایشی با غرب شود و توانایی آنرا دارد؟
چرا روسیه از نزدیک شدن ناتو به مرزهایش هراس دارد؟ آیا اگر اوکراین عضو ناتو شود و یا به اتحاديه اروپا بپیوندد، ممکنست ناتو به روسیه حمله کند؟ اگر روسیه هم خود به ناتو یا اتحاديه اروپا میپوست چه میشد؟
 آیا اوکراینیها بخاطر جاذبه‌های زندگی در اروپای غربی نیست که مایلند به بلوک غرب بپیوندند؟ آیا مردم روسیه و بلاروس و سایرین دوست ندارند سطح رفاه اجتماعی خود را به اندازه اروپای غربی برسانند؟ آیا نوع حکومت در میزان رفاه اجتماعی کشورها موثر است؟
آیا کشورهای غربی مایلند تیکه‌پاره‌های شوروی سابق را تحت کنترل خود درآورند و مسئولیت اداره آن کشورها را قبول کنند؟ اگر چنین تمایلی وجود میداشت، آیا در زمان سقوط شوروی شرائط برای چنین اقدامی فراهم نبود؟ آیا روسیه‌ی آنزمان که حتی برای جمع کردن تانکها و نظامیان خود از آلمان شرقی مجبور به اخذ وام از غرب شد توانایی مقابله با نفوذ ناتو به قلمرو خود را داشت؟ آیا روسیه‌ی آنزمان مورد ترحم غرب و ناتو قرار گرفت و بدون هیچگونه چشمداشت به روسیه کمک کردند سر پای خودش بایستد فقط برای اینکه از افتادن زرادخانه‌های اتمی شوروی سابق بدست نااهلان جلوگیری شود!؟ آیا ناتو و در راس آن آمریکا با وجود اشراف اطلاعاتی سیا به ساختار سیاسی_ اجتماعی آنروز شوروی، سعی نکرد آن کشورهای درمانده شوروی سابق را بسویی هدایت کند که منافع آینده خود در آن نواحی را تضمین کند!؟ چگونه شد که در میان آنهمه مدعیان سیاسی و کمونیستهای دو‌آتشه میراث گورباچف به یلتسین دائم‌الخمر و دائما مست و بعد به پوتین مجهول‌الهویه، این جاسوس پیشین کاگ‌ب و طرفدار اقتصاد آزاد، رسید!؟ و چگونه از آنزمان تا کنون بعنوان پرقدرت‌ترین شخص روسیه دوام آورده است و به یکی از ثروتمندترین ها هم تبدیل شده است؟ 
در این میان " ثروت " چه نقشی داشته است؟ 
طبق یکی از گزارشات اقتصادی ۱٪ ( یک درصد) از مردم جهان مالک دو برابر ثروت ۹۰٪ مردم دنیا هستند! 
به این فاصله طبقاتی توجه کنید و به اینکه ثروت چه کارها که نمی‌تواند بکند!
    بنظر بسیاری امروزه این ثروت است که قدرت ایجاد می‌کند. آیا همین قدرت نیست که حکومت در کشورهای مختلف جهان را تعیین میکند؟ 
این ۱٪ چه کسانی هستند و چگونه توانسته اند اینهمه ثروت جهان را از آن خود کنند؟ آیا داشتن بهترین مغز اقتصادی و بهترین برنامه‌ریزیهای دقیق و حداکثر تلاش و کوشش خالصانه می‌تواند این میزان ثروت را برای این معدود افراد فراهم نماید؟
  آیا جز معدودی از این فوق ثروتمندان که از طریق علوم و فنون جدید و گسترش خدمات بین المللی خاص به ثروت رسیده اند، مابقی افرادی مانند ترامپ با اخلاقیاتی نه چندان عاقلانه و نجیبانه و شرافتمندانه نیستند!؟   
آیا بدون زد‌و‌بندهای مزورانه و فراهم کردن رانت‌های مستمر و اِعمال زور و فساد هدایت شده میشود چنین ثروتمند شد؟ آیا فروش اسلحه و سایر ابزارهای جنگ و ویرانی و هر‌آنچه برای بازسازی مجدد ویرانی‌ها فروخته می‌شود از منابع اصلی چنین ثروتهایی نیست!؟
  آیا جنگهای جاری در دنیا از جمله جنگ کنونی اوکراین از نقشه‌های همین فوق‌ثروتمندان نیست!؟ 
 آیا میشود گفت فردی مانند پوتین هم یکی از کارگزاران و فرمانبران این سیستم ثروتساز است که با استفاده از شخصیت و خصوصیات فردی او مجری برنامه‌های آنها برای تاراج ثروت حاصله از منابع طبیعی روسیه و سایر کشورها شده باشد!؟ 
 این ایده زمانی قوت می‌گیرد که، با هرگونه محاسبه، تصمیم و اقدام او در  تسخیر اوکراین جز دیوانگی محض بنظر نمیرسد و بسیار واضح است که حاصلی جز افزودن به مشکلات روس‌ها و روس‌تباران اوکراین و سایر اوکراینیها و همسایگان آنها نخواهد داشت‌.
    آیا پوتین و امثال او بازیچه دست این سیستم ثروتساز نیستند!؟

Sunday 13 June 2021

کرونا، زندگی، دانایی، توانایی، سیاست


     حد اکثر طول عمر ویروس کرونا در مناسبترین شرائط ۱۵ روز و به ندرت تا ۲۸ روز گفته شده است.
این بدین معناست که اگر همه مردم  روی زمین همزمان بمدت یکماه خود را از سرایت این ویروس دور نگهمیداشتند و افراد بیمار هم شناسایی و مدیریت میشدند، این بیماری می‌بایست تمام می‌شد.           
اینکه پس از حدود ۱۸ ماه هنوز هم از پیک‌های( شعله ورتر شدن) بیشتر این بیماری در آینده صحبت میشود، و حتی برنامه های واکسیناسیون عمومی هم در کوتاه مدت عملی و اطمینان بخش بنظر نمیرسد، گویای این حقیقت است که انسانها هنوز بسیار ضعیف هستند و رفتارهای زیستی آنان خالی از منطق مدبرانه   و متفکرانه میباشد و قادر به مدیریت زندگی خود نیستند.
آیا انسان امروزی فاقد توانایی لازم برای مقابله با این مشکل و مشکلات مشابه است؟!
   واضح است که بسیاری از مردم هنوز به آن مرحله از آگاهی و سواد لازم جهت درک موقعیت‌های اینچنین نرسیده اند و به نظارت و آموزش از طرف نهادهای مربوطه و راهنماییهای مردم باسواد و آگاه نیاز دارند. 
تجربه بیماری کرونا باید این حقیقت را برای همه روشن کرده باشد که زندگیِ خوب زمانی معنا پیدا می‌کند که امکان برخورداری از آن برای تمام انسانها فراهم باشد. 
اگر همه مردم دنیا به چنین درک مشترکی از زندگی برسند، آنگاه آمادگی پیدا خواهند کرد برای تلاش و همکاری باهم در مسیر ایجاد شرائط لازم برای یک زندگی خوب. 
  زندگی امروز بیشتر مردم دنیا که مواجه هستند با جنگها و رقابت‌های مخرب که منجر به نابودی محیط زیست هم میشود، در بسیاری جهات از زندگی درندگان و وحشیان دشت و جنگل‌ها بهتر نیست. 
   این وظیفه فرهیختگان و انسانهای مدعی تمدن و برخوردار از آگاهی‌های علمی و معنوی است که در تلاشی هماهنگ، جامعه بشری را برای برون رفتن از این زندگی ناپسند راهنمایی و مدیریت کنند. مردمانی هم که در زندگی خود با مشکل روبرو هستند و درک می‌کنند که زندگی بهتر هم امکان دارد، باید برای درک علت نابسامانیهای زندگی خود کوشاتر بوده و چشم و گوش خود را برای آموختن بازتر کنند. البته برای مصونیت زندگی از گزندهای احتمالی از طرف افرادی با بیماری‌های روحی و عقب ماندگیهای ذهنی، به مدیریت کارآمد و هوشیارانه نهادهای مسئول نیازمندست.
  همه آنچه گفته شد لزوم برقراری یک مدیریت هوشمندانه و عالمانه در سطوح کشوری و جهانی را فریاد می‌زند.
     اداره کشورها و روابط بین کشورها را امروزه کسانی بر عهده دارند که به سیاستمدار مشهورند. اگر دنیا در اداره عاقلانه زندگی کاستی دارد، بخش اعظم آن مربوط به نوعی از سیاست است که خود سیاستمداران هم آنرا سیاست کثیف می‌نامند! و آن سیاستی است که برای رسیدن به اهداف مورد نظر به دروغ و فساد و ظلم و کشتار و ویرانی متوسل میشود. مردم عادی دنیا با اینگونه سیاست‌ها مخالفند ولی هنوز راه کار لازم برای رهایی از سیاستمداران کثیف و یافتن و رو آوردن به سیاستمداران و مدیران پاک و غیر آلوده را پیدا نکرده اند. و همین موجب شده است تا گفته هایی چون " خلایق هرچه لایق " مورد استعمال فراوان پیدا کند!
 آیا ما لیاقتمان همین زندگی میباشد که داریم؟! 
   بیداری و خلاصی از جهل و خرافات و عقب افتادگی که هیچکس از عواقب آن مصون نیست را چه کسانی باید بعهده بگیرند و از کی و کجا شروع کنند؟